به گزارش همشهری آنلاین - ۲۲ بهمنماه امسال خیابانهای شهرهای ایران، بار دیگر شاهد خیل عظیمی از مردمی بود که آمدند تا حدیث عزت و سربلندی را با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» باهم و یکصدا بازگو کنند. چندماه قبل، یک جنگجهانی رسانهای علیه ایران از سوی جریان سلطه رخ داده بود و متوهمانی که ۴۴ سال است کلیشه «امسال سال آخر» است را تکرار میکنند، بار دیگر مُسکِر شایعه و دروغ، عقلهایشان را زایل کرده بود.
آنها بار دیگر زمانی را برای سقوط نظام تعیین کردند و این جمله تاریخ مصرف گذشته را در دستگاه رسانهای خود بازیافت کردند که : «۲۲ بهمن امسال را نظام نخواهد دید!» اما روزها گذشت و تاریخ ثابت کرد که نه تنها جمهوری اسلامی، بلکه براندازانی که با عفو رهبری، بار دیگر شاهد جشن ملت برای سالروز پیروزی انقلاب بودند.
سقوط نظام در آمریکا!
همزمان با برپایی گردهمایی میلیونی ایرانیان در شهرهای کشور به مناسبت ۲۲ بهمن، عدهای از بلواگران خارجنشین در شهر لسآنجلس گردهم آمدند تا بار دیگر حرص و عصبانیتشان را از وجود اراده خداوند، یعنی انقلاب اسلامی بروز و ظهور دهند. در روزی که مردم ایران با حضور در راهپیمایی گسترده خود مصداق آیه «ذَٰلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ» شدند، یانکیها گعدهای برای مزدوران خود به پا کردند تا در کیلومترها آنطرفتر، در آن سوی اقیانوسها در عالم فانتزی و کُمیک خود نظام جمهوری اسلامی را ساقط کنند و برای آینده آن تصمیم بگیرند.
شکنجهگری که از غارش بیرون آمد
این دفعه ولی گردهمایی بلواگران خارجنشین، یک پردهبرداری از چهرهای آشنا اما منفور داشت. چهرهای که برای نسل دهه ۴۰ و ۵۰ بسیار آشنا و در عین حال منزجرکننده و مذموم است. پردیس ثابتی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام، عکسی از پدرش را در نمایش سیاسی لسآنجلس منتشر کرد. پرویز ثابتی مسئول اداره سوم (مهمترین رکن) ساواک پس از چهل و اندی سال از غارش بیرون آمد و بالاخره آفتابی شد.
ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) ۱۰ اداره کل داشت. پرویز ثابتی در سال ۱۳۵۲ مسئول اول اداره کل سوم ساواک موسوم به امنیت داخلی شد و تا سال ۱۳۵۷ این زمامداری ادامه داشت. اداره کل سوم، جدا از دفتر و بخش مستقل بازجویی، هفت اداره مجزای دیگر را نیز در برمیگرفت و هرکدام بخشهای عریض و طویلی داشت. زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری در ردیف یکی از ادارات کل سّوم بود و واحد اطلاعاتی، اجرایی و پشتیبانیاش هر کدام از دوایر گوناگون تشکیل میشد و با یک اداره ساواک برابری میکرد.
صدای غربیها را هم درآورده بود
نیروی خوشخدمت شاه به قدری در حفاظت از نظام سلطنتی پهلوی جدیت و افراط به خرج داده بود که صدای آمریکاییها و غربیها را هم در آورد. در سال ۱۹۷۶، سازمان عفو بینالملل در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران یک گزارش انتقادی منتشر کرد که در آن از امور مختلفی شکایت برده بود؛ اموری نظیر عدم دسترسی به وکیل برای متهمین، اعتراف زیر شکنجه، عدم تفهیم اتهام، سلول انفرادی و اعدام و رسیدگی در دادگاه نظامی، موارد انتقادی این گزارش بودند که همه این ضعفها و جنایتها مربوط به بخشی است که زیر نظر پرویز ثابتی قرار داشت.
