همشهری آنلاین-حمید رستمی: در فوتبال ایران تیمهای زیادی نیستند که بتوانند خارج از ورزش هم دارای اهمیت باشند و در گذر زمان تمام مشکلات شهر را به دوش کشیده و بهعنوان نماد موفقیت آن شهر ایفای نقش کنند و تمام رخدادهای ریز و درشت آنجا را تحتتأثیر خود قرار داده و در ادامه با خرده فرهنگهای ایجادشده، یکی از مهمترین نقشها را در زمینه وحدتبخشی بین لایههای مختلف جامعه بهعهده گرفته و شرایط متفاوت فرهنگی ایجاد کنند.
در دهه ۶۰ کنار رقابتهای سنتی همیشگی تیمهای سرخابی پایتخت و گاهی بدون توجه به آن و در سطحی بسیار عمیقتر و دوستداشتنیتر که عموماً در شهرستانها نمود پیدا میکرد و شدیدترین و مثالزدنیترین نوعش را در ۳ شهر آبادان، انزلی و قائمشهر شاهد بودیم که عشق به فوتبال در لایهای بسیار متفاوتتر از علاقه اصفهانیها یا شیرازیها به فوتبال برگزار میشد.
- میکروفن به دستانی که بازیگر شدند | کارنامه بازیگرانی که کارشان را با مجریگری آغاز کردند | شهاب حسینی با کدام برنامه وارد دنیای اجرا شد؟
- سینما و مرگهایی که در سال ۲۰۲۲ رقم خورد
- روسیه آلترناتیوی شبیه جشنواره اسکار می آورد
در آن روزگار حتی تیمی پرطرفدار همچون تراکتورسازی هم ۱۰ درصد فراگیری امروز را نداشت و فوتبال تبریز با رقابتی متعادل بین سبزپوشان ماشینسازی و سرخپوشان تراکتورسازی دنبال میشد که راه چندانی به بیرون مستطیل سبز نداشت و از توان موجسازی آنچنانی برخوردار نبوده و مسیر بسیار طولانی و غیرقابل تصوری تا تبدیل شدن به یک پدیده اجتماعی داشت.
درست برعکس آنچه در این ۳ شهر رخ داد و تیمهای نفت آبادان، ملوان انزلی و بعدها نساجی قائمشهر، پرچمدار نوع دیگری از عشق مفرط مردمان یک شهر به فوتبال و تیم شهرشان بودند که در شهری مثل ناپل ایتالیا مشابه آن را سراغ داریم. حتی این گرایش عاشقانه در کارگردانی مثل سورنتینو هم بهشدت موجود بوده و در فیلمهایش بهخصوص «دست خدا» میتوان نشانههای آشکارش را دید.
خارج از مرکز
ویژگی مشترک دیگر این ۳شهر، مرکز استان نبودن و محدودیتهای خاص شهرستانهای کوچک و رقابت قدیمیشان با اهواز، رشت و ساری در زمینه تقسیم ناعادلانه امکانات بود. بودجههای تخصیصی و همواره خود را در موقعیت مظلوم پنداشتن باعث شده بود که شهروندان دنبال پیدا کردن راهی خارج از بوروکراسی برای اثبات شایستگیهای خود باشند.
فوتبال دقیقاً همان پارامتر موفقیت بود که میتوانست در درازمدت آنها را از سایه درآورده و باعث سربلندیشان شود و تکتک افراد برای موفقیتش دست به دعا شوند و از جان و دل خود هزینه کنند.
