کارشناس حقوق بین‌الملل معتقد است که آمریکا هم به اتکای حاکمیتی که در بین متحدان و سایر کشورها دارد از موقعیت‌ها سوءاستفاده می‌کند اما اگر دولت‌ها متحد شوند و مانع از نفوذ آنها باشند و می‌توانند قدرت‌های بزرگ را در اعمال سیاست‌های یکجانبه‌ خود در تنگنا قرار دهند.

همشهری - فتانه احدی: آنچه همواره در نظام‌بین‌المللی دیده شده، فشار قدرت‌های بزرگ جهان بر کشورهای دیگر بوده است. حال اینکه این کشورها ابزاری به‌عنوان تحریم نیز داشته باشند که به هر بهانه‌ای بتوانند از آن استفاده کنند. آمریکا و اتحادیه اروپا همواره با امتیازاتی که دارند خود را در جایگاهی قرار داده‌اند تا بتوانند در هر اموری مداخله کنند، بدون آنکه در مقابل جامعه و نظام بین‌المللی پاسخگو باشند. به این بهانه با داوود آقایی، کارشناس حقوق بین‌الملل درباره رفتارهای مداخله‌گر آمریکا و تحریم‌هایی که علیه ایران اعمال شده است به گفت‌وگو نشستیم.

آیا کشورهای غربی، به‌ویژه آمریکا از ابزارهای بین‌المللی برای اعمال فشار در سازمان ملل استفاده می‌کنند؟ آیا ایده تغییر در ترکیب شورای امنیت برای افزایش اعضای دائم یا کاهش قدرت اعضای دائم امکان‌پذیر است؟

ترکیب اعضای شورای امنیت از بدو تاسیس سازمان ملل ترکیبی دوگانه‌ متشکل از اعضای دائم و اعضای غیردائم بوده است که از همان ابتدا، ۵کشور و قدرت بزرگ آمریکا، شوروی سابق، انگلیس، فرانسه و چین که نقش مؤثری در ادامه جنگ و پایان دادن جنگ‌جهانی دوم و شکست کشورهای متحد آلمان داشتند به‌عنوان اعضای دائم منصوب شدند که در واقع دارای عضویت دائم در شورای امنیت و حق وتو بودند و همچنان این ۵کشور این نقش را دارند و تغییری در این بافت ایجاد نشده است.

درحالی‌که در ترکیب اعضای غیردائم ۶عضو پیش‌بینی شد که به ۱۰عضو افزایش پیدا کرد.حال اعضای دائم همچنان همان ترکیب قبلی را دارند به‌رغم اینکه تعداد اعضای سازمان ملل تقریبا ۴برابر شده است. اکنون ۱۹۳کشور عضو هستند و در ترکیب اعضای دائم شورای امنیت تغییری ایجاد نشده است.

بارها تغییر در ترکیب شورای امنیت مطرح شده است. پیشنهادها  و راهکارهای مختلفی ارائه شده و در دستور کار قرار گرفته اما هیچ نتیجه‌ای حاصل نشده است؛ یعنی همچنان همان ترکیب ۵عضو دائم و ۱۰عضو غیردائم از ۱۹۶۳اعضای غیردائم نیز افزایش پیدا نکرده‌اند و این موضوعی است که بارها مطرح شده است  اما کشورهای قدرتمند سعی دارند انحصارقدرت را در شورای امنیت در اختیار خود داشته باشند و نگرانند که اگر اصلاحات کوچک محدودیتی را بپذیرند دیگر برایشان تنظیم ساختار سازمان ملل به‌ویژه شورای‌امنیت قابل‌کنترل نباشد؛ بنابراین همچنان با این مسئله مقابله می‌کنند.

مضاف بر اینکه کشورهایی که کاندیدای شورای امنیت هستند، مانند ژاپن، آلمان و برزیل دارای رقبایی هستند. برای مثال ژاپن به‌عنوان یک کشور آسیایی اگر قرار باشد به عضویت شورای امنیت پذیرفته شود، هند هم مدعی است و با این کشور رقابت خواهد کرد یا ‌اگر در آمریکای لاتین برزیل کاندیدا شود، آرژانتین هم مدعی می‌شود. اگر در اروپا آلمان مدعی باشد در کنارش ایتالیا، سوئد و سوئیس نیز رقابت خواهند کرد.

