گروه ورزشی: جیمی کاراگر که شیفته کتاب‌های ورزشی است و اخیرا کتاب خاطراتش پرفروش‌ترین شده، به تازگی به کاوش در کتاب «قهرمان درون»، نوشته پت‌ رایلی، مربی افسانه‌ای تیم لس‌آنجلس لیکرز پرداخته.

در توضیح پشت جلد آن آمده که این کتابی‌ است درباره «انگیزش، خودخواهی، کار تیمی، خشنودی از خود و پیروزی و ناکامی»؛ یک راهنمای دستی برای رسیدن به قهرمانی‌ها که از پارکت‌های بسکتبال در ساحل غربی ایالات‌متحده تا ساحل غربی انگلیس قابل استفاده است. هر تصوری که درباره کاراگر داشتید، او را می‌توان در این چند ویژگی خلاصه کرد؛ غرق‌شده در حرفه‌اش، در جست‌وجوی دانش، کسی که به فکر پیشرفت است و وقتی در سایت آمازون به دنبال یک منبع الهام بخش بود، به طور اتفاقی با کتاب رایلی برخورد کرد. ورق زدن قهرمان درون به کاراگر کمک کرد که دوباره روی قهرمانی لیگ‌برتر تمرکز کند، ولی در شرایطی که لیورپول در ماه گذشته لغزش‌هایی داشته، باید دید که در آنفیلد افراد دیگری هم هستند که به جام فکر کنند یا چیزهای متفاوتی در سر دارند.

مربی وارد بازی‌های سیاسی با هیات‌مدیره شده، مالکان نسبت به فروش باشگاه وسوسه شده‌اند، کاپیتان به اتهام ضرب و شتم درگیر دادگاه است و تیم از قله لیگ برتر پایین آمده. بعد از آن هم رافائل بنیتس حمله لفظی علیه سرآلکس فرگوسن داشت که شدت و غیرمنتظره‌بودن آن، همه را شگفت‌زده کرد. کاراگر می‌گوید: «اولین بار وقتی متوجه شدم که پیامکی به من رسید که شبکه اسکای اسپورتس را تماشا کنم. چه می‌توانم بگویم؟ مربی چیزهایی داشت که در سینه‌اش تلنبار شده بود.» وقتی در دو بازی متوالی مقابل استوک و اورتون تیم امتیاز از دست داد، این تصور که با برخاستن منچستریونایتد، لیورپول از نبرد بیرون افتاده و بنیتس ناخدای مطمئنی برای هدایت این کشتی نیست، تشدید شد. کاراگر اما این فرضیه که لیورپول در اثر جنگ روانی سرآلکس فرگوسن در هم شکسته را خنده‌دار می‌داند و می‌گوید: «رختکن پر از بازیکنان خارجی است که چیزی درباره این جنگ‌های روانی نمی‌دانند. آنها روزنامه‌ها را نمی‌خوانند.»

با این وجود او می‌پذیرد که لیورپول برای پایان دادن به انتظار 19 ساله‌اش برای قهرمانی، نباید بیش از این میدان را برای منچستریونایتد خالی کند. اگر او بخواهد توصیه‌ای بکند، این است که همه در آنفیلد باید به آنچه رایلی «صعود خالصانه» می‌نامد و قدم اول در ساختن تیمی موفق است، روی بیاورند. رایلی دراین‌باره می‌گوید: «وقتی اعضای یک تیم بدون خودخواهی دور هم جمع می‌شوند احساس می‌کنند که نیرویی موج می‌زند، بنابراین رقابت‌های داخلی، خصومت‌های فردی و رفتار خودخواهانه کنار گذاشته می‌شوند.»

کاراگر هم تفسیر خاص خودش را دارد و می‌گوید: «فقط چند ماه باقی‌مانده، ما فرصت خوبی برای قهرمانی در لیگ داریم و نمی‌خواهیم در آینده حسرت بخوریم. همه ما گرفتاری‌های خودمان را داریم، مذاکره تمدید قرارداد یا هر چیز دیگر، ولی باید مطمئن شویم که این مسائل حواس‌مان را از کار پرت نمی‌کند. ما هنوز در جام‌حذفی و لیگ‌ قهرمانان حاضریم و درلیگ‌برتر هم موقعیت خوبی داریم. نباید اجازه بدهیم که مسائل بیرون زمین، مانع کارمان شود. از پیروزی 5 بر یک در خانه نیوکاسل که همه آن را بهترین نمایش این فصل نامیدند، فقط سه بازی گذشته، بنابراین فکر نمی‌کنم که تیم مشکلات بزرگی پیدا کرده باشد.» کاراگر اضافه می‌کند: «شاید به یک صخره رسیده‌ایم.