حکایت دلدادگیها
فیلم مستند «ملوانان تنها به دریا نمیروند» حکایت دلدادگیها و عشق بیآلایش انزلیچیهاست به قوهای زیبای خزر. فیلمی که بیشتر در قالب مصاحبه پیش میرود و تاریخ این باشگاه را از بدو تأسیس روایت کرده و با یادآوری موقعیتهای هر ساله باشگاه با مدیران، مربیان و بازیکنان پیشکسوت درباره وضعیت تیم در آن برهه گفتوگو کرده و سعی در خلق دوباره آن فضا با کمک گرفتن از آرشیو مجلات، عکسها و معدود تصاویر تلویزیونی عموماً بیکیفیت از آن دوران دارد. بخش جذاب فیلم، مصاحبه با لیدرها و تماشاگران دو آتشهای است که تمام مسابقات را از نزدیک دنبال میکنند و پس از آن با تجمع در قهوهخانهها، ساعتها در مورد کم و کیف مسابقه حرف میزنند.
در این قسمتها با افرادی از طبقههای مختلف مواجه میشویم که دغدغه مشترکشان ملوان است. حتی خانم ماهیفروشی که البته آنقدر در گرما و سرما بوده که دیگر کمتر نشانی از طراوت زنانه را با خود دارد و با آن وضعیت تعداد زیادی از بازیها را از نزدیک در ورزشگاه به تماشا نشسته است.
کارگردان تلاش کرده روایت تقریباً کاملی از نیمقرن فعالیت تیم ملوان و اشکها و لبخندهای طرفداران تیمی که هویت یک شهر محسوب میشود ارائه کند و البته لابهلای حرفهای فوتبالی، گریزی به طبیعت شهر میزند و قابهای دلانگیز و زیبایی از جغرافیای منطقه شکار میکند.
از مجاورت با دریا و ساعات مختلف روز و شب تصاویر شاعرانهای ارائه میدهد که مستند را غنیتر کرده است. اما از معدود اشکالهای این مستند، کم بودن تصاویر باکیفیت آرشیوی از سالهای گذشته و بسنده کردن به صحبتهای تماشاگران است که خیلی جاها به تکرار میرسد و هر کدام از زاویه دید خود حکایت سالها رنج کشیدن و خون دل خوردن را در مسیر هواداری ملوان بر زبان میراندند که حسی ثابت از گفتاری مکرر بود و میشد در کنار آنها از نظرات افراد و فوتبالیستهای غیرانزلیچی استفاده کرد و مکتب ملوان را از زاویه دید فردی خارج از آن مجموعه نگریست و به وجوه تشابه و تفاوتهایش با سایر شهرها و تیمها پرداخت.
بهعنوان مثال این امر در مصاحبه با وحید قلیچ، دروازهبان سابق پرسپولیس رعایت شده که البته آنجا هم بیشتر روایت قلیچ از بازی برگشت نیمهنهایی جام حذفی مربوط به جو وحشتناک ورزشگاه است و ۲ گلی که سیروس قایقران از پشت محوطه جریمه وارد دروازهاش کرد، و نگاه کلیتری به همراه نداشت.
گفتار متنی که جذاب نیست
ایراد دیگر فیلم به گوینده گفتار متن فیلم برمیگردد که عاری از هرگونه جذابیت خاصی است و گاهی حتی از تلفظ صحیح کلمات عاجز میشود. هرچند شاید این تمهید و معمولی بودن گوینده و داشتن لهجه گیلکی و نزدیک بودنش به گویش تماشاگران درصورت رعایت حداقل استانداردهای لازم برای گویندگی میتوانست درخشان باشد اما روایت مونوتن، بیفراز و نشیب و نهچندان جذابش کمکی به بهبود
روایت نمیکند. در هر صورت کاراللهکرم رضاییزاده در مورد ادای دین به این باشگاه ریشهدار و مردمان انزلی و زمان طولانی صرفشده برای تحقیق و پژوهش و مصاحبه با تعداد زیادی از دست اندرکاران و بازیکنان باشگاه در سالهای مختلف، قابل ستایش است و شناختی کلی از این تیم به علاقهمندانی که دانش فوتبالی چندانی ندارند میدهد. اما برای دنبالکنندگان تخصصی و حرفهای فوتبال، خالی از نوآوری و شگفتانهای خاص است که برای یک فیلم مستند ورزشی ضروری است.