به گزارش همشهری آنلاین، اوایل سال ۹۹ خبر ناپدید شدن مرد جوانی از سوی نامزدش به پلیس اعلام شد وقتی مأموران کلانتری ۱۴۶ حکیمیه به خانه مرد جوان رفتند به محض ورود با جسد او در حالی مواجه شدند که دستهایش از پشت بسته شده و شالی دور گردنش گره خورده بود و به نظر میرسید که از خانه او سرقت هم شده است.
با اعلام خبر این جنایت به بازپرس جنایی و شروع تحقیقات در بازبینی دوربینهای مداربسته محدوده خانه مقتول مشخص شد یک زن به بهانه آوردن حلوای نذری به در خانه مقتول رفته و وقتی در باز شده او و سه مرد ناگهان وارد خانه مقتول شده و پس از مدتی هم هراسان از خانه خارج شده و سوار خودروشان محل را ترک کردهاند.
در ادامه تیم جنایی دریافتند مقتول از مدتی قبل با مرد جوانی به نام سعید آشنا شده و باهم مشارکت کاری داشتهاند.
بدین ترتیب به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی پایتخت، سعید بازداشت شد. او ابتدا منکر جنایت بود اما وقتی در مقابل مستندات قرار گرفت لب به اعتراف گشود و گفت قصدش قتل نبوده و فقط از برادرش خواسته بود که با تهدید مقتول طلبش را از او پس بگیرد.
با دستگیری سایر متهمان و صدور کیفرخواست آنها در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شدند.
در ابتدای جلسه دادگاه، مادر مقتول به جایگاه رفت و از قضات درخواست کرد تا متهمان به اشد مجازات محکوم شوند.
در ادامه رضا ۲۷ ساله به عنوان متهم ردیف اول به جایگاه رفت و در دفاع از خودش گفت: من دانشجو هستم و فقط برای کمک به برادرم سعید با او همراه شدم. برادرم چندین میلیارد پول به مرحوم داده بود و مدرکی هم نداشت، بنابراین نمیتوانست پولش را پس بگیرد، من هم قبول کردم تا با ورود به خانه مقتول، با تهدید طلب برادرم را بگیرم.
من تنها کاری که انجام دادم این بود که وقتی دیدم مرد جوان مقاومت و سروصدا میکند با شال دهانش را بستم و دو گره کور زدم و بعد هم با شال دیگری دستهایش را از پشت بستم و با دوستم کریم از او اثر انگشت گرفتیم. اما پس از دقایقی متوجه شدم که او دیگر مقاومت نمیکند و نفس نمیکشد.
بعد از اینکه متوجه شدیم فوت کرده احتمال دادیم مدارکی از برادرم داخل لپتاپش باشد به همین خاطر لپتاپ را برداشتم و تلفن همراهش را هم بردم که اگر زنده ماند نتواند با پلیس تماس بگیرد. وقتی از خانهاش دور شدیم همه وسایل او را در مسیل ابوذر انداختم.
پس از آن کریم -متهم ردیف دوم- به جایگاه رفت و گفت: من فقط اتهام مشارکت در اخذ سند به عنف را قبول دارم. قبل از ورود به آنجا هم یک سرنگ داروی بیهوشی با خودم برده بودم که در همان لحظات اولیه دارو را تزریق کردم. بعد از آن دوستم قاسم دستهایش را گرفت و رضا هم با شال دستهایش را بست، ما هم شروع کردیم به گرفتن اثر انگشت اما چون سروصدا میکرد رضا دهانش را با شال بست تا اینکه متوجه شدیم حالش بد شده. من هرکاری که میتوانستم برای احیای او انجام دادم اما فوت کرد.
پس از آن قاسم به عنوان متهم ردیف سوم به جایگاه رفت و گفت: من با موتور کار میکردم و فقط برای کمک به دوستانم آنجا رفتم و برای این کارم هم ۶ عدد ربع سکه طلا گرفته بودم.
در ادامه حمید بهعنوان متهم بعدی به جایگاه رفت و اظهار کرد: اتهام من دادن پلاک خودرو به دوستانم بود. با اینکه از پلاکها هیچ استفادهای نشد اما من به خاطر این ماجرا از کاری که داشتم، تعلیق شدم سپس خانم وکیل نیز از خودش دفاع کرد و منکر دخالت در قتل شد.
پس از پایان اظهارات متهمان و وکلای آنها، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و رضا متهم ردیف اول را به اتهام قتل عمد به قصاص و ۱۳ سال حبس و ۳۰ ضربه شلاق محکوم کردند.
کریم به اتهام معاونت در قتل به ۲۵ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق و قاسم نیز به ۲۵ سال حبس به خاطر سرقت و معاونت در قتل محکوم شد. سعید نیز که با قید وثیقه در زمان دادگاه آزاد بود به ۱۵ سال حبس و ۲ سال تبعید محکوم شد. قضات همچنین تنها متهم زن پرونده را که وکیل بود به ۱۱ سال حبس و ۲۰ ضربه شلاق محکوم کردند.
پس از صدور حکم و اعتراض متهمان، پرونده برای رسیدگی بیشتر به دیوان عالی کشور رفت و قضات دیوان پس از بررسی دقیق پرونده، حکم متهمان ردیف اول تا سوم پرونده و همچنین خانم وکیل را نقض کردند و پرونده را برای تحقیقات بیشتر به شعبه بازپرسی و همینطور نظریه دقیقتر پزشکی قانونی در خصوص علت تامه مرگ ارجاع دادند تا پس از تکمیل تحقیقات بار دیگر متهمان اصلی پرونده به همراه متهم زن در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کنند. ضمن اینکه احکام صادره برای سایر متهمان تأیید شد.