بنابراین وجود چنین جریاناتی اصلاح ساختار سازمان ملل و شورای امنیت را تاکنون به تأخیر انداخته و اجازه نداده که این ساختار اصلاح شود.قدرت‌های بزرگ با استفاده از موقعیت خود در شورای امنیت و با گرفتن نقش انحصاری سوءاستفاده‌های زیادی کرده‌اند. بارها کشورهای قدرتمند با حق وتویی که دارند دست به تجاوز زده‌اند و مانع از این شده‌اند که در فضای جنگ سرد تصمیمی علیه‌شان گرفته شود. آمریکا و شوروی مرتکب خطاهای فاحشی شده‌اند، اصل پذیرفته شده در منشور سازمان ملل را زیرپا گذاشته‌اند اما چون از حق وتو برخوردار بودند امکان گرفتن تصمیم برای آنها فراهم نشد.

آمریکا طرح اخراج ایران از کمیسیون مقام زن را در دستور کار دارد. آیا این مقابله با حق‌رأی اعضای سازمان ملل و اعمال فشار در نتیجه قدرت نیست و به منشور سازمان ملل ضربه نمی‌زند؟

واقعیت امر این است که در منشور سازمان ملل با تعارض روبه‌رو هستیم؛ برای مثال در بند یک ماده۲، آمده است که اصل در احترام به تساوی حاکمیت دولت‌هاست. یعنی همه از حاکمیت سازمان ملل از حق حاکمیت مساوی برخوردارند و بنابراین رویکردهای سازمان ملل هم باید برای همه اعضا یکسان باشد. براساس اینکه شخصیت حقوقی همه دولت‌های بزرگ، کوچک، قوی و ضعیف به لحاظ حقوقی برابر و یکسان است، بنابراین برخورد سازمان ملل با دولت‌ها باید برابر باشد اما در بند۳ماده۲۷منشور این اصل برابری حاکمیت به صراحت نقض شده است.

وقتی به ۵قدرت بزرگ حق وتو و حق عضویت دائم در شورای امنیت داده می‌شود، این مسئله کاملا مغایر با اصل برابری حاکمیت دولت‌هاست. بنابراین در متن منشور این تناقض دیده می‌شود و این تناقض در رفتار و عملکرد دولت‌ها به‌عنوان واقعیتی انکارناپذیر وجود دارد. در نظام بین‌المللی، حقوق بین‌الملل در مواردی از سیاست بین‌الملل تبعیت می‌کند. یعنی اینکه سیاست بین‌الملل که مبتنی بر قدرت است بر قواعد حقوق بین‌الملل و رعایت صحیح قواعد بین‌الملل غلبه می‌کند.در این زمینه هم درباره رفتار دولت‌ها و آمریکا دیده می‌شود که با اتکای سیاست قدرت به حاکمیتی که دارد، از موقعیتش در پیشبرد اهدافش، هر چند مغایر با منشور سازمان‌ملل سوءاستفاده می‌کند.

آمریکا در ایام برگزاری مجمع‌عمومی سازمان ملل یا نشست‌های مرتبط با این سازمان از اهرم میزبانی برای اعطای ویزا یا امکانات به کشورهایی که با آنها زاویه دارد، استفاده می‌کند. آیا ایده تغییر محل سازمان ملل که موردنظر برخی کشورها ازجمله روسیه است، امکان عملیاتی دارد؟ اگر خیر برای متعهد ماندن آمریکا به وظایف خود چه راهکارهایی هست؟

در قرارداد ۱۹۴۶بین سازمان ملل و آمریکا مقرر شد که براساس سیاست میزبانی آمریکا در نیویورک، برخی ضوابط و روابط از سوی سازمان‌ملل و از سوی دولت میزبان رعایت شود.
 از جمله اینکه دولت آمریکا به‌عنوان میزبان حق مداخله در امور فعالیت‌های سازمان ملل را ندارد و نمی‌تواند مانع پذیرش کشورها و دولت‌های دعوت شده به سازمان ملل برای مشارکت در فعالیت‌های سازمان ملل، برای سخنرانی و شرکت در اجلاس عمومی سازمان ملل شود. بر این اساس آمریکا نمی‌تواند ممنوعیت و محدودیتی بر سر راه افراد ایجاد کند.

