به گزارش همشهری آنلاین، جوان نوشت: مجیدرضا حریری، عضو اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین از عضویت بیش از ۷۰ هنرمند اعم از بازیگر و خواننده در اتاق بازرگانی تهران خبر داده و اعلام کرده این افراد با جواز هنری از مرکز رودکی عضو این اتاق شدهاند.
در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم، در آلمان مکتب انتقادی شکل گرفت که نگران تأثیر ویرانگر صنعت بر فرهنگ و هنر بود؛ مکتبی که امروزه با نام «مکتب فرانکفورت» شناخته میشود و در آن از صنعتی شدن حوزه فرهنگ و ایجاد «صنعت فرهنگ» و خارج شدن مسیر هنر و فرهنگ از مسیر اصلی خود انتقاد میکند. در بحث مکتب فرانکفورت که نزدیک به ۹۰ سال از عمر آن میگذرد، نگرانی از این بود که فرهنگ به مثابه کالا در خدمت سرمایهداری قرار گیرد و به آن به چشم یک کالای مصرفی نگاه شود.
موضوع عضویت هنرمندان در اتاق بازرگانی تهران در مرحله اول از این منظر نگرانکننده است که سلطه اقتصاد لیبرالی فرهنگ را به نابودی بکشاند و هنرمند را نه به عنوان بخشی از جامعه که به فکر تعالی است بلکه به عنوان بخشی از یک ساز و کار اقتصادی که کالای فرهنگ را برای فروش عرضه میکند، به نمایش بگذارد.
در روزهای اخیر، رسانهها به موضوع عضویت چندین نفر از هنرمندان در اتاق بازرگانی تهران، پرداختهاند؛ هنرمندانی که در عرصههای مختلف از سینما و تئاتر گرفته تا موسیقی فعالیت دارند. مصاحبههای انتقادی برخی از اعضای اتاق بازرگانی از نحوه پذیرش این افراد نیز در رسانهها بازتاب داده شده است؛ موضوعاتی مانند اینکه آن هنرمندانی که عضو اتاق تهران شدهاند، اصولاً هیچ فعالیت اقتصادی ندارند، یا اینکه عضویتها بدون داشتن مدرک تحصیلی کافی صورت گرفته یا هنرمند به جای آنکه نشانی دفتر فعالیت خود را ارائه کند نشانی نادرستی ذکر کرده است. مسئله پرداخت حق عضویت و سایر مسائل عضویت در اتاق بازرگانی نیز از سوی اعضای منتقد این اتاق رسانهای شده است.
پیگیریها از اتاق بازرگانی تهران نشان میدهد که در ظاهر همه چیز برمبنای آیینهای اتاق تهران انجام شده است. ثبتنامها بر مبنای آییننامه بوده و حتی اگر اطلاعات غلطی در ثبتنام ارائه شده است، از سوی اتاق بازرگانی منعی برای عدم ارائه آنها وجود نداشته است. اتاق بازرگانی تهران هم مانند آنچه به سایر صنف ارائه خدمت میکند به صنوف فرهنگی و هنری ارائه خدمت داده است!
این توضیحات، اهالی فن و کسانی را که از قوانین و آییننامههای اتاق بازرگانی آگاه هستند، میتواند هم قانع کند و هم قانع نکند. موضوع مهم از منظر فرهنگ و هنر این نیست که آیا یک هنرمند که فعالیت اقتصادی هم ندارد، دقیقاً بر مبنای آییننامهها و قوانین موجود عضو اتاق بازرگانی تهران شده، یا از رانتهای خاص و حفرههای قانونی استفاده کرده است و روند عضویتش شائبههای قانونی دارد! سؤال مهمتر در حوزه فرهنگ و هنر این است که چرا هنرمندانی که داعیهدار فرهنگ و هنر هستند، به اذعان اعضای اتاق بازرگانی شاید فعالیت هنری هم ندارند، چرا باید وارد بازیهای اقتصادی شوند که میتواند به جایگاه هنر و فرهنگ لطمه بزند؟! ضمن اینکه نمیتوان استفاده از رانت و فروافتادن در فساد و حتی سوءاستفاده از شهرت را در چنین فعالیتهایی مردود دانست.
