همشهری آنلاین، شقایق عرفینژاد: پوراحمد همان روزها جذب سینما شد و آنطور که احمد طالبینژاد توضیح داده است، کارش را با نقدنویسی شروع کرد و بعد هم بدون تحصیلات آکادمیک شروع به فیلمسازی کرد و مجموعهای از فیلمها و سریالهای ماندگار و خاطرهانگیز را ساخت و البته بعضی فیلمها که خوب نیستند. اما او یک بار هم اجرای نمایش و کارگردانی تئاتر را تجربه کرد.
سال ۹۰ او نمایش «خرده خانم» را با متنی از اصغر عبدللهی در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برد. هرچند قرار بود این اتفاق سال پیشترش بیفتد که نیفتاد و داریوش مهرجویی با کارگردانی نمایش درس، زودتر از او تبدیل به سینماگری شد که نمایش روی صحنه برد.
خرده خانم، تصویری بود از تهران بعد از قتل ناصرالدین شاه و با تکیه بر نمایشهای ایرانی اجرا شد. هرچند با تغییرات. مثل این که سیاه نمایش سیاه نبود و اصلا زن بود. پوراحمد شیفته زبان قجری شاعرانه علی حاتمی بود و زمان قاجار را دوست میداشت. بنابراین متن اصغر عبداللهی را فرصتی دید برای بازسازی این دوران. هرچند او پیش از آن فیلمنامهای را با الهام از زبان علی حاتمی نوشته بود، فقط برای این که این زبان را امتحان کند.
او در مصاحبهای با همشهری الف، در همان سال در باره این ماجرا و انتخاب متن اصغر عبداللهی برای اجرا میگوید: «اصغر گفته بود نمایشنامهای نوشته که در دوره قاجار اتفاق میافتد. هر دوی ما هم شیفته این دوره هستیم. من که اصلاً حوصله خواندن نمایشنامه را ندارم از اصغر خواهش کردم نمایشنامهاش را بدهد بخوانم. راستش مهمترین وجه آن برای من دیالوگهایش بود. دلم میخواست بدانم چهطور میشود دیالوگهای عهد قاجار را به زیبایی نوشت و در عینحال از علی حاتمیهم تقلید نکرد. یک روز توی اینباکس ایمیلم دیدم اصغر عبدالهی نمایش خرده خانم را برایم فرستاده است. یادم هست، هشت و نه شب بود. تا یازده، دوازده شب نمایش را خوانده بودم. فوقالعاده بود؛ شیرین، جذاب و پرماجرا. با دیالوگهای خیلیخیلی زیبا که اصلاً هم ربطی به دیالوگنویسی علی حاتمینداشت. این تأکیدی که درباره دیالوگهای علی حاتمیمیکنم علتش این است که به قول جمشید مشایخی، علی حاتمیبه راستی سعدی سینمای ایران است. من شیفتهی دیالوگنویسی حاتمیهستم. بین خودمان باشد سالها پیش یک فیلمنامهی سفارشی قبول کردم و نوشتم، فقط با این هدف که امکانی باشد تا از دیالوگنویسی علی حاتمیتقلید کنم. یک سال روی آن فیلمنامه کار کردم و به گمان خیلیها موفق بودم در این تقلید؛ البته حدس میزدم که آن فیلمنامه به سرانجام نمیرسد. حدسم هم درست بود! تقلید هم در بهترین شکلش کاری عبث و بیهوده است. کاری که من کردم فقط پاسخی بود به یک شیفتگی کاملاً شخصی و درونی و لاغیر. به هر حال وقتی خرده خانم را خواندم، دیدم همان چیزی است که سالهاست دنبالش بودهام. یک نمایش اورجینال درجه یک و جذاب با همهی جزئیاتی که من دوست میدارم.»