هر چند که آمریکا بارها به بهانه‌های مختلف محدودیت‌هایی برای دولت‌ها ایجاد کرده که این اقدام مغایر قراردادی بوده که بین سازمان‌ملل و آمریکا امضا شده است.
از سویی نیز نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت که آمریکا در ازای پذیرش میزبانی و سوءاستفاده‎های احتمالی، ۲۲درصد سهم بودجه سازمان ملل را تامین می‌کند. بیشترین سهم پرداختی بودجه سازمان ملل برعهده آمریکاست. میزبانی هزینه‌هایی دارد. آمریکا باید امکانات، تسهیلات و امنیت لازم را فراهم کند. از این‌رو احتمال سوءاستفاده احتمالی آمریکا از موقعیت خود بسیار است.

روسیه موقعیتی که شاید و باید را در نظام بین‌الملل ندارد. از طرفی هم روسیه همراهی ندارد تا بتوانند اکثریت را در بین کشورها به‌دست آورند و باعث تغییر و جابه‌جایی مقر سازمان‌ملل در کشور دیگر شوند.

واقعیت‌های عینی این است که فعلا چنین زمینه‌ای برای انتقال مقر سازمان ملل از نیویورک به کشور دیگری وجود ندارد و به‌نظر من این موقعیت در آمریکا همچنان ادامه دارد.
متعهد ماندن آمریکا به وظایف خود، بستگی به دبیر کل سازمان ملل و مقامات این سازمان دارد که در چهارچوب قوانین رفتار کنند یا خیر.

در قراردادی که در مقر سازمان‌ملل به امضا رسید، وظایف و تعهدات مشخص شده است. تکالیف سازمان ملل و دولت میزبان کاملا مشهود است. حال اگر از سوی میزبان قصوری صورت گیرد این سازمان ملل است که باید در چهارچوب ساختار قانونی آن موارد را پیگیری کند، حتی با همراه کردن کشورها و دولت‌های دیگر مانع از نقض مکرر تعهدات کشور میزبان شود.

 آمریکا در حالی به بهانه حقوق بشر به ایران فشار وارد می‌کند که کشورهایی با وضعیت بسیار بد حقوق بشری روابط خوبی با آمریکا دارند و حتی موردحمایت آمریکا هستند مثل عربستان، بحرین و... سوءاستفاده از مبانی منشور ملل متحد مانند حقوق زن، حقوق بشر و... را چگونه ارزیابی می‌کنید.

خود دولت‌ها نباید بهانه به‌دست کشوری مانند آمریکا دهند که در زمینه حقوق بشر مسئولیت‌هایی دارد. این رفتار دولت‌هاست که چنین زمینه‌ای را فراهم می‌کند، هر یک از دولت‌های عضو جامعه جهانی، عضو سازمان ملل یا عضو کمیسیون حقوق زن یا عضو شورای حقوق بشر باشند یا نباشند، متعهد و ملزم هستند که استانداردهای حقوق بشری را رعایت کنند. فرقی نمی‌کند، هر کشوری که تعهداتی در این زمینه بر عهده دارد باید در چارچوب رعایت استانداردهای رفتاری عمل کند. اگر عمل نکرد و پا را از حدود قانون پذیرفته شده فراتر گذاشت و حقوق انسان‌ها را نادیده گرفت.

در همه زمینه‌ها این دولت‌ها هستند که خود باید زمینه همکاری با جامعه بین‌المللی و سازمان ملل را فراهم کنند. رفتار ناشایست دولت‌هاست که چنین زمینه‌ای را فراهم می‌کند. این دولت‌ها هستند که نباید بهانه به‌دست قدرت‌های بزرگ که در این زمینه مسئولیت‌هایی دارند، بدهند. در عرصه بین‌المللی‌ اصل بر بده‌وبستان است. دولت‌ها و قدرت‌های بزرگ از بعضی متحدان خود جانبداری می‌کنند و از کشورهای مقابل خود حمایت نمی‌کنند.

