تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۸۷ - ۰۷:۲۳

باراک اوباما، رئیس‌جمهور منتخب آمریکا روز سه‌شنبه با ادای سوگند ریاست‌جمهوری وارد کاخ سفید می‌شود.

در حالی‌که بیش از یک ماه از انتخابات آمریکا می‌گذرد اما تحلیل‌ها و گمانه‌زنی‌های پیرامون این موضوع هنوز ادامه دارد و تازه از این هفته شکل جدی‌تری به‌خود می‌گیرد. محور اصلی همه این گمانه‌زنی‌ها، تغییراتی است که در داخل و خارج از آمریکا بعد از به قدرت رسیدن اوباما ایجاد خواهد شد. در این میان عده‌ای انتظار تغییرات را خوش‌بینی صرف می‌دانند و گروه دیگر می‌گویند که اوباما اگر هم بخواهد نمی‌تواند متفاوت نباشد. این مقاله با ارائه تشبیهی میان موقعیت اوباما و میخائیل گورباچف، نظرات هر دو گروه را مورد بررسی قرار داده است.

حدود 20 سال پیش در چنین روزهایی میخائیل گورباچف رهبر یکی از دو ابرقدرت آن زمان جهان، در مجمع عمومی سازمان ملل، خطاب به سران کشورها چنین گفت: ضرورت آزادی انتخاب برای ما نیز روشن است. امتناع از به رسمیت شناختن چنین حقی عواقبی بسیار جدی و هولناک برای صلح جهانی در بردارد. در آن زمان گورباچف در مقام دبیرکل حزب کمونیست شوروی، حاکم سرنوشت صدها میلیون انسان – در اتحاد شوروی و نیز در اروپای مرکزی و شرقی – بود؛ انسان‌هایی که از هر گونه حق انتخاب بی‌بهره بودند. دولت تحت رهبری گورباچف پیش از آن نشان داده بود که چنین حقی را به رسمیت نمی‌شناسد.

صحبت از آزادی انتخاب می‌توانست موجب مرگ افراد شود. از این‌رو بود که سخنان گورباچف، موجب حیرت جهان آن روز شد. وی می‌گفت: آزادی انتخاب، یک اصل جهانی است که هیچ مورد استثنایی ندارد. رهبر شوروی برای آنکه به مخاطبان خود اطمینان دهد که سخنانش فراتر از مشتی شعار و لفاظی‌های مرسوم است، اعلام کرد که نیروهای مسلح شوروی از اروپای شرقی خارج می‌شوند؛ نیروهایی که رهبران جهان کمونیسم به اتکای آنها حق آزادی انتخاب را از مردم تحت سلطه خود سلب کرده بودند. وی اظهار داشت: امروز می‌توانم به شما اطلاع دهم که اتحاد شوروی تصمیم گرفته است تعداد نیروهای مسلح خود را (در اروپای شرقی) به 550 هزار نفر رسانده  و حجم سلاح‌های متعارف خود را در حد قابل توجهی کاهش دهد. این کاهش حضور نظامی به‌صورت یکجانبه‌صورت خواهد گرفت.

وی افزود که 6 لشکر زرهی فورا از آلمان شرقی، چکسلواکی و مجارستان عقب‌نشینی خواهند کرد و حضور نظامی شوروی در شرق اروپا پس از انجام این اقدامات، صرفا جنبه دفاعی خواهد داشت. گورباچف تعهد کرد که لوله سلاح‌های ارتش شوروی از آن پس نه تنها از روی ملل پیمان ورشو برداشته خواهد شد بلکه سایر ملل اروپایی را نیز نشانه نخواهد رفت. گورباچف اذعان کرد که تمامی این اقدامات با هدف حذف نظامی‌گری از روابط بین‌المللی ، تغییر اقتصاد جهانی از اقتصاد نظامی به اقتصاد غیرنظامی و حرکت به سوی جهانی عاری از سلاح‌های هسته‌ای و خشونت صورت می‌گیرد. آن زمان رونالد ریگان آخرین روزهای ریاست خود بر ایالات متحده را سپری می‌کرد و جورج بوش پدر آماده می‌شد تا دوره ریاست‌جمهوری خود را بر آمریکا آغاز کند.

