به گزارش همشهری آنلاین، تئاتر کاربردی جهنم سرد بهکارگردانی میلاد جباری مولانا این روزها در موزه عبرت اجرا میشود، این نمایش که از ۱۶ بهمن آغاز شده است تا ۱۰ اسفند ادامه خواهد داشت.
جهنم سرد روایتی متفاوت از کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک و شکنجههایی است که در این زندان علیه انقلابیون اجرا میشده است. در این نمایش ۳ شخصیت اصلی که از شکنجهگران مهم ساواک در کمیته مشترک ضدخرابکاری بهشمار میروند، حضور دارند و داستانهایی درباره آنان روایت میشود.
پرویز ثابتی، محمدعلی شعبانی (دکتر حسینی) و ناصر نوذری (رسولی) ۳ شخصیتیاند که در این نمایش شکنجههای آنان و رفتارشان با زندانیان قبل از پیروزی انقلاب به نمایش در آمده است.
محسن محمودیان نقش پرویز ثابتی را در این نمایش بازی میکند، اصغر داودنژاد بازیگر نقش محمدعلی شعبانی است که با عنوان مستعار آن یعنی دکتر حسینی ایفای نقش میکند و علیرضا بهجتی نیز ایفاگر نقش ناصر نوذری یا همان رسولی شده است، کنار این بازیگران اصلی، جمعی از بازیگران و هنروران نیز حضور دارند که در نقشهای زندانی سیاسی، سرباز و خانمهای آژان بازی میکنند.
همزمانی اجرای این نمایش با پیدا شدن دوباره پرویز ثابتی واقعی در یکی از راهپیماییها در خارج از ایران پس از ۴۰ سال این سوژه را خاصتر کرده است. داود اصغرنژاد بازیگر نقش دکتر حسینی یکی از مهمترین کاراکترهای این نمایش است. او درباره دکتر حسینی که یکی از شکنجهگران مشهور ساواک بوده است، صحبت کرد.
آیا واقعاً دکتر بود!؟
دکتر حسینی، اصلاً دکتر نبوده اما در ساواک بهدلیل تبحری که در زدن شلاق به زندانیان داشته معروف به «دکتر» بوده است. اسم اصلی او محمدعلی شعبانی بوده و او را «دکتر حسینی» خطاب میکردند. او بیشتر از ۴ کلاس سواد نداشته است.
او تبحر خاصی در شلاق زدن داشته است؛ یکی از جملات معروف او که خطاب به زندانیان بهکار میبرده این بوده که در ابتدای ورود به زندان از آنها میپرسیده: «سایز پایت چند است؟» و در ادامه میگفته است که «در این زندان، سایز پایت را دو سایز بزرگتر میکنم!» او شلاقها را بهصورت منظم به کف پاها میزده است، به همین صورت، دو شلاق به یک نقطه برخورد نمیکرده است که درد و زجر بیشتری بههمراه داشته باشد.
علاوه بر این، همیشه سر کلافهای او لخت بوده و به همین دلیل وقتی به کف پای زندانی برخورد میکرده، تکهای از گوشت او را میکنده است.
در مورد نمایش جهنم سرد بگویید.
خیلی سرد است، چرا که اسمش جهنم سرد است!
تا پیش از این نمایش، به دیدن موزه عبرت هم نیامده بودم و زمانی که برای اولین بار برای ایفای نقش دکتر حسینی به اینجا آمدم، حالوهوای عجیبی مرا گرفت. در تمام پلانهایی که بازی میکنم، در نقش فرو میروم و بهنوعی خودم را بهجای او میگذارم، در این حالت از خود میپرسم که "آیا واقعاً از این کار (شکنجه دادن) لذت میبرده است؟ " خیلی سخت است که یک انسان را بهطرز فجیعی کتک بزنید و او را زجر بدهید.
اجرای این نمایش در موزه عبرت کمک کرد تا بازیها به واقعیت بیشتر نزدیک شود، موافقید؟
بله، موافقم. حضور در «موزه عبرت» روی بازیها خیلی تأثیرگذار بود، کارگردان نمایش، آقای مولانا نیز بر بازی بازیگران بسیار تأثیرگذار بود. شما در این موزه، مجسمههایی را میبینید و شاید بیتفاوت از کنارشان عبور کنید، اما ما همه این شخصیتها را زندگی کردیم.
یکی از جملات معروف دکتر حسینی که خطاب به زندانیان بهکار میبرده این بوده که در ابتدای ورود به زندان از آنها میپرسیده: «سایز پایت چند است؟» و در ادامه میگفته که «در این زندان سایز پایت را دو سایز بزرگتر میکنم!»، او شلاقها را بهصورت منظم به کف پاها میزده است، به همین صورت، دو شلاق به یک نقطه برخورد نمیکرده است که درد و زجر بیشتری بههمراه داشته باشد.
سرنوشت دکتر حسینی (محمدعلی شعبانی) عجیب و غریب است، درباره آن بگویید.
سرنوشت او بسیار عجیب و غریب است؛ او تنها کسی در ساواک است که خودش را میکشد، وقتی انقلابیون به منزل او میروند تا دستگیرش کنند، او به خودش شلیک میکند، البته از قضا در همان لحظه نمیمیرد و نزدیک به ۵۰ روز به کما میرود، برایم این سؤال وجود دارد که در آن لحظات به چهچیزی فکر میکرده است؟؛ نالههای زندانیان؟ به شکنجههایی که میکرده است؟ اصلاً آیا فرصت پیدا کرد که به کارهایش فکر کند یا خیر؟، من فکر میکنم یک بار مرگ برای او بسیار کم بوده است، چرا که آثار شکنجهها و آزار و اذیتی که بر زندانیان وارد میکرده است هنوز هم برقرار است.
خاطرهای از اجرای نمایش دارید؟
در روزهای ابتدایی که به اینجا آمده بودم، سؤالاتی را از راهنماها میپرسیدم که با فضا و شخصیتها بیشتر آشنا شوم، اکثر راهنماها از زندانیان سابق همینجا هستند، یک روز به یکی از راهنماها گفتم که من قرار است نقش «دکتر حسینی» را بازی کنم، امکانش هست درباره این شخصیت توضیحاتی به من بدهید؟، پاسخ او برایم بسیار عجیب بود؛ به من گفت: حرفی با شما ندارم. ، او حتی نمیخواست که من نقش آن مرد را بازی کنم و این موضوع نشان میداد که او چه انسان پستی بوده است.
این خاطره باعث شد که دیگر هیچ وقت از کسی در اینجا درباره این شکنجهگران سؤال نپرسم و خودم مطالعه کردم، متوجه شدم که آنها از یادآوری آن خاطرات ناراحت میشوند.
یک روز به یکی از راهنماها گفتم که "من قرار است نقش «دکتر حسینی» را بازی کنم، امکانش هست درباره این شخصیت توضیحاتی به من بدهید؟ " پاسخ او برایم بسیار عجیب بود؛ به من گفت: حرفی با شما ندارم. محسن محمودیان دیگر بازیگر این نمایش است که نقش پرویز ثابتی را بازی میکند، چند دقیقهای با او همکلام شدیم.
درباره پرویز ثابتی بگویید؛ اکثر منابع میگویند شخصیت عجیب و غریبی در ساواک و دربار پهلوی بوده است.
پرویز ثابتی یکی از شکنجهگران و از عزیزان شاه بوده است. او بهدلیل حضور در عملیاتهای متعدد و در کشورهای مختلف، مدالهای مختلفی را از محمدرضا پهلوی دریافت کرده و یکی از افراد بسیار نزدیک به شاه پهلوی بهشمار میرفته است. نکته مهمی که باید درباره پرویز ثابتی اشاره کنم این است که او عمده آموزشهای نظامی خود را در اسرائیل دیده است.
از نظر شخصیتی، پرویز ثابتی بهشدت «دوقطبی» بوده؛ بدین معنی که گاهی اوقات خیلی خوب بوده و در دقایقی بعد تبدیل به یک فرد ترسناک میشده است، اکنون هم مستحضرید که بعد از ۴۴ سال که در سوراخ موش بوده، از خودش رونمایی کرده است!
اشاره کردم که پرویز ثابتی به محمدرضا پهلوی بسیار نزدیک بوده و جزء معدود افرادی بوده که میتوانسته است بدون اجازه وارد اتاق خلوت شاه بشود، جالب است بدانید که بسیاری از اطرافیان شاه، دلیل این نزدیکی پرویز ثابتی به محمدرضا را پاچهخواریهای شدید او میدانستند.
در شکنجهها نیز بسیار قسیالقلب بوده است؟
دقیقاً. غیر از شکنجههای جسمی، شکنجههای روحی روانی بسیار سنگینی برای زندانیان انجام میداده و به این موضوع مشهور بوده است.
