به گزارش همشهری آنلاین، عماد افروغ، جامعهشناس سیاسی بر این باور است که دستگاههای مسئول در این حوزه بهخوبی به وظایفشان عمل نکردهاند که جریان نفوذ توانسته است خود را به ردههای مدیریتی بالای کشور برساند.
اخیرا شاهد مجازات ابرجاسوسی در کشور بودیم که تا بالاترین ردههای مدیریتی در نظام نیز پیشروی کرده بود. بهنظر میرسد سرویسهای بیگانه راه نفوذ به جمهوری اسلامی را در تربیت مأموران خود با چهرهای مذهبی و انقلابی پیدا کردهاند. نظر شما در اینباره چیست؟
سالهاست که در گفتوگوهای مختلفی که داشتهام و براساس شرایط و مقتضیات مختلف بیان کردهام که مشکل اصلی ما در جمهوری اسلامی، تظاهر و نفاق افرادی است که تلاش میکنند در بدنه مدیریتی کشور وارد شوند است. به این دلیل، شاهد نفوذ همیشگی افرادی به سیستم مدیریتی هستیم که ویژگیهایی که شما بیان کردید را داشتهاند و ضربات زیادی را بر پیکره نظام وارد کردهاند. مصادیق آن هم کم نیست و در تاریخ 44ساله نظام اسلامی میتوان رد و نشان این افراد را پیدا کرد. علت چنین اتفاقی را میتوان به شناخت دشمن و نفوذیها از مبانی انقلاب اسلامی مرتبط دانست. مبنای انقلاب اسلامی ایدئولوژیک است و نهادهای جاسوسی بهراحتی با تربیت نیروهای متملق و چاپلوس با ظاهری متناسب با این ایدئولوژی به آن نفوذ میکنند. البته همه نفوذیها از این طریق بهدنبال کار سیاسی نیستند و برخی از آنان بهدنبال رسیدن به نان، نعمت و قدرت هستند و برخی دیگر در کنار نان و نعمت بهدنبال اهداف سیاسی و جاسوسی هستند.
ما بارها از این مسیر صدمه خوردهایم. چرا این راه نفوذ هنوز باز است؟
به این دلیل است که نمیدانیم چه انقلابی کردهایم و این انقلاب برای ادامه حیاتش به چه مراقبتهایی نیاز دارد تا آسیب نبیند. نباید تصور کرد نفوذ تنها یک شکل دارد، بلکه نفوذ، لایههای مختلف و طیفهای وسیعی را در بر میگیرد. میتوان با مقداری تحقیق و دقت در رفتار و احوالات برخی افراد بهخوبی نفوذی بودن فرد را فهمید، اما متأسفانه ما در جمهوری اسلامی هنوز خیلیها را که چنین شاخصهایی دارند، نفوذی نمیدانیم؛ چون تعریف ما از نفوذی کامل و جامع نیست. درست به این علت، جریان نفوذی با بچههای واقعی انقلاب و دلسوزان آن برخورد میکند و به شکل هدفمند تلاش میکند با لکهدار کردن حیثیت فرزندان انقلاب، آنان را از صحنه خارج کند.
مگر نهادهای امنیتی که داریم کارشان را درست انجام نمیدهند؟
دستگاههای رسمی و غیررسمی مسئول و ناظر و مامور به انجام چنین وظیفهای حتما کار خود را درست انجام ندادهاند که این راه نفوذ هنوز باز است. من یکی از دلایل این ناکامی را نزدیک شدن افراد متملق و چاپلوس به ارکان اصلی قدرت در کشور میدانم. متملقانی که با این رفتار برای خود سپر امنیتی ایجاد کردهاند. این افراد کسانی هستند که دم از ارادت تام از ولایت فقیه میزنند و تفسیر شخصی و ارادت سالارانه از ولایت فقیه ارائه میدهند و نه تصویر شخصیتی و بیناذهنی و قاعدهمند از چنین مقام و جایگاهی و با این روش امیال خود را به جلو میبرند. من معتقدم، همانطور که امام راحل در برخورد با فردی که در دیدار با ایشان فریاد میزد: «ما همه سرباز توایم خمینی؛ گوش به فرمان توایم خمینی» بیان کردند که ما همه سرباز خدا هستیم؛ نه تو سرباز منی و نه من سرباز تو. امام(ره) با این حرف تودهنی سختی به متملقان و چاپلوسان زدند و از حریم ولایت دفاع کردند و امروز نیز باید از حریم ولایت دفاع شود و ولیفقیه مانع از آن شوند که افرادی به اسم طرفداری از ولایت و مبانی آن به انقلاب صدمه بزنند.
