۳ نفر از ۹ محکوم به قصاصی که با بخشش اولیای دم و تلاش خیرین از زندان آزاده شده بودند، در لحظه آزادی ماجرای قاتل شدن‌ و زندان خود و رفتن پای چوبه دار را روایت کردند.

به گزارش همشهری آنلاین، ساعت ۹صبح دیروز چند زندانی درحالی‌که دستبند به‌دست داشتند به دادسرای جنایی تهران انتقال یافتند تا پس از انجام آخرین مراحل قانونی دستبند اتهام از دستانشان باز و آزاد شوند. آنها مدتی قبل از سوی اولیای دم بخشیده شده بودند، با این حال توانایی پرداخت دیه را نداشتند و به همین دلیل پشت میله‌های زندان بودند تا اینکه دیروز و با تلاش خیرین آخرین مراحل قانونی برای آزادی‌شان انجام و مهر آزادی در پرونده‌شان ثبت شد تا سال جدید را در کنار خانواده‌هایشان تحویل کنند.

۲ نفر از آنها در درگیری مرتکب جنایت شده بودند و یکی از آنها بوکسوری بود که سال ۹۶در جریان درگیری دختری جوان را به قتل رساند. محکوم دیگری که دیروز طعم آزادی را چشید، مرد میانسالی بود که سال ۹۶در دفترخانه‌ای در شمال تهران دست به جنایت زد. و فرد دیگری که آزاد شد به اشتباه جوانی را در پارک به جای برادرش که معتاد بود و خانواده‌اش را اذیت می‌کرد به قتل رسانده بود.

محکوم دیگر نیز مردی بود که زمانی که به‌خاطر کرونا بیکار شد و نتوانست اجاره ۳ ماهه خانه‌اش را پرداخت کند، با زن صاحبخانه درگیر شد و او را هل داد که این اتفاق باعث مرگ وی شد. زندانی دیگر، مردی بود که به‌خاطر ریخته شدن تفاله چای روی موتورش با همسایه درگیر شد و وی را به قتل رساند. هشتمین محکوم فوتبالیستی بود که در درگیری جان دوستش را گرفت و آخرین نفر سارقی بود که در جریان سرقت طعمه‌اش را به قتل رسانده بود.

در جلسه دیروز محمد شهریاری سرپرست دادسرای جنایی تهران گفت: تلاش تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران و جمعی از خیرین برای نجات این محکومان از قصاص و تهیه دیه مقتولان از چندماه قبل آغاز شده بود. تا اینکه مقدمات آزادی ۹نفر از محکومان به حرمت نیمه شعبان فراهم و آنها دیروز (دوشنبه) بعد از سال‌ها تحمل حبس آزاد شدند.

وی افزود: در یک سال گذشته ۴۲محکوم که پرونده آنها در دادسرای جنایی رسیدگی شده و ۴۱زندانی دیگر که پرونده‌شان در دادسراهای دیگر استان‌ها و اطراف تهران بوده، با تلاش واحد صلح و سازش دادسرای جنایی تهران موفق شدند از اولیای دم رضایت بگیرند. علاوه بر این در اتفاقی شیرین، ۴محکوم به قصاص چشم نیز با تلاش تیم صلح و سازش دادسرای جنایی، در آخرین لحظات توانستند از شکات خود رضایت بگیرند و حکم کوری چشم آنها اجرا نشود.

پس از صحبت‌های سرپرست دادسرای جنایی تهران، مأموران بدرقه زندان به دستور مقام قضایی دستبند و پابند زندانیان را یکی پس از دیگری باز کردند و آنها با چشمانی اشکبار در آغوش خانواده‌هایشان قرار گرفتند.

نذر آزادی

یکی از محـکـومانی که صبح دیروز طعم آزادی را چشید، ۱۵دی‌ماه سال ۹۴در جریان درگیری بر سر یک مسئله پیش پا افتاده، جان مرد همسایه را گرفت. او ۷سال از عمرش را پشت میله‌های زندان گذرانده و می‌گوید نذر کرده بعد از آزادی سر خاک مقتول برود و برای شادی روحش سالی یک هفته به کهریزک برود و به افراد میانسال خدمت کند.

چه شد که دست به جنایت زدی؟

من مغازه املاکی داشتم و مستأجر خانواده مقتول بودم. روز حادثه مقتول از پنجره طبقه دوم تفاله چای خود را روی موتورم ریخت و همین موجب شد تا من به‌شدت عصبانی شوم. باورکنید اصلا فکرش را نمی‌کردم که این اتفاق زندگی مرا به تباهی بکشاند.