چرا اسم نمایش جهنم سرد انتخاب شد؟
اسم این نمایش بهنوعی به ساختار عجیب و غریب زندان برمیگردد؛ همانطور که میدانید این زندان بهنوعی طراحی شده که در تابستان بهشدت گرم است و در زمستان بهشدت سرد است، وقتی مخاطب با ما درگیر میشود و نمایش را همراهی میکند، بهخوبی این سردی عجیب و غریب را درک میکند.
طبیعی است که وقتی نقش پرویز ثابتی را در این نمایش بازی میکنید، در نقش فرو میروید، در آن لحظات به چهچیزی فکر میکنید؟
برای رسیدن به نقش پرویز ثابتی، زجر بسیاری کشیدم. او یک آدم دوقطبی بود و من نمیدانستم بیشتر کدام حالت او را باید بازی کنم، تحقیق بسیاری کردم تا به این نقش برسم، جالب است بدانید وقتی بهجای او بازی میکنم تا ساعتها از خودم متنفر میشوم و به خانه میروم تا خودم را ریکاوری کنم!
من نمیتوانم خیلی از حرفها و کارهایی را که او میکرده است مقابل دوربین بگویم. او تعرضات بسیار زیادی به زندانیان داشته و جنگهای روانی متعددی را اجرا میکرده است. فراموش نکنید که او تکنیکهایی را که در اسرائیل یاد گرفته است روی هموطنان خود اجرا میکرده است، اینها واقعاً برای من دردآور بود.
اسم این نمایش بهنوعی به ساختار عجیب و غریب زندان برمیگردد؛ همانطور که میدانید این زندان بهنوعی طراحی شده که در تابستان بهشدت گرم است و در زمستان بهشدت سرد است.
برای مثال، یکی از بدترین شکنجههای او این بوده که مادر یا خواهر زندانی را دستگیر میکرده، او را پشت درب سلول زندان میبرده تا با هم حرف بزنند، سپس خطاب به زندانی میگفته است؛ "یا اسم دوستانت را بگو یا ممکن است هزاران اتفاق برای خواهر و مادرت رخ بدهد. "
یکی دیگر از شکنجههای او این بوده که تکهای از پتوی سربازی را فیتیله میکرده، ناخن زندانی را بلند میکرده و آن را زیر ناخن او میگذاشته و آتشش میزده است، کشیدن دندان بدون سِرّ کردن نیز از دیگر شکنجههای او بوده است، با این حال، عمده تمرکز او روی شکنجه خانمها بوده است، جالب است بدانید آرش (فریدون توانگری) که یکی از شکنجهگران مشهور ساواک بوده، بیشترین آمار تعرضات به بانوان سیاسی آن زمان را داشته است.
وقتی مخاطب نمایش را میبیند، به شما چه میگوید؟
همانطور که میدانید حالوهوای تئاتر کمی دوقطبی شده است؛ عدهای دوست دارند بروند و عدهای دیگر میگویند "تئاتر را تحریم بکنید. "، تعجب میکنم که تعدادی از مخاطبان ما کسانیاند که اعتقاد چندانی به حجاب ندارند، خیلی از آنان زمانی که وارد نمایش میشوند، شلوغ میکنند و سعی در بههم زدن نمایش میکنند، اما در انتها چشمهای گریانشان را میبینیم و این مقدار از تأثیرپذیری برای من بسیار سخت است.
من فکر میکنم تحریم تئاتر، سینماها و جشنوارهها هیچ اثری بهجز تیشه زدن به ریشه هنر ندارد، بهنظرم باید به یک همبستگی برسیم و تئاتر را حمایت کنیم. یکی از بدترین شکنجههای او این بوده که مادر یا خواهر زندانی را دستگیر میکرده، او را پشت درب سلول زندان میبرده تا با هم حرف بزنند، سپس خطاب به زندانی میگفته است؛ یا اسم دوستانت را بگو یا ممکن است هزاران اتفاق برای خواهر و مادرت رخ بدهد.
علیرضا بهجتی در نقش ناصر نوذری بازی میکند که با اسم مستعارش در ساواک یعنی "رسولی" شناخته میشود.
ناصر نوذری هم یکی از شکنجهگران کمیته مشترک ضدخرابکاری بوده است؛ در مورد او توضیحاتی بدهید.