بر اساس حقوق بین‌الملل آیا تحریم‌هایی که بر ایران تحمیل می‌شود با اصل عدم مداخله کشورها در امور داخلی یکدیگر مغایرت دارد یا خیر؟

در نظام حقوق بین‌الملل و منشور سازمان ملل، اصولی را می‌بینیم که به پیشقراولی قدرت‌های بزرگ پذیرفته‌ شده است. حفظ صلح و امنیت بین‌المللی، توسعه همکاری‌ها و توسعه روابط دوستانه از جمله اهدافی است که در سازمان ملل دنبال می‌شود. در زمان جنگ‌جهانی دوم قدرت‌های بزرگ، اصولی را برای رسیدن به دنیای صلح‎ آمیز در منشور سازمان‌ملل وارد کردند.
در ادامه کشورهایی مانند آمریکا و شوروی قدرتمند شدند و به یک قدرت ممتاز رسیدند، از این‌رو اینها بیش از دیگران از موقعیت خود سوءاستفاده می‌کردند که همچنان این روال تاکنون ادامه پیدا کرده است. استفاده از تحریم، حربه‌ای است که آمریکایی‌ها بیش از دیگر کشورها از آن استفاده کرده‌اند. به این دلیل که آمریکا در عرصه همکاری تجاری و اقتصاد بین‌المللی از موقعیت ممتازی برخوردار است و به لحاظ صنعتی، تجاری و اقتصادی توانمندی‌های بالایی دارد.

دلار آمریکا به‌عنوان ارز بین‌المللی شاخصی شناخته شده است و به اتکای همه این موقعیت‌ها از حاکمیت ویژه‌ای برخوردار شده‌اند. هر چند که تأکید می‌کنم اصل در احترام به تساوی همه حاکمیت‌ها و دولت‌هاست و دولت‌ها نباید از موقعیت خود در عرصه بین‌المللی سوءاستفاده کنند اما واقعیت این است که قدرت را باید به‌گونه دیگری نگاه کرد.

هر چند در نظام حقوق بین‌الملل و در منشور سازمان ملل تأکید شده است که همه دولت‌ها براساس اصل برابری حاکمیت و ازجمله اصل عدم‌مداخله که ضامن حفظ اصل حاکمیت است، رفتار کنند اما قدرت‌ها به‌ویژه آمریکا به اتکای قدرت و توانمندی‌های اقتصادی، نظامی، تجاری و پرستیژ سیاسی بین‌المللی در مجامع مختلف، بارها از قدرت خود سوءاستفاده کرده‌اند. شوروی سابق نیز چنین بوده و این خصلت قدرت است. هنوز نظام بین‌الملل به آن مرحله نرسیده که حقوق بین‌الملل تابع سیاست بین‌الملل نباشد و یک روند مستقل را دنبال کند، تا زمانی که ما شاهد اعمال سیاست قدرت در نظام بین‌المللی و به تبع آن در نظام حقوق بین‌الملل هستیم این سوءاستفاده‌ها وجود دارد.

آمریکا هم به اتکای حاکمیت و نفوذی که در بین متحدان و سایر کشورها دارد از این موقعیت‌ها سوءاستفاده می‌کند اما اگر دولت‌ها متحد شوند و مانع از نفوذ قدرت‌های بزرگ باشند و قدرت‌های بزرگ را در اعمال سیاست‌های یکجانبه‌ خود در تنگنا قرار دهند، امیدواری وجود خواهد داشت ولی متأسفانه این تفرق و جدایی در بین دولت‌ها وجود دارد، آن هم به‌دلیل وابسته بودن بسیاری از کشورهای ضعیف که نیازمند مزایایی هستند که آمریکایی‌ها در اختیار می‌گذارد. آمریکا نیز این را می‌داند و طبیعی است که در موارد مقتضی از موقعیت خود سوءاستفاده می‌کند.

منبع: روزنامه همشهری