من آن روز یک چوب بیسبال از مغازه‌ام برداشتم و ضربه‌ای به سر مرد جوان زدم. هنوز هم از یادآوری آن روز حالم بد می‌شود و به‌خودم لعنت می‌فرستم که چرا خشمم را کنترل نکردم. اما از روزی که به زندان افتادم تصمیم گرفتم اشتباهاتم را جبران کنم تا شاید خدا و خانواده مقتول مرا ببخشند. هرچند که عذاب وجدان این خطای بزرگی که مرتکب شده‌ام تا لحظه‌ای که نفس می‌کشم با من است.

در زندان چه کارهایی برای جبران اشتباهت انجام داده‌ای؟

برای مقتول نمازهای یومیه عقب افتاده‌اش را خواندم و خیلی از روزها را روزه می‌گرفتم. این چند وقت حدود ۳۰۰کتاب مطالعه کرده‌ام و مدام قرآن می‌خواندم طوری که در زندان به من لوح تقدیر دادند.

فکر می‌کردی آزاد شوی؟

مرد زندانی دخترش را که کنارش ایستاده در آغوش می‌گیرد. هر دو گریه می‌کنند و او می‌گوید: خیلی از روزها از زندگی ناامید شدم. به‌خصوص وقتی که رفتم پای چوبه دار. اگر از پای چوبه دار زنده برگردی، دیگر آدم سابق نخواهی شد. رفتم که زندگی‌ام را تمام کنند، رفتم چون می‌دانستم مانند خیلی از اعدامی‌ها ممکن است دیگر به زندگی برنگردم اما در آخرین لحظات اولیای دم تصمیم بزرگی گرفتند. آنها حکم را اجرا نکردند و مرا به زندگی برگرداندند، درست در لحظه‌ای که دیگر امیدی به زندگی نداشتم.

من نذر کردم تا پس از آزادی ماهی یک‌بار برای مقتول خیرات پخش کنم و سالی یک‌بار هم به‌مدت یک هفته به کهریزک بروم. امروز به چیزی که فکرش را نمی‌کردم رسیدم و زندگی‌ام را مدیون خانواده مقتول هستم. شاید باورتان نشود اما خواهر مقتول که فهمیده چقدر پشیمان و نادم هستم، برایم سند تهیه کرده که آزاد شوم. من لطف این خانواده را که دل بزرگی دارند هرگز فراموش نمی‌کنم.

در این هنگام خواهر مقتول که در جلسه حضور دارد، توضیح می‌دهد:‌ روزی که به همراه خانواده برای اجرای حکم به زندان رفتیم و من از نزدیک مرگ چند نفر را دیدم، به‌هم ریختم. از نزدیک دیدن خیلی فرق دارد با تشریح آن لحظه. انگار ته دنیاست و با چشمت می‌بینی که هر ثانیه چقدر ارزشمند است.

آن روز قاتل برادرم چنان حالی داشت که هرگز فراموش نمی‌کنم. ما تصمیم گرفتیم حکم را اجرا نکنیم و او را ببخشیم. پس از آن هم برادرم به خوابم آمد و از اینکه قاتلش را بخشیده بودیم خوشحال بود. به همین دلیل از تصمیم‌مان راضی بودیم و حتی برای قاتل سند گذاشتیم تا آزاد شود. قصدم این است که پس از آزادی‌اش به او کمک و برایش کار پیدا کنم چون خبر دارم همه‌چیزش را از دست داده است.

نفر یازدهم لیست اعدامی‌ها

«همیشه در زندگی‌ام بدشانسی آورده‌ام جز لحظه اجرای حکم قصاص. به‌نظرم بزرگ‌ترین شانس زندگی‌ام بود که ۲بار تا یک قدمی مرگ رفتم و بعد به طرز معجزه‌آسایی نجات یافتم.» این بخشی از حرف‌های یکی از محکومانی است که دیروز طعم آزادی را چشید. گفت‌وگو با او را بخوانید.

چند وقت است که در زندانی؟

۱۴سال از زندگی من پشت میله‌های زندان سپری شد. وقتی رفتم زندان ۲۰ساله بودم و حالا ۳۴سال سن دارم. ۱۴سال زمان کمی نیست.