هرساله بحث مالیات بر درآمد هنرمندان در ماههای منتهی به تصویب بودجه سالانه کشور مطرح میشود. بندی از قوانین بودجه وجود دارد که به صورت کلی همه فعالیتهای فرهنگی و هنری را از پرداخت مالیات معاف میکند.
این بند در دو سال اخیر بحثهای حقوقی زیادی را به همراه داشته است، منتقدان بر این باورند که باید میان هنرمندی که درآمدهای میلیاردی دارد با هنرمندی که درآمد هنریاش کفاف زندگی یومیه را نمیدهد تفاوت قائل شد.
اینکه یک کارگر یا کارمند پیش از آنکه حقوق ماهیانهاش را دریافت کند، ابتدا مالیات آن را پرداخت میکند، در عوض فلان چهره شهره در فضای مجازی میلیاردها تومان صرفاً بابت پخش آگهی دریافت میکند و مالیات آن را نمیدهد، به یک دغدغه عدالتخواهانه تبدیل شده است.
در این حال و هوا، اما خبر عضویت بیش از ۷۰ نفر از هنرمندان در اتاق بازرگانی تهران مطرح میشود. آیا این افراد با عضویت در یک نهاد بازرگانی و اقتصادی به فکر اعتلای فرهنگ بودهاند؟! لزوماً پاسخ به این سؤال نمیتواند جایگاه هنرمند را به عنوان شخصی که فعالیت هنری انجام میدهد خدشهدار کند، اما دیگر نمیتوان به او مانند یک هنرمند مصلح جامعه نگاه کرد، در بهترین حالت این افراد کسانی هستند که «هنر صنعت» را دنبال میکنند.
اتفاقاً باید از این افراد خواست صورت اظهارنامه مالیاتی را که لازمه حضور در انتخابات اتاق بازرگانی است، ارائه دهند تا مشخص شود که چه میزان درآمد از فعالیتهای اقتصادی داشتهاند، تا قانونگذار بتواند برای لغو معافیتهای مالیاتی هنرمندان تصمیمات درستی را اخذ کند.
تجربه جهانی نشان داده است که ایجاد بسترهای رانت آمیز برای سلبریتیهای فرهنگی و هنری باعث تسلط سرمایهداری بر عرصه فرهنگ شده و بسیاری از فرهنگهای اصیل را به نابودی میکشاند. توجه هنرمند ایرانی به عضویت در یک نهاد مالی و بازرگانی هم میتواند معلول گسترش یافتن نگاه غربی به فرهنگ در کشور ما باشد و لزوم آسیبشناسی این حوزه را یادآوری میکند.
شاید نتوان از کارت عضویت در اتاق بازرگانی به اندازهای که داشتن «کارت بازرگانی» مواهب به همراه دارد، استفاده کرد، اما میتوان به دلایلی که باعث شده است فرد یا افرادی هنرمندان را به حضور در اتاق بازرگانی تشویق و ترغیب کردهاند، فکر کرد. هنرمند به دلیل فعالیت هنری خود در میان جامعه از یک مقبولیت و وجهه مثبت برخوردار است، آیا کسانی که هنرمندان را به اتاق بازرگانی بردهاند، به فکر بهرهبرداری از این مقبولیت در راستای اهداف خود هستند؟!
در نهایت باید به گزاره ابتدایی اشاره کرد، عضویت در اتاق بازرگانی جرم نیست و عضو شدن افراد اگر بر مبنای آییننامه پذیرش اعضا باشد، هیچ منع قانونی ندارد و هر کس مخیر است به صرف داشتن صلاحیتهای لازم، به عضویت اتاق بازرگانی درآید. انتقاد و سؤالی که درباره هنرمندان عضو مطرح میشود این است که آیا این عضویت با روح فعالیتهای فرهنگی و هنری که جنبه فرهنگی در آن اولویت دارد، در تعارض نیست؟! و آیا اساساً ترغیب سلبریتیها به عضویت در اتاق بازرگانی که از آن امور کارشناسی مطالبه میشود کار درستی است. نمیتوان از یک سو از سلبریتیها خواست فقط در حوزه فعالیت خود نظر بدهند و از یک سو پای آنها را به سیاست و اقتصاد کلان باز کرد و این حوزهها را دچار عوامزدگی کرد.