به هر حال این اولین قهرمانی ماست و فشار مضاعفی وجود دارد. هواداران با تمام وجود این قهرمانی را می‌خواهند، ولی فقط به خاطر اینکه در خانه به یک تساوی رسیده‌ایم، مردم می‌پرسند: «آیا قهرمانی لیگ از دست رفته؟» 16 یا 17 بازی باقی مانده و هنوز چیزی مشخص نیست. ما در دو بازی 4 امتیاز از دست داده‌ایم. از این مسائل اتفاق می‌افتد. فرگی هم گفت که تیم‌ها امتیاز از دست می‌دهند. حالا منچستریونایتد به فینال جام اتحادیه رسیده و یک بازی لیگ‌برتر آنها هم جابه‌جا شود، بنابراین آنها کار سنگین‌تری دارند.»

ترس از نیمکت نشینی

 کاراگر اما از تحسین‌کنندگان منچستریونایتد است و به این نظریه که تناسبی بین سرمایه دو باشگاه وجود ندارد اعتقادی ندارد، به ویژه در فصل جاری که لیورپول سه بازیکن بالای 20 میلیون پوند دارد: «منچستر نسبت به ما وضعیت اقتصادی بهتری دارد. مورد ویدیچ مثال خوبی است. قیمت فسخ قرارداد او با باشگاه قبلی‌اش چهار یا پنج میلیون پوند بود. ما حاضر به پرداخت آن شدیم، ولی یونایتد وارد شد و هفت یا هشت میلیون پرداخت کرد و او را خرید. ولی با توجه به پولی که خرج کرده‌ایم، بهانه‌ای برای قهرمان شدن نداریم.» چنین تفسیری از موقعیت لیورپول، به طور مستقیم از تفکر رایلی سرچشمه می‌گیرد که می‌گوید: «شکست در نتیجه درک‌نکردن موقعیت یا تسلیم شدن در برابر موقعیتی است که نسبت به حریف‌تان دارید.»

کاراگر کسی نیست که تمرکزش نسبت به حرفه‌اش را از دست بدهد. او در راه رفتن به زمین تمرین و در راه برگشت به خانه هم به فوتبال فکر می‌کند. این وسواس نسبت به فوتبال، حتی برای او آزاردهنده شده و مجبورشده برای رهاشدن ذهنش به بیل سویک روان‌شناس ورزشی مراجعه کند. حالا کاراگر سعی می‌کند که روزی یک ساعت، از فوتبال فاصله بگیرد. مدافع  لیورپول در اعتراف به این وسواس می‌گوید: «اگر در فوتبال اوضاع به خوبی پیش نرود، روی همه زندگی‌ام تاثیر می‌گذارد. اگر در بازی اشتباه بکنم یا نمایش بدی داشته باشم، چند روزم خراب می‌شود. هنگام رانندگی به سمت زمین تمرین دائما به این فکر می‌کنم که بازی بعدی باید بهتر باشم، باید بهتر باشم.» او به همین دلیل ماه گذشته حاضر نشد در مراسمی که قرار بود اعطاکننده جایزه شخصیت سال باشد حاضر شود چراکه بعد از زدن گل به خودی در تساوی 2 بر 2 مقابل هال‌سیتی، از رویارویی با هواداران خجالت می‌کشید.

کاراگر نماد وفاداری به لیورپول است و حتی یک بار هم خبری نسبت به تماس یک باشگاه دیگر با او منتشر نشده. وفاداری او که حالا بازی‌هایش با این تیم به 555 رسیده تا جایی است که سایت باشگاه به او لقب «آقای لیورپول» داده و به نظر می‌رسد که این پیراهن قرمز، پوست ثانوی اوست. با این حال وسواس، دلیلی است تا او نگران از دست دادن جایگاهش در ترکیب اصلی باشد.

