اگر نوشته‌های علی‌رضا معتمدی را در ماهنامه‌ی «فیلم» دوست دارید و اگر فیلم اولش «رضا» هم جزء فیلم‌های مورد علاقه‌تان هم باشد، دلیل فراوانی وجود دارد تا شخصیت علی در فیلم «چرا گریه نمی‌کنی؟» را نه درک کنید و نه باور. این نوشته برای همین هدف نوشته شده.

نگاهی به «چرا گریه نمی‌کنی؟» (علی‌رضا معتمدی)

پریشان‌احوال

* علی شهناز که در غم از دست دادن برادرش سوگوار است، بعد از مرگ به هر دری می‌زند و هر کاری می‌کند، نمی‌تواند گریه کند. همه معتقدند با گریه کردن مشکلات او حل خواهد شد تا این‌که... او در موقعیتی می بینیم که ظاهرا با تراپیست خود حرف می زند. در ابتدا علی را در جاده‌ای خلوت بدون پیراهن می‌بینیم که بی‌هدف و باری به هر جهت در حال راه رفتن است. تا از دور اتومبیل پلیس را می‌بیند، سوییشرت خود را به تن می‌کند که نشان می‌دهد منگ نیست و حواسش جمع است. او فقط با یک کارت بانکی به اردستان آمده که فاصله‌ی زیادی با تهران دارد. خودش می‌گوید تا جایی با اتومبیل آمده و بعد نمی‌داند چه شده و پیاده در آن‌جا چه می‌کند! در حالی که در سکانس‌های بعدی می‌بینیم همه‌جا با موتورسیکلتش می‌رود بجز سفر با همسرش مهتاب که در آن با خودروی سواری به اصفهان و دشت لاله‌های واژگون می‌روند.

اصلاً مشخص نیست چرا همه (عمه و دوست علی و همسرش و...) هوای علی را دارند. چون در غم از دست دادن برادرش به سر می‌برد؟ در طول فیلم خیلی او را عزادار برادر نمی‌بینیم. اصلاً وابستگی عاطفی او با برادرش را درک نمی‌کنیم. او که به قول خودش، خود از خدا خواسته برادرش زودتر از او فوت کند، پس چرا الان از خدا طلب‌کار است؟ چون نمی‌تواند گریه کند؟ اصلاً چه کسی گفته با گریه مشکلات علی حل می‌شود؟ در جایی از فیلم علی به دوستش می‌گوید آمده استعفا بدهد. دوست او می‌گوید: «پس از کجا می‌خواهی بخوری؟» مگر علی در آن روزها دارد کار می‌کند؟ عمه و دوستش هستند که به او سرویس بدهند.

یکی از انتقادها به فیلم به شوخی با مذهب در آن بازمی‌گردد. معتقدم این موضوع را نباید جدی گرفت، چون اگر قضیه جدی بود از مانی حقیقی و هانیه توسلی برای این نقش‌ها نباید استفاده می‌شد. حتماً خود علی‌رضا معتمدی بهتر از هرکسی فرق بین روضه و سینه‌زنی را می‌داند و می‌دانیم مراسم سینه‌زنی جایی برای گریه نیست. حالا چرا علی را برای گریه کردن به این مراسم می‌برند، همان شوخی‌ای است که گفتم.

صحنه‌ی پایانی همچنان فضای ابسورد فیلم را نشان می‌دهد که به دلیل افشا شدن قصه نمی‌خواهم اشاره‌ای به آن بکنم، اما فقط به نکته می‌پردازم که صحنه‌ی گل زدن علی خیلی اجرای بدی دارد و دفاعی که در صحنه گل زدن جا می‌ماند، شبیه فوتبالیست‌هایی‌ست که شرط‌بندی کرده‌اند تا تیم خود گل بخورد. پس از آن هم اجرای علی‌رضا معتمدی به عنوان بازیگر هم ضعیف است و هم غلط.

منبع: همشهری آنلاین