به گزارش همشهری آنلاین، «این خانه یا جای من است یا جای عقربها. تکلیفم را روشن کن.» این را همسر غلامعلی حسنزاده مدتی قبل به شوهرش گفته بود، چرا که او چند ماه پیش توسط عقربهایی که همسرش به خانه آورده بود، گزیدهشد؛ «البته این بار اولش نیست که عقرب در جیب و توی مشتش میگذارد و به خانه میآید. اما از چهار ماه پیش دیگر این کار را نمیکند.
عقربها خیلی وحشتناکاند. شوهرم قبلا هر دفعه برای تفریح با دوستانش به کوه میرفت، چند تا عقرب میگرفت و با خودش به خانه میآورد. یک بار با چند تا عقرب به خانه آمد. چاله نسبتا عمیقی در باغچه کند و عقربها را درون چاله گذاشت. رویش هم سطل ماست گذاشت و بالای آن را هم سوراخ کرد تا عقربها از بیهوایی خفه نشوند.»
آقای حسنزاده به تصور اینکه عقربها درون چاله میمانند و نمیتوانند فرار کنند، آنها را چند روزی به حال خودشان رها کرد. غافل از اینکه یکی از همین عقربها همسرش را خواهد گزید؛ «به انباری رفتم تا چند تا لباس بردارم. یک دفعه یکی از عقربها که داخل لباسها پنهان شده بود، دستم را نیش زد. نمیدانید چه درد وحشتناکی داشت. انگار آتش روی دستم گذاشته بودند. داغ شده بود. با همسرم تماس گرفتم و به او گفتم عقرب نیشم زده است. ده دقیقه بعد به خانه آمد و مرا به بیمارستان رساند.»
در بیمارستان سرم ضد عقرب به خانم حسنزاده تزریق کردند. با اینکه دارو را به موقع به او رسانده بودند، اما او تا چند روز به شدت تب و لرز و استخوان درد داشت. این حادثه باعث شد تا حسنزاده دیگر سراغ این جانور سمی و کشنده نرود: «قبل از اینکه عقرب نیشم بزند، همسرم به من میگفت برو از جیبم فلان چیز را بیاور. این را که میگفت میفهمیدم که عقرب درون جیبش است و میخواهد با من شوخی کند، برای همین برنمیداشتم.»
اولین تجربه
آقای حسنزاده، ۵۸ ساله است و تا مدتی قبل در اورژانس دانشگاه علوم پزشکی گناباد در خراسان جنوبی مشغول به کار بود. شش سالی هم هست که بازنشسته شده و الان دوران استراحتش را میگذراند. تا قبل از اینکه عقرب همسرش را نیش بزند، هر کسی او را با عقربهایی که از سر و صورت و دستانش آویزان بودند، میشناخت: «۲۵ سال پیش وقتی برای اولین بار میخواستم عقرب بگیرم، متوجه شدم که زهرش روی من تاثیری ندارد. چرا دروغ؟ وقتی میخواستم آن را بگیرم، خیلی میترسیدم. خیلی وحشت داشتم نیشم بزند. وقتی دستم را جلو بردم تا عقرب را بگیرم، یک دفعه نیشم زد. خیلی وحشت کردم. شنیده بودم کسانی که توسط عقرب گزیده میشوند، درد شدیدی میکشند، اما من اصلا دردم نگرفت.
ده دقیقهای گذشت اما حالم هم بد نشد. از آن موقع فهمیدم که زهر عقرب رویم اثری ندارد. قدیمیها میگویند اگر عقرب مادر بارداری را نیش بزند، زهر عقرب هیچ وقت روی کودک او اثر نمیکند. جالب است بدانید مادر من هم زمانی که مرا باردار بود، توسط عقرب گزیده شد.» حسنزاده یکی از دلایلی که زهر عقرب روی بدنش تاثیر نمیگذارد را همین قضیه میداند.
عقربهای کهنه
عقربهای زرد و سیاه در منطقهای که حسنزاده آنها را شکار میکند، به وفور پیدا میشوند؛ به خصوص جاهایی که دست انسان به آنها نرسیده و شخم نخورده باشد. میدانستید عقربهایی که در مناطق آبی زندگی میکنند، با عقربهای مناطق صحرایی متفاوتاند؟
حسنزاده توضیح میدهد: «سم عقربهایی که در مناطق آبی زندگی میکنند، نسبت به عقربهای صحرایی رقیقتر است. به عقربهای صحرایی، به خاطر عمر طولانی که دارند، عقربهای کهنه هم میگویند. الان که فصل سرماست، خود من که استاد پیدا کردن لانه عقربها هستم، نمیتوانم آنها را پیدا کنم، چه برسد به یک تازه کار. قد عقربهایی که نیشم میزدند، معمولا شش، هفت سانتیمتر بودند.»
حسنزاده آن قدر عقرب شکار کرده که حسابش از دستش در رفته است. اما با یک حساب سرانگشتی که میکند، میگوید هزارتایی شکار کرده. به قول خودش درفصلهای شکار تا روزی ۵۰ عقرب هم گرفته است. «وقتی عقرب را شکار میکردم، آنها را جداگانه نگهداری میکردم. برای اینکه این جانوران گزنده، اگر با هم باشند، همدیگر را میکشند. اگر دو عقرب نر و ماده کنار هم باشند، به هم کاری ندارند. اما هرگز آنها را به خصوص هم جنسها را نباید به شکل چند تایی در یک ظرف قرار داد.» اینها را دوست عقربها میگوید.
به گفته او عقربها وقتی احساس خطر میکنند، شروع به نیش زدن میکنند و وقتی کارشان را انجام دادند، آرام میشوند. جالب اینکه هر بار که نیش میزنند، دفعات بعد از میزان سم آنها به شکل محسوسی کاسته میشود: «زمانی که در امداد دانشگاه کار میکردم، یک نفر را آوردند که عقرب او را گزیده بود. برای بیحس کردن منطقه گزیده شده، دارویی را چند بار به او تزریق کردیم. اما اصلا اثر نمیکرد. از بس که سم عقرب قوی بود.» حسنزاده، غیر از عقرب مارهای سمی هم شکار میکند. آنها را دور گردنش میاندازد و به خانه میبرد. یک بار که پسرش برای دیدن پدر و مادرش به خانه آنها آمده بود، وقتی عقربها را دید که روی سر و کول پدرش راه میروند، از ترس از همان دم در برگشت.