رسولی یکی از شکنجهگرانی است که عمده فعالیت او بازی با روان زندانیان بوده است، یکی از معروفترین شکنجههای او که در نمایش نیز گوشههایی از آن را بهتصویر کشیدهایم، این بوده که چادرنماز مادر زندانی را میآورده و با نمایش آن به زندانی سعی میکرده است او را وادار به حرف زدن کند.
حالوهوای "جهنم سرد" چگونه است!؟
نمایش «جهنم سرد» تلاش دارد گوشههایی از واقعیت رخداده در کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک را به نمایش بگذارد، جالب است بدانید زمانی که مخاطبان این نمایش را تماشا میکنند، میتوانم نفرت را در چشمانشان ببینم و چهبسا بارها حرفهایی را از سمت آنان شنیدهایم.
میلاد جباری مولانا کارگردان و تهیهکننده نمایش "جهنم سرد" است. او که شاخه تئاتر کاربردی را دنبال میکند، پیشتر نیز نمایشهایی با سوژه پهلوی را اجرا کرده است، با او درباره تئاتر کاربردی و نمایش جهنم سرد صحبت کردیم.
درباره تئاتر کاربردی بفرمایید؛ این شاخه از نمایش چگونه اجرا میشود؟
در تئاتر کاربردی عملاً تماشاگر نداریم و همه بازیگراند، بهعبارت دیگر، بهخلاف تئاتر صحنه که تماشاگر دخالتی در نمایش ندارد و فضای ایجادشده توسط کارگردان را تجربه میکند، در تئاتر کاربردی، تماشاگر دخالت دارد.
تئاتر کاربردی، تئاتر مرسومی در دنیاست اما تا امروز در ایران کار جدی و منسجمی برای آن انجام نشده است، نمیخواهم بگویم که تاکنون هیچ کاری انجام نشده، اما این کارها پراکنده و بدون انسجام خاصی بوده است.
از سال ۱۳۹۴ پژوهشی درباره تاریخ پهلوی انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم که برای بیان اتفاقات آن دوره، هیچ راهی بهجز تئاتر کاربردی وجود ندارد. من در ابنیههای دیگری نیز کار کرده و پژوهش دارالفنون، حمام فین و کاخ گلستان را تمام کردهام، بهنظرم برای نمایش اتفاقاتی که در آن مکانها رخ داده است، راهی بهجز نمایش کاربردی وجود ندارد.
از سال ۱۳۹۴ پژوهشی درباره تاریخ پهلوی انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم که برای بیان اتفاقات آن دوره هیچ راهی بهجز تئاتر کاربردی وجود ندارد.
در تئاتر کاربردی تماشاگر نداریم و همه بازیگراند، بهعبارت دیگر، بهخلاف تئاتر صحنه که تماشاگر دخالتی در نمایش ندارد و فضای ایجادشده توسط کارگردان را تجربه میکند، در تئاتر کاربردی، تماشاگر دخالت دارد. در نمایش «جهنم سرد» دیدید که مخاطب چشمبند زد و میتوانست در هرجایی از نمایش ورود کند، البته خیلیها ورود نمیکنند، اما شبهایی را هم داشتهام که یک بازیگر تئاتری آمده و تلاش کرده است داستان را تغییر بدهد. فرآیند، او را مجبور کرده است که روند را ادامه بدهد و تسلیم نمایش شود.
همزمانی اجرای این نمایش با پیداشدن دوباره پرویز ثابتی در خارج از ایران پس از دههها، اتفاقی است؟
دقت داشته باشید هرجا که اسمی از شکنجه در این دو زندان (زندان قصر و کمیته مشترک ضدخرابکاری) دیده میشود، اسم پرویز ثابتی به چشم میخورد، حداقل اینکه سیاستگذاری او به چشم میخورد، من یکی از سخنرانیهای او را از تصاویر آرشیوی دیدهام که میگوید: همه جا آدم داریم، آدمهای ما حتی نانوا و کارگرند. بنابراین او بههرشکلی میخواهد دستگیر و تفتیش عقاید بکند.
