در همینباره، اکنون گفته میشود که افزایش اثر گلخانهای زمین و دیگر تبعات ناشی از مصرف سوختهای فسیلی مرتبط با نفت اکنون کار را بهجایی رسانده که بشر را ناگزیر کند به یک تحول بنیادین دیگر گردن نهد.
این تحول اما لزوما نه تکنولوژیک و بلکه شاید حتی وجهی از یک اخلاق نو داشته باشد. چیزی که از آن بهعنوان «بازسازی مابعدطبیعی» نیز نام برده شده است. زیرا این تصور وجود دارد که تحول آتی آنچنان عظیم و فراگیر خواهد بود که حوزههای تکنولوژی، اقتصاد و سیاست، توان برتاییدن ابعاد گوناگون آنرا ندارند و تنها حوزه اندیشه و اخلاق است که تکافوی آن گستره بیکران دگرگونی را خواهد داشت.
بعد: تمدن زغالسنگی قرون 18 و 19 بر نگره «پیشرفت» استوار بود. نگرهای صرفاً کمی و اقتصادی که عمدتاً میزان سنجش و محاسبه آن انبارهای گمرک، دفاتر ثبت بانکها و... بود. تمدن نفتسوز کنونی نیز که واپسین سالهای حیات خود را میگذراند، متکی است به انگاره اندکی پیچیدهتر «توسعه». توسعه البته برخی مفاهیم غیراقتصادی را نیز دربرمیگیرد، اما همانقدر کمی و غیرکیفی است.
تمدن بعدی قاعدتا متکی خواهد بود به سوختهای پاکتر برقابی و خورشیدی و بادی و... و قطعاً اتکای آن به شاخصهای کمی معرف رفاه کمتر بوده و اساساً رویکردی کیفی، کاملا کیفی، خواهد بود به آنچه که «خوشبختی» نامیده میشود.
سرانجام: به مردم دو ماه دیگر هم فرصت داده شد برای جیرهبندی مصرف بنزین. قرار بود از ابتدای زمستان باشد، که به اواسط اسفند موکول شد. شاید هم اجرای آن از اواسط فروردین و یا قدری هم دیرتر آغاز شود. اما تردیدی نیست که به هر حال مصرف بیپروای بنزین در ایران به واپسین ماههای عمر چند ده ساله خود رسیده است.
جیرهبندی و افزایش قیمت بنزین البته اقدامی ضروری است و مسببان این تصمیم مستحق خردهگیری نیستند، این نوشتار نیز سر آن نداشته که وعدههای پیشین و پسین متولیان امر را مرور کند.
فقط اشارهای است به تحولات ناخواستهای که البته لزوما ناشی از این تصمیم نیست، اما قطعا این تصمیم میتواند نشانه و طلیعه همه آنها باشد. دشوار این است که بدون لمس آثار کمی نگره «توسعه»، ناچار به قدم نهادن به وادی مابعد آن باشیم.