به گزارش همشهری آنلاین، هنرمندانی از رشتههای نقاشی، نگارگری، خوشنویسی، پوستر، تایپوگرافی و تصویرسازی در رویداد ملی هنری «جانفدا» شرکت کردهاند و از ۳۰ آذر تا دوم دی قرار است آثار هنری خود را خلق کنند. به سراغ برخی از آنان میروم تا داستان هر کدام را از حضورشان در این رویداد روایت کنم.
از قم آمده، سرد و گرم روزگار را چشیده، تصویرسازی را آموخته تا گاهی از دلش برای خودش هنر خلق کند. او ۴۶ ساله است. خدیجه حسینی ۲۷ سال نقاشی و ۲۰ سال تصویرسازی را در کارنامه دارد و یکی از شرکتکنندگان رویداد «جانفدا» است. خودش میگوید همیشه دوستدار کار کردن برای شهدا بوده است. امروز هم آمده تا از حاج قاسم با هنرش بگوید.
میگوید حاجی را قبل شهادت نمیشناخته و گاهی نامش را در شبکههای اجتماعی شنیده و بعد از سیزدهم دی ۱۳۹۸ بیشتر و بیشتر او را شناخته است. از پدر دوستش گفت که وقتی در کربلا به کمک احتیاج داشته، حاج قاسم خودمانی و بدون تشریفات اداری کمکش کرده است.
خدیجه همچنان که حرف میزند بغض میکند. تصویر شهید زیر دستش است، یکی از همان عکسهای زیبای حاجی که در خودش هم اقتدار دارد و هم مهربانی؛ از همان پرترههایی که دشمن با دیدنش میترسد و محبان شهید با آن زندگی میکنند...
شهید در تصویر خدیجه سقا شده؛ همانند عباسبن علی در کربلا. خدیجه برای تصویرش روایتی دارد. او میگوید باید راه شهدا را ادامه داد مانند حاج قاسم که راه امام حسین (ع) را پیش گرفت. خدیجه همچنان که قلم و رنگها را روی کاغذ حرکت میدهد از او خداحافظی میکنم تا کنار دیگر شرکت کننده این رویداد بنشینم.
او نامش مرضیه است. مرضیه علیدوست ۴۱ ساله است. او هم مانند خدیجه حسینی از قم آمده تا با هنرش از حاج قاسم بگوید. نقاشی خوانده و تخصصش سیاه قلم و مداد رنگی است. از حاجی با سیاه قلم کار میکند. درست مانند چادر سیاهی که همه ما ۱۳ دی دستهای آلوده ظلم و استکبار روی سرمان کشید اما تصویر شهید در بین سیاهی قلم هم نور دارد و نور میدهد.
به مرضیه میگویم حرف بزن، هر چه دلت میخواهد بگو، چرا به این رویداد آمدی؟ مرضیه لبخندی توامان با بغض دارد و میگوید «برای حاج قاسم». نکتهای که باعث شد سمت مرضیه بروم همین بود، او پرتره حاج قاسم را چنان با دقت و ظرافت میکشید و چنان محبتی در کار داشت که گویی پرتره پدرش را نقش میبست.
میگوید آدم هر کسی را که بیشتر دوست داشته باشد؛ چهرهاش را با ظرافت و دقت بیشتری نقاشی میکند، حاجی پدر است برای همه ما. مرضیه از حسی میگوید که خودم به محض ورود به ضریح امام رضا (ع) داشتم. بانی زیارت همه ما حاج قاسم است. امام رضا طلبید و حاجی دعوتمان کرد.
مرضیه برای ادای این دِین از سوی شهیدسلیمانی هم زیارت کرده اما ای کاش همه زوار این دِین را داشته باشند که امنیت امروز ما و راحتیِ زیارت ثامنالحجج به خاطر تدابیر و رشادتهای پدرانه حاج قاسم است. این را عارفه به من یادآوری کرد...
عارفه معینالدین همشهری حاج قاسم است. کرمان زندگی میکند و تهران درس میخواند. دانشجوی گرافیک، تصویرسازی و تایپوگرافی است. او حاج قاسم را قبل از شهادت میشناخت. میگوید حاجی خانه خودش در کرمان را بیتالزهرا کرده بود و هر سال ایام فاطمیه همراه خانواده به آنجا سفر میکرد. کرمانیها با حضور حاجی احساس امنیت میکردند اما از آن تاریخ شوم به بعد حال و هوای کرمان عوض شد، گویی همه عزادار پدر شدیم. عارفه از هنرش میگوید.
او برای نوجوانان از شهیدسلیمانی تصویرسازی میکند. تصاویر مختلف از حاجی در حالات مختلف؛ مثلا حاجی به وقت فرزندی که در آن پدر و مادرش را در آغوش گرفته یا حاج قاسم به وقت پدری که در آن به فرزندان شهدای مدافع حرم محبت میکند. حاج قاسم به وقت نبرد در آن لحظاتی که تمام وجود خود را برای دفاع از وطن سپر میکرد و دشمن را زمینگیر.
عارفه میگوید چند وقتی بود دلش زیارت امام رضا میخواسته و این سعادت حضور را مدیون شهیدسلیمانی است. از عارفه میخواهم تصور کند یکی از بازدیدکنندگان این رویداد، خودِ حاجی است. اعلام میکنند سردار حاج قاسم سلیمانی از حلب یا بغداد، شاید هم بصره یا کربلا آمده تا از نزدیک به هنرمندان خیر مقدم بگوید، به حاجی چه میگویی؟
عارفه با بغض به تصویری که خلق کرده نگاه میکند و میگوید: «حاجی بعد از رفتنت یک روز خوش ندیدیم.»