آیا این تعداد جاسوس نفوذ ی در بدنه سیستم مدیریتی کشور عادی است؟
در مورد جاسوسی درک نمیکنم چرا به این راحتی در کشور نفوذ به شکل جاسوسی رخ میدهد. جاسوسی اقدامی کثیف و عملی رذیلانه است. تعجب میکنم فردی که اخیرا به جرم جاسوسی اعدام شد میگوید از رحمت خدا کم نداشتم، چرا و چگونه جذب سرویس بیگانه شده است. جذب نیروهای سیاسی به سرویسهای اطلاعاتی اتفاق جدیدی نیست. خود من سالها قبل از سوی رایزن اول سفارت کانادا ایمیلی دریافت کردم که خواهان صحبت با من بودند. میدانستم جذب سرویس بیگانه شدن چگونه است و آنان تلاش خود را برای جذب من انجام میدهند. من اخراجی انگلستان و زندان رفته و اعتصاب غذا کشیده در این کشور بودم و میدانستم چنین ایمیلی پایان خوبی ندارد. حالا چطور ممکن است فردی درسطح بالا و دارای مسئولیتهای مهم امنیتی به این راحتی جذب سرویس اطلاعاتی بیگانه شود؟ سؤال دارم که چرا آقای شمخانی مراقبت لازم را از معاون خود نکرد و هوشیاری لازم را به خرج نداد تا بستر نفوذ به معاون و مشاورش اینچنین فراهم نشود.در ماجرای فردی که اشاره کردید این فرد یکبار به اتهام جاسوسی بازداشت هم شد، اما بعد آزاد شد. این برمیگردد به اینکه چرا دستگاههای مسئول ما نظارت نکردند و مسئله را پیگیر نشدند. دلیل اینکه دائما شاهد شناسایی نفوذی و جاسوس هستیم تنها تمرکز سرویسهای اطلاعاتی غربی بر ایران نیست، بلکه این موضوع دلایل دیگری هم دارد. کوتاهیها و مصلحتاندیشیها سبب بروز این اتفاقات است. در مورد این فرد همانطور که گفتید یکبار به جرم جاسوسی بازداشت شد. در کدام کشور شما میبینید یک جاسوس را میبخشند و میگذارند برود! مگر میشود جاسوسی را دستگیر کرد و به او گفت که آخرین بار باشد که جاسوسی میکند و بعد بگذارند که برود؟ جاسوس، جاسوس است و باید همان موقع با چنین فردی برخورد میشد. من معتقدم نهادهای مراقب اسیر مصلحتاندیشی، لفاظی و تظاهر افراد میشوند و کوتاه میآیند. هرکس در مسیر برخورد با نفوذی و جاسوس سنگاندازی میکند باید مورد مواخذه قرار بگیرد و اگر مسئولیت و منصبی دارد باید اخراج شود، اما درواقع چنین اتفاقی رخ نمیدهد. مصلحتاندیشان باید بدانند آبروی نظام و انقلاب در خطر است. این مصلحتاندیشی کاذب است. انقلاب با حقیقت گره خورده است. این زبان مصلحتاندیشی تنه به تنه زبان نفاق و دروغ و در نهایت نفوذ میزند و این مسئله خطرناک است.شاید براساس این مصلحتاندیشیهاست که سرویسهای بیگانه بر فرزندان مسئولان سوار میشوند و کار نفوذ را از طریق آنان انجام میدهند.همیشه گفتهام که با هر خطایی باید برخورد و نباید هیچ مصلحتی را لحاظ کرد. اینکه فلانی فرزند فلان کس است یا بهمانی فامیل فلان کس دیگر، دلیل بر برخورد نکردن با خطای فرد نمیشود.
