همشهری آنلاین – محمد بلبلی: این زلزله یکی از نابترین صداها و متفاوتترین خوانندگان آواز ایرانی را نیز به زیر آوار برد و تا ابد خاموش کرد.
یادم هست پدرم که شاگرد آواز استاد صالحعظیمی بودند، با چشمان پرنم روبروی تلویزیون نشسته و اخبار زلزله را دنبال میکرد، تا آنجا که گوینده نام «ایرج بسطامی» را در فهرست زیر آوار ماندگان خواند، بعض پدر ترکید و...
حالا حدود ۲۱ سال از زلزله بم میگذرد و هر سال جای خالی ایرج بسطامی در حال و هوای خزانگرفته این سالهای موسیقی هنری ایرانی بیشتر احساس میشود.
او از کویر آمده بود و مانند کویر، ساده و بیغل و غش، غافل از اینکه روزگار، بیشتر به کام رندان است تا عاشقان، اما تاریخ ثابت کرده این نام عاشقان است که در دل اهل صفا باقی میماند نه نام اهل ریا.
بسطامی کودکی را با گوش دادن به نغمههای آوازخوانی پدربزرگ، پدر و عمویش پشت سرگذاشته بود، همچنین حال و هوای کویری محل زندگیاش باعث شده بود تا از او خوانندهای خاص ساخته شود.
بسطامی از خاندان آواز بود، چنانکه مقدمات آواز را نزد عموی خود آموخت و ردیف و دوره عالی را در محضر اسطوره آواز معاصر، استاد شجریان فرا گرفت.
با اینکه شاگرد استاد شجریان بود، اما در دورانی که همه خوانندگان تلاش میکردند تا شبیه محمدرضا شجریان بخوانند، او متفاوت میخواند، ایرج آواز خودش را میخواند، آوازی که فقط و فقط شبیه خودش بود، آوازی با متر و معیارهای خاص، از وسعت صدا گرفته تا تکنیک و حس و حالی که فقط مختص او بود.
شروع کار ایرج بسطامی با پرویز مشکاتیان بود، آهنگسازی که به نوعی برجستهترین آثار چند دهه اخیر مربوط به اوست. این مساله و همچنین توانایی و حال و هوای خاص صدای او باعث شد تا خیلی زود در جامعه هنری و بین دوستداران موسیقی شناخته شود.
تصنیف «وطن من» با محتوای ملیمیهنی یکی از ساختههای فوقالعاده زیبای مشکاتیان بود که با صدای بسطامی جاودانه پیدا کرد، این اثر توسط یونسکو به عنوان سرود ملی اعلام شد.
با اینکه پیش از بسطامی خوانندگانی مانند کوروس سرهنگزاده و داریوش رفیعی از کرمان به جامعه هنری معرفی شده بودند، اما ایرج بسطامی را میتوان راوی سبک آوازی کرمان دانست. چرا که او علاوه بر تصنیف خواندن احاطه بسیار خوبی به ردیف آوازی و همچنین توانایی بالایی در آوازخوانی داشت.
آنچه بیش از همه آواز بسطامی را متفاوت میکند، صفای درونی اوست که تاثیر بسیاری در آثار او دارد، به قول استاد لطفی پس از اسلام و محدود شدن موسیقی، این هنر به کنج خانقاهها پناه برد و میتوان گفت خواستگاه این موسیقی، با حال و هوای عرفای خانقاه است. از این رو اهل موسیقی نیز باید دارای پالایش درونی باشند تا بتوانند حق مطلب را در موسیقی ادا کنند.
صمیمت ایرج که متاثر از کویر بود باعث شده بود تا او نیز مانند کویر سینه را به سوی خورشید گشوده و چشمانش را به آسمان بدوزد، او در نظرگاهی بلند سیر میکرد، جایی که شاید در مخیله غیر عشاق نگنجد، شاهد این ادعا زندگی ساده و اوضاع مالی اوست که در معمولیترین حالت قرار داشت.
در زمانهای که اکثر هنرمندان همتراز با بسطامی به نان و نوا نیز رسیدند، او در عاشقی قدم استوار میکرد، شاید همین مساله باعث شد تا اهل دل همواره از او به نیکی یاد کنند.
شهر بم دو نماد داشت، یکی ارگ بم و دیگری ایرج بسطامی، شاید بتوان ارگ را دوباره احیا کرد، اما شاید قرنها طول بکشد تا بم، فرزندی چون ایرج را به خود ببیند.