او در سیستم امنیتی پهلوی یک سیاستگذار مهم است؛ چگونه میتوان او را نادیده گرفت؟ من هیچ وقت باور نکردم که او پنهان شده باشد و یا مرده باشد. هر زمان که از این اتاق رد میشدم و مجسمه او را میدیدم، خطاب به او میگفتم: تو کارهایی کردهای و آثاری را از خودت بهجای گذاشتهای که از اذهان فراموش نخواهی شد! چرا که هنوز افرادی نظیر عزتشاهیها هستند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
من معتقدم پرویز ثابتی در این سالها اذیت شده است! دنیا دار مکافات است، این روزها ظاهری خندان از او را میبینیم اما مگر میشود که اینهمه ارواح آدمهای اینجا که مظلومانه جانشان را از دست دادند، گریبان او را نگرفته باشد؟ به ظاهر خندان او نگاه نکنید، خیلی ضعیفتر از این حرفهاست که در یک راهپیمایی دیده شود و تمام. فکر میکنم که او یکی از افرادی است که در محضر خداوند برای اتفاقاتی که در اینجا رقم زده است، باید پاسخگو باشد. باور کنید من یکدهم اذیت و آزاری را که در اینجا علیه زندانیان اتفاق افتاده است، نتوانستم نشان بدهم.
بهنظرم آدمهایی که در اینجا شکنجه شدند، جزء مظلومترین افراد تاریخ معاصر ما هستند، دلیلش این است که هر روز برای شهدای دفاع مقدس یادواره و مراسم میگیریم و یادشان را گرامی میداریم، اما به شهدای انقلاب بهاندازه آنها نپرداختیم. من فکر میکنم که به شهدای انقلاب کمتر توجه کردیم و از آرمانها و اهدافشان کمتر سخن گفتیم. بهنظرم وظیفه اکنون مدیران فرهنگی این است که اهداف انقلاب را بیان کنند و تبیین کنند چرا انقلاب اسلامی به وقوع پیوست؟
تئاتر کاربردی «جهنم سرد» یک کلاس تمامعیار تاریخ معاصر است. تئاتر کاربردی یک ساختار است و در اروپا با همین ساختار سبک زندگیشان در دهههای گذشته را نشان میدهند، آنها با همین کار نسل جدیدشان را تربیت میکنند.
میشد کاراکترهای دیگری را اضافه کرد؟
میتوانستیم شخصیتهای دیگری را اضافه کنیم، اما هر نمایش یک ظرفیتی دارد، برای مثال، من در ساختار نمایش «زمان در حبس قصر» شخصیت رسولی را بسیار پررنگتر داشتم و یا شخصیت دیگری بهنام «سروان احمدی» را داشتم که یکی از افراد مشهور در زندان قصر است، فکر میکنم این نمایش ظرفیت بیشتری برای اضافه کردن کاراکترهای جدید نداشت.
خاطرهای از مخاطبان در حین تماشای نمایش دارید؟
استقبال مردم از این نمایش بسیار خوب بود.
بگذارید یک ماجرایی را برای شما تعریف کنم؛ سال ۱۳۹۴، اجرای من به انتخابات مجلس شورای اسلامی برخورد کرد و نمایش خیلی دیده نشد، بسیار سرخورده شده بودم و بعد از آن یک سال کار نکردم. اواخر سال ۱۳۹۵، کاری درباره شهید محسن وزوایی به ذهنم رسید و با خود گفتم "بهتر است وارد نمایش صحنهای بشوم و از تئاتر کاربردی فاصله بگیرم. "، به تالار وحدت رفتم و نمایش «رؤیای شب دهم اردیبهشت» را روی صحنه بردم، در آنجا بود که فهمیدم چیزی فراتر از صحنه را میخواهم و دوست ندارم خودم را در چارچوب صحنه محدود کنم.
اجرای نمایش کاربردی سختیهای خاص خود را در حین تولید دارد، چرا که تمام عوامل باید در یک میدان گسترده از صحنه لحظه به لحظه حضور داشته باشند و مراقب باشند تا هرگونه اختلالی را برطرف کنند.
در هفتههای گذشته روزی را داشتیم که برف سنگینی در تهران میبارید، به آقای مولانا گفتم که امشب، بچهها از حوض رد نشوند، اما پاسخ دادند که مخاطب برای دیدن صحنه واقعی آمده است و باید برای او ارزش و احترام قائل باشیم. ، بر همین اساس، بازیگران از حوض پر از برفی عبور کردند، آنهم در شرایطی که پاهایشان لخت بود، اما جالب است بدانید که آقای جباری بعد از پایان نمایش و در شرایطی که بهعنوان کارگردان معرفی شد، خودش داخل حوض ایستاد و نزدیک به ۵ دقیقه با مخاطبان رودررو حرف زد، اگر میگویم این جهنم سرد بود، به همین دلیل است.