دست ثابتی به خون صدها زندانی سیاسی از طریق ترور، اعدام و مخوفترین شکنجهها آلوده است، ولی با معجزه رسانههای در خدمتِ «فراموشی»، بعد از سالها زندگی در خفا و انزوا، این موجود آفتابی شده و در رکابِ فرزند کارفرمای سابقش، شعار «زن، زندگی، آزادی» و «مرد، میهن، آبادی» سر میدهد. یادش رفته است چه مردهایی از میهن را به جوخه اعدام سپرد و آبادی این کشور را به هوای حفظ سلطنت فدای آمریکاییها کرد!
«رسانه» ما را مسخ میکند تا ثابتیها گستاخ شوند
معجزه فراموشی از طریق رسانه، به ثابتی و همپیالههای او جرأت داده تا بار دیگر خودنمایی کنند. وقتی فرهنگ سیاسی یک کشور فقیر شد و فهم و دانستن «تاریخ» و «سیاست» جای آنکه از مرجع اصیل خود یعنی «کتاب» و «درس» اخذ شود، از طریق رسانههای جریان سلطه گرفته شد، عجیب نیست که خاندان سراسر زور و قهر پهلوی تطهیر شود. وقتی دودمانی که رویکار آمدنش با کودتای سوم اسفند بود و دوامش هم با کودتای ۲۸ مرداد میسر شد، به وسیله رسانه به عنوان «خاندان ایرانساز» معرفی شود، عجیب نیست نوکران این خاندان هم به عنوان قهرمانان ملی وطن شناخته شوند. ثابتی در عکس منتشر شده با لبخندی تحقیرآمیز و استهزاءگونه، با دستهای در بغل گذاشتهشده و با آن نگاه بالا به پایین چنین مینماید که قرار است به زودی بار دیگر در کسوت شکنجهگر ساواک برای شازده پهلوی خوشخدمتی کند.
جادهصافکن شکنجهگر چه کسانی هستند؟
جنزدگان عرصه مجاز که با در اختیار قرار دادن «فهم» خود به جریان سلطه سه ماهی کشور را به ملتهب کردند چنین ذهنیتی را برای ثابتی و دوستانش ساختند که قرار است بار دیگر پهلوی پا به میدان بگذارد و از آنجا که «شکنجه»، «قتل»، «ارعاب»، «ترور» و «تهدید» امر ذاتی حکومتهای پهلوی اول و دوم است، پس چه بهتر که ثابتی با نمایان شدن در عرصه مجازی دمی تکان دهد و تجدید بیعتی با پسر فرح دیبا داشته باشد؛ آخر مگر میشود حرف از پهلوی باشد و سخنی از شکنجه به میان نیاید!
تکراری مضحک از تاریخ
هِگِل، فیلسوف آلمانی گفته بود: «همه رویدادها و شخصیتها در تاریخ گویی دوباره رخ میدهند.» بعدها کارل مارکس، پیغمبر چپهای جهان، به این جمله اضافاتی را افزود: «نخست بهگونه تراژدی، بار دوم به گونه کمدی!» انقلاب مجازی پهلویچیها که از حد مجازی فراتر نرفت به یک شکنجهگر محتاج بود تا به زعمشان به حسابِ حزباللهیها بیفتد و بیراه نبود که ثابتی را به صحنه بکشانند؛ اما این حرکت همانطور که مارکس گفت، یک کمدی و طنز است؛ چرا که همانطور که بیان شد «هیپ هیپ هورا» گفتن پهلویچیها از حضور پیرمرد ۸۶ ساله ساواک در همان حد اینستاگرام میماند و از آن تجاوزی نخواهد داشت. اما حقیقت تلخی هم در این بین وجود دارد. ثابتی خیالش راحت است نسل جدید مردم ایران تاریخ نمیخوانند و حتی نسلهای گذشته فریاد مبارزان آزادیخواه را در سلولهای ستاد مشترک ساواک را فراموش کردهاند. این حقیقت تلخ، زمانی نگرانکننده میشود که با پشت کردن به تاریخ به عنوان پیرمرد صادق عالم، بار دیگر محکوم به تجربههای تلخ شویم.