 گورباچف در آن سخنرانی تاریخی خود، به ریگان ادای احترام کرد؛دولتمردی که با او بر سر جمع‌آوری سلاح‌های هسته‌ای به توافق کلی رسیده بود. وی امیدوار بود «روند توافقات دو‌جانبه بین دو ابرقدرت ادامه یابد و جورج بوش، رئیس‌جمهور منتخب جدید آمریکا، ما را شریک خود بداند... به‌نظر می‌رسد که ما می‌توانیم سال میلادی جدید [1989] را به سالی تعیین‌کننده و سرنوشت ساز برای جهان تبدیل کنیم.»

گورباچف خود به وعده‌اش در این باره عمل کرد. در سال1989 و در پی سخنرانی رهبر شوروی در مجمع عمومی سازمان ملل ابتدای آن سال، ملل اقماری شوروی در شرق اروپا قاطعانه در پی به دست آوردن آزادی خود برآمدند. روند انحلال و فروپاشی اتحاد شوروی نیز از همان سال آغاز شد و در سال1991 به اوج خود رسید. 17سال پیش در چنین روزهایی  هنگامی که پرچم سرخ از فراز کاخ کرملین پایین کشیده شد و پس از آنکه میخائیل گورباچف از مقام خود کناره گرفت، حیات اتحاد جماهیر شوروی نیز پایان یافت.

اما در آن سوی معادله قدرت، در ایالات متحده سال1989 – اگرچه به شکلی دیگر – سالی سرنوشت ساز بود. تنها چند هفته پس از تخریب آرام دیوار برلین با مجوز گورباچف، رئیس‌جمهور ایالات متحده فرمان اشغال پاناما را توسط ده‌ها هزار نفر از نیروهای آمریکایی صادر کرد. این اقدام کاملا غیرقابل توجیه، به نوعی پاسخ آمریکا به دعوت گورباچف بود؛ اعلام اینکه ایالات متحده هنوز راهی طولانی را تا حذف نظامی گری از روابط بین‌المللی در پیش دارد. پس از آن، جنگ‌های غیرضروری آمریکا باز هم ادامه یافت، در حالی که رهبران ایالات متحده از تغییر اقتصاد نظامی دوران جنگ سرد امتناع می‌‌کردند.

این امکان وجود دارد که سال جدید، سال سرنوشت ساز مورد نظر گورباچف برای آمریکا باشد. آمریکایی‌ها اینک، آن طور که دیکتاتور سابق شوروی توصیف می‌کرد، در آستانه سالی قرار دارند که همه ما انتظارات بسیاری از آن داریم. هر کسی می‌خواهد به این باور برسد که تلاش‌های مشترک ما برای پایان دادن به دوره جنگ‌ها، برخوردها و درگیری‌های منطقه‌ای، دشمنی با طبیعت، وحشت گرسنگی و فقر و نیز تروریسم سیاسی، مطابق با سطح امیدها و توقعات ما باشد.

آیا انتظار ما از باراک اوباما برای تغییر تاریخ، انتظار بالایی است؟ و برای برقراری صلح؟ و برای تغییر و دگرگونی نظام اقتصادی ایالات متحده؟ و نجات کره زمین؟ و ایجاد نظامی سیاسی بر مبنای حقیقت؟ و بازگرداندن آبروی ملت آمریکا؟ آیا ما با امید بستن به او خودمان را گول می‌زنیم؟

ابتدای این سال آمریکایی‌ها باید به یاد آورند که چنین دگرگونی‌ای پیشتر رخ داده است، حتی اگر ما از واکنش نشان دادن به این دگرگونی سر باز زده باشیم. به لطف خداوند، برای انجام چنین اقدام بزرگی که گورباچف 20 سال پیش آن را انجام داد و جبران تاخیرمان در پذیرش دعوت او، هنوز دیر نیست. وی سخنرانی تاریخی خود را چنین پایان داده بود: این هدف مشترک ماست و تنها با کمک یکدیگر است که می‌توانیم به آن برسیم.

 بوستون گلوب- 29دسامبر2008