چه شد که در ۲۰سالگی تبدیل به قاتل شدی؟

زندگی من سراسر رنج است. از کودکی در فقر بزرگ شدم. پا در سن نوجوانی که گذاشتم دوستانم خلافکار بودند که معاشرت با آنها موجب شد تا من هم تبدیل به یک سارق شوم. ناچار بودم برای تامین هزینه‌های زندگی دست به سرقت بزنم. آن اواخر یک باند سرقت تشکیل دادیم و کارمان سرقت بار نیسان‌ها بود. راهشان را سد و با تهدید بارشان را سرقت می‌کردیم. د

ر یکی از سرقت‌ها اما مالباخته مقاومت کرد و درگیر شد و من برای اینکه از دست او خلاص شوم با چاقو ضربه‌ای به پایش زدم. فقط می‌خواستم او را بترسانم و هرگز قصد کشتنش را نداشتم اما از بخت بدم، چاقو به شاهرگش خورد و فوت شد.

چه احساسی داری که قرار است بعد از ۱۴سال از زندان آزاد شوی؟

زندگی‌ام را مدیون بخشش اولیای دم هستم. نمی‌دانید چقدر دلم برای مادرم تنگ شده است. می‌خواهم از اینجا مستقیم به شهرستانمان بروم و مادرم را ببینم. او در این ۱۴سال خیلی عذاب کشید. من از مرگ نمی‌ترسم اما به‌خاطر مادرم وحشت داشتم. از اینکه من بمیرم و او نتواند دوری مرا تحمل کند.

بارها لحظه مرگ را تجربه کرده‌ام و ۲ بار هم پای چوبه دار رفته‌ام. بگذارید یک نکته جالب بگویم. هر دو مرتبه‌ای که پای چوبه دار رفتم، در لیست اعدامی‌ها نفر یازدهم بودم. هر بار هم ۱۰ نفر اول اعدام شدند و وقتی من پای چوبه دار رفتم، اولیای دم دلشان سوخت و حکم را اجرا نکردند و مهلت دادند. در همه زندگی‌ام بدشانسی آوردم جز لحظه اجرای حکم. نمی‌دانید چه لحظه وحشتناکی است.

در نهایت هم دل اولیای دم به رحم آمد و آنها پیش از اینکه من برای سومین بار پای چوبه دار بروم رضایت دادند و زندگی‌ام نجات یافت. (او پس از گفتن این جمله اشک در چشمانش حلقه می‌زند و خواهرش را که کنارش ایستاده و گریه می‌کند، در آغوش می‌گیرد). سپس هردو از سالن خارج می‌شوند تا مرد جوان بعد از ۱۴سال حبس، طعم آزادی را بچشد و سال را در کنار مادرش تحویل کند.

فوتبالیستی که تبدیل به قاتل شد

یکی از افرادی که دیروز آزاد شد پسری بود متولد سال ۷۴. وی تا قبل از این فوتبالیست بود و در یکی از تیم‌ها بازی می‌کرد. اما به‌خاطر مشکلاتی که برایش پیش آمد به سمت مواد رفت و در درگیری دست به جنایت زد. او که محکوم به قصاص شده و در یک قدمی مجازات مرگ بود سرانجام بعد از ۳سال با بخشش اولیای دم از مرگ رهایی یافت.

چه شد که با مقتول درگیر شدی و جانش را گرفتی؟

چیزی یادم نمی‌آید.

شروع پرونده‌ات به چه سالی برمی‌گردد؟

سال ۹۸با مقتول درگیر شدم.

بر سر چه مسئله‌ای درگیری پیش آمد؟

من اصلا حالم خوب نیست اجازه بدهید برادرم برایتان توضیح بدهد. هنوز در شوک هستم و باورم نمی‌شود که از مجازات مرگ رهایی یافته‌ام و کابوس‌های چوبه دار برایم تمام‌شده است. من خودم ورزشکار بودم اما اعتیاد به مواد زندگی‌ام را تباه کرد.

در همین لحظه برادر مقتول از آن طرف خودش را می‌رساند و توضیح می‌دهد: برادرم برای خودش کسی بود اما رفت خدمت سربازی و مربی‌اش با او لج کرد. برادرم هم با دوستان ناباب معاشرت کرد و معتاد شد. روز حادثه هم در پارک دوستش را در درگیری بر سر اختلافات قدیمی به قتل رساند. پس از آزادی از او حمایت خواهیم کرد تا دوباره بتواند به دنیای فوتبال برگردد و زندگی‌اش را از نو بسازد. از اولیای دم هم تشکر می‌کنیم که به برادرم زندگی بخشیدند.

منبع: روزنامه همشهری

برچسب‌ها