او در مدرسه سابقه اجرای تئاتر داشت و هم در دبیرستان خودشان و هم در دبیرستان دختران نمایشهایی اجرا کرده بود و حتی ارحام صدر یکی از نمایشها را تماشا کرد. او بعدها سراغ سینما رفت و زمانی که بهترین فیلمهایش را ساخته بود، سودای تئاتر همچنان در او زنده بود. همین میشود که وقتی اصغر عبداللهی که از علاقه او به زمان قاجار آگاه بود، خرده خانم را به او میدهد تا بخواند، او شیفته متنی میشود که هم زمان و زبانش قاجاری است و هم تقلید از علی حاتمی نیست. اما همچنان جرأتش را ندارد و آن را «پررویی» میداند، تا این که رضا کیانیان خیالش را جمع میکند: «من درباره بیشتر کارهایم با رضا کیانیان مشورت میکنم. از انتخاب موضوع و فیلمنامه گرفته تا انتخاب بازیگر و… وقتی قضیه تئاتر را برای رضا گفتم و پرسیدم اجرای آن پررویی نیست؟ رضا گفت اصلاً. گفت اتفاقاً حضور تو در تئاتر باعث رونق آن میشود. احتمالاً این را برای دلگرمیمن گفت ولی به هر حال مثل همیشه کلی حرفهای معقول زد و من باور کردم که اگر بیایم تئاتر پررویی نیست؛ یعنی اگر رضا کیانیان میگفت پررویی است، من نمیآمدم.»
او در نهایت مرداد ۱۳۹۰ خرده خانم را با حضور بازیگرانی مثل گلاب آدینه، فرزین محدث، فریدون محرابی، امیررضا وزیری و شهرام نجاتی روی صحنه تماشاخانه ایرانشهر آورد. حضور گلاب آدینه در این نمایش آنطور که پوراحمد گفته، تکیه گاهی برای او بوده تا مطمئنتر حرکت کند: «چند روز پیش به خانم آدینه گفتم که الآن یک ماه و نیم است داریم تمرین میکنیم و از صحنه اول تا دهم را بارها تمرین کردهایم؛ ولی هنوز هم روی همان صحنه اول گیر داریم. خانم آدینه گفت تا روز آخر هم گیر خواهیم داشت. تا زمان اجرای تئاتر این مشکلات خواهد بود. این اولین تجربه من است. رانندهای که تازه گواهینامه گرفته باشد خیلی به تابلوهای راهنمایی متکی است. گلاب آدینه با سی، چهل سال سابقه کار در تئاتر، تابلوی راهنمای من است؛ و همینطور دستیارم بهرام تشکر و بقیه بازیگران که همه از بچههای باتجربه تئاتر هستند. از امیررضا وزیری که خودش سابقهای سی، چهل ساله دارد تا فرزین محدث و فریدون محرابی»
- گریههای هوشنگ مرادی کرمانی برای کیومرث پوراحمد | مجید شانس آورد، من شانس آوردم، تلویزیون شانس آورد ..
- تصاویر وضعیت منزل کیومرث پوراحمد در تهران؛ شیون همسر پوراحمد و ... | چهرههای مطرحی که به دیدار همسر پوراحمد آمدند
آنچه برای او در این اجرا یک چالش واقعی بوده، امکانپذیر نبودن کاری است که در سینما به عنوان کارگردان به راحتی انجام میداده است: کات دادن وقتی مشکلی وجود دارد و چیزی دلخواه نیست. اما در تئاتر همه کار در تمرین و پیش از اجرا شکل میگیرد و به محض شروع اجرا در هر شب کارگردان ارتباطش را با بازیگران و صحنه از دست میدهد. پوراحمد در باره این چالش گفته است: «الآن دارم سعی میکنم همه نظریاتم را اعمال کنم. میدانم به هر حال در طول اجرا خیلی اتفاقهای پیشبینینشده خواهد افتاد. دیگر کاری از دست من ساخته نیست. من باید خودم را آماده کنم از آن وسواسهای سینمایی کمیفاصله بگیرم و واقعیت تئاتر را بپذیرم. تئاتر، تئاتر است. یک طرف آن بازیگران هستند و حال و هوایشان، و طرف دیگرش من... به هر حال میدانم موقع اجرا فقط تماشاچی خواهم بود؛ ولی گمان نمیکنم طاقت بیاورم که یک شب توی سالن نباشم.»
به هر حال از خرده خانم در آن سال استقبال خوبی میشود و جزو نمایشهای موفق آن سال قرار میگیرد و کیومرث پوراحمد در تئاتر هم مثل سینما کار دلپذیری به نمایش میگذارد.