تماشای بازی از روی سکوها هم مشخص می‌کند که او بیش از هر بازیکن بزرگ دیگری در لیگ برتر، درون زمین می‌جنگد. تصویر فراموش‌نشدنی که از او وجود دارد به فینال لیگ قهرمانان در سال 2005 برمی‌گردد که با عضلات پای گرفته همچنان مانعی در راه مهاجمان میلان بود. کاراگر اما هنوز هم با ورود هر مدافع جدیدی، مضطرب می‌شود، اگرچه در دوران بنیتس به مهره‌ای کلیدی تبدیل شده: «چند بار وقتی باشگاه بازیکنان جدیدی در پست من خرید، فکر کردم که همه تلاش من در تمرینات بی‌فایده بوده. گاهی با خودم فکر می‌کنم: «یکی دیگر رفت، نفر بعدی چه کسی است؟» برخی از هم‌تیمی‌هایم را به عنوان رقیب خودم می‌دانم.

کسانی که می‌توانند جای مرا بگیرند. شاید شما بگویید که من از بازیکنان اصلی لیورپول هستم، ولی هنوز برای جایگاهم نگرانم. به همین دلیل است که بازی‌های زیادی را از دست نمی‌دهم و وقتی هم کاملا آماده نباشم، به هیچ وجه حاضر نیستم بازی نکنم.» کاراگر اضافه می‌کند: «در شروع فصل، اسکرتل عالی کار می‌کرد و آگر هم در حال بهبودی بود و هواداران به من می‌گفتند: «آیا فصل بعد هم در ترکیب هستی؟» «آیا حاضری دفاع راست بازی کنی؟» شما فقط باید پاسخ بدهید که؛ باید ببینیم چه اتفاقی می‌افتد.شما نمی‌توانید به آنها چیزی بگویید ولی احساس می‌کنید که آنها همه زحمات شما را فراموش کرده‌اند.»

کاراگر مایل است که در پایان دوران بازیگری، وارد دنیای مربیگری شود. ولی می‌داند که این وسواس در آن زمان او را بیشتر آزار خواهد داد: «وقتی مربی شوم، تحمل این شرایط برایم دشوارتر می‌شود. خیلی درباره آن فکر کرده‌ام، اینکه درباره این موضوع چقدر روی خانواده‌ام تاثیر می‌گذارد. من همیشه به فوتبال فکر می‌کنم. اگر قهرمان شویم، در شهر چه جشنی راه‌ می‌افتد. وقتی یک بازیکن بومی هستید، خیلی دوست دارید که آرزوی هواداران‌تان را برآورده کنید. شما به یاد جشن استانبول (بعد از قهرمانی در لیگ قهرمانان 2005) می‌افتید و می‌دانم که این یکی باشکوه‌تر خواهد بود.»

اورتونی سابق

لیورپول، به عنوان پایتخت فرهنگی اروپا در سال 2008، جشن‌های زیادی برگزار کرد ولی به دلیل غرور محلی، هیچ چیزی نمی‌تواند بالاتر از قهرمانی باشگاه‌های فوتبال و به‌ویژه نیمه قرمز آن باشد. هدایت این جشن به عهده کاراگر خواهد بود که حالا یک لیورپولی دوآتشه است، ولی آخرین باری که این تیم جام‌قهرمانی جزیره را بالای سر برد، 12 سال داشت و یک هوادار متعصب اورتون بود. 10 سال پیش بود که آخرین رشته‌هایی که او را به اورتون پیوند می‌زد، پاره شد. او ناراحت از شکست مقابل منچستریونایتد در جام حذفی وارد رستوران محل شد و در حالی که انتظار همدردی داشت، دوستان اورتونی‌اش او را مسخره کردند.این اورتونی‌بودن، یکبار هم برای او دردسرساز شد.

او وقتی در اتوبوس ذخیره‌های لیورپول بود، با شنیدن خبر گلزنی اورتون از رادیو ابراز خوشحالی کرد. او هنوز خنده‌های هم تیمی‌هایش به این واکنش را فراموش نکرده و باشگاه لیورپول هم او را مجبور به تجدیدنظر کرد. این داستان در اتوبیوگرافی کاراگر که پرفروش‌ترین کتاب ورزشی سال 2008 شد هم آمده و این هفته فروش این کتاب از مرز 150 هزار نسخه هم گذشت. کاراگر که از این استقبال شگفت‌زده است، می‌گوید: «من مایکل اوون یا استیون جرارد نیستم. یادم می‌آید که 25 نسخه رایگان برای دوستان و اعضای خانواده‌ام برداشتم و با نگرانی فکر می‌کردم که باید آنها را بفروشم تا آمار فروش بالاتر برود.»