وقتی سوابق نفوذیها در تاریخ جمهوری اسلامی را میخوانیم شاهد این هستیم که این افراد عمدتا نسبت یا ارتباطی با جریان منافقین داشتهاند. چرا برخی بدیهیات در واگذاری مسئولیتها به چنین افرادی نادیده گرفته شده است؟
دلیلش همان نبود مراقبت از مبانی انقلاب و اصول حفظ آن است. سوابق بسیای از نفوذیهایی که میشناسیم به منافقین برمیگردد. در مورد افراد بهدرستی تحقیق نمیشود. این بهترین حالت موضوع است، اما حالتهای دیگر این است که یا تحقیقی انجام نمیشود یا مسئولان مربوطه به تحقیقات و نتایج آن بیتوجهی میکنند و در تصمیمگیری خود این موارد را نادیده میگیرند. البته ممکن است افرادی که تحقیق میکنند دچار مشکل باشند و نتیجه تحقیقات را آنطور که هست، اعلام نکنند و مسئولان را به اشتباه بیندازند. هر کدام از این دلایل بهتنهایی ضرورت نیاز به پاکسازی انقلابی در ارکان اجرایی و حاکمیتی را برای از بین بردن زمینه نفوذ لازم و ضروری میکند.
در سوابق نفوذیها، نفوذ به سازمانهای اطلاعاتی هم دیده میشود. آیا مشکلی که اکنون با آن روبهرو هستیم را میتوان ناشی از احتمال نفوذ به این سیستم دانست؟
بله. در ماجرای کشمیری و کلاهی اوج این نفوذ را دیدهایم. در دوران اخیر هم این نفوذ دیده میشود. این مسئله برای نظام خوب نیست و نمره قبولی به نظام نمیدهد و باعث بیاعتمادی مردم و افکار عمومی میشود. برخی از اعضای سازمان اطلاعاتی ما تحتتأثیر ایدئولوژی آنها هستند. به شما میگویم امروز کسانی که چهرههای سیاسی هستند گویی قلم منافقین را دارند. کسانی که نحله فکری و قلمی منافقین را میشناسند و با ادبیات این گروهکها آشنا هستند بهخوبی میفهمند و درک میکنند که ادبیات، اظهارنظرها و نوشتههای برخی از این افراد از ادبیات انقلاب اسلامی و فلسفه وجودی آن بویی نبرده است. این افراد از آثار شهید مطهری و شهید بهشتی و امام(ره) بویی نبردهاند. تنها کاری که این افراد بهخوبی یاد گرفتهاند، جنگ روانی است؛ چراکه مسلط به جنگ روانی هستند.
چگونه باید مرز میان نفوذی و غیرنفوذی را پیدا کرد؟
کسی که اظهارنظری میکند باید گذشتهاش بررسی شود. کسی که واقعیت را میگوید گذشتهاش این را نشان میدهد که دارد واقعیت را میگوید یا چاپلوسی میکند.
چاپلوسان واقعیت را نمیگویند، بلکه چهرهای دیگر از واقعیت را القا میکنند که مخاطب دوست دارد. کسی که واقعیت را میگوید زبان تلخ دارد. زبان تلخ، زبان واقعیتگوست و زبان شیرین، زبان چاپلوسان است. متملقان لاپوشانی میکنند و تصویری دروغین از واقعیت را ارائه میکنند و نظراتشان صادقانه نیست. متأسفانه عدهای راه نفوذ را باز و احساس میکنند که راه خودشان هم با این کار باز میشود. این مرز و شاخص محکمی است که افراد انقلابی از متملق را بتوان شناخت؛ به این شرط که از زبان تلخ آنها نهراسیم و با این رویه از ورود نفوذیها به سیستم جلوگیری کنیم. متأسفانه باید بگویم افرادی که انتقاد میکنند و با صراحت حرف میزنند و در قالب نقد درونگفتمانی انتقاد به روندها دارند، جایگاهی در سیستم مدیریتی ندارند و به طرق مختلف آنان را حذف میکنند و با این کار، فضا را برای حضور نفوذیها باز میکنند. اگر بهخوبی معاویهشناسی کنیم، علی(ع) شناس و حسین(ع) شناس و حسن(ع)شناس باشیم و خوب عمل کنیم، آن زمان فرق سره از ناسره را میتوانیم تشخیص بدهیم و این کار سختی نیست.