به گزارش همشهری آنلاین، طرز زندگی و شیوهی فکری این آدمها همیشه برای مردمشناسها مهم بوده ولی فقط آنها نیستند که دربارهی انسانهای اولیه در دنیای متمدن کنجکاو هستند.
سیاسیون و سردمداران دولتهای مختلف همیشه دربارهی این مردم کنجکاو بودهاند، چون حضورشان را مزاحم خودشان میدانستهاند. یکی از شایعههایی که همیشه دربارهی انسانهای اولیه مطرح میشد، خطرناک بودنشان است. انسان متمدن همیشه این افراد بدوی را موجوداتی ترسناک و خطرناک توصیف میکرده است. اکنون و بعد از مطالعات گستردهی انسانشناسی مشخص شد که افراد قبیلهنشین ما، آدمهای نوظهور را بسیار خطرناکتر میدانند.
گروهی از انسانشناسهای دانشگاههای لندن و آریزونای آمریکا، تحقیق مشترکی دربارهی انسانهای اولیه انجام داده و توانستهاند به اطلاعات خاص وغیرقابل باوری دربارهی انسانهای بدوی در سراسر جهان دست پیدا کنند. آنها به جز آمارگیری از جمعیت انسانهای بدوی در سراسر جهان توانستهاند به مغز این افراد و طرز فکرشان هم رخنه کنند تا بفهمند چرا با وجود مزیتهای زندگی در دنیای جدید و با امکانات خاص، این آدمها ترجیح میدهند همان زندگی جنگلی را ادامه بدهند.
ربکا اسپونر، نمایندهی سازمان «بقای بینالمللی» یک سازمان مستقر در لندن که در زمینهی دفاع از حقوق مردم بومی فعالیت میکند در گفتوگو با سایت New Scientist از کشفیات جدیدی میگوید که این گروههای تحقیقاتی دربارهی انسانهای بومی داشتهاند.
چند قبیله از انسانهای اولیه هنوز در جهان وجود دارند؟
هیچکس در جهان نمیتواند ادعا کند که از تعداد قبایل بدوی و جمعیتشان، آماری در دست دارد چون آنها در مناطق دورافتاده و خارج از دسترس جهان زندگی میکنند. اسمشان هم دقیقا نشاندهندهی روش زندگی خاصشان است. آنها دوست دارند از بقیهی انسانها دور باشند و در محیط خاص خودشان زندگی میکنند. برخی از آنها هیچ تصور خاصی از زندگی جدید یا وسایل مدرن امروزی ندارند. از نظر آنها، هواپیما و هلیکوپتر پرندگان بزرگ و غولپیکری هستند که با شکارشان میتوانند دلی از عزا در بیاورند. اعتقادات و سبک زندگی بسیاری از این افراد هنوز برای ما مردمشناسان در هالهای از ابهام است.
به طور کلی، گفته میشود که حداقل ۱۰۰ قبیلهی بدوی هنوز در دنیا زندگی میکنند. محل زندگی بیشتر آنها در جنگلهای آمازون یا مناطقی از کشور «پاپوآ گینهنو» است. دقیقترین آمار قبیلههای بدوی مربوط به کشور برزیل است. دولت این کشور اهمیت زیادی به قبیلههای اولیهی کشورش میدهد، تا جایی که ممکن باشد آمارشان را به دست آورده و سعی میکند اطلاعاتی دربارهی جزئیات زندگیشان به دست بیاورد. دولت برزیل گزارش داده که توانسته دستکم ۷۷ گروه دورمانده از تکنولوژی را در خاک این کشور شناسایی کند.
دولت این کشور البته روش خاصی برای آمارگیری از این مردم دارد. نزدیک شدن به آنها تقریبا غیرممکن یا در بهترین شرایط بسیار دشوار است. به همین دلیل، اطلاعات جمعیتی و آمارگیریها معمولا با عکسبرداری هوایی امکانپذیر میشود. یکی دیگر از راههای جمعآوری اطلاعات، صحبت کردن با افراد بومی نزدیک به این قبایل است. بعضی از کسانی که قبلا عضو این گروهها بوده و طبق ادعای خودشان، زندگی متمدن را انتخاب کردهاند، یک راه دیگر برای جمعآوری اطلاعات هستند. این افراد البته تمایلی به حضور در شهرها ندارند اما با مردم عادی و همسایگانشان راحتتر ارتباط برقرار میکنند و معمولا آنها را به عنوان «راه بلد» یا «راهنمای بومیها» میشناسند. مأموران دولتی با حضور در این مناطق، چنین افرادی را شناسایی کرده و ضمن سفر کردن با آنها و دیدن مناطق مختلف، با راهنمایانشان همکلام شده و اطلاعات به دست میآورند.
آمارها در کشورهای مختلف فرق میکند، در کشورهایی که مناطق جنگلی کمتری داشته باشند یا انسانهای دنیای صنعتی مقدار بیشتری از سرزمینهای بکر را خراب کرده باشند، تعداد این قبیلهها هم کمتر است. برای مثال در کشور پرو فقط حدود ۱۵ قبیلهی بدوی زندگی میکنند. کشور پرقبیلهی بعدی، منطقهی پاپوآ گینهنو و به خصوص بخش اندونزیایی این جزیره است. در جزیرهی «آندامان» اقیانوس هند هم دو گروه با همین سبک خاص روزشان را به شب میرسانند. چند گروه پراکنده هم در مالزی یا آفریقا وجود دارند که آمار دقیقی دربارهشان نداریم.
معمولا از این قبایل با عنوان «بدوی» نام میبرند و گفته میشود که این افراد هیچ ارتباطی با دنیای بیرون ندارند و تا پایان عمرشان در همان قبیله باقی مانده، هیچ تصوری از جهان متمدن ندارند.
این حرف چقدر واقعیت دارد؟ آیا واقعا همهی افراد این قبایل هیچ ارتباطی با دیگران ندارند؟
این گروههای بدوی در بیشتر اوقات با انسانهای دنیای متمدن رابطهای برقرار نمیکنند، هرچند در سالهای اخیر گروهی از آنها با جهان جدید آشنا شدهاند و کم و بیش انسان شهری را از نزدیک دیده و میشناسند، با این وجود، آنها معمولا علاقهای به ارتباط برقرار کردن با انسان مدرن ندارند. به جای آن، با افراد قبیلههای نزدیکشان که شبیه به آنها لباس پوشیده، حرف زده یا رفتار میکنند راحتتر ارتباط برقرار میکنند. به طور کلی، ارتباط این گروههای بدوی با انسان متمدن بسیار محدود است. معمولا یکی از آنها به شهر یا روستای نزدیک رفته، اقلامی تهیه کرده و بقیهی افراد قبیله یا گروههای بدوی را در جریان مشاهدات و کشفیاتش میگذارد.
چرا تا این اندازه از ارتباط گرفتن با دیگران میترسند؟ چه گروههایی ترسوتر هستند؟
تصور کنید شما را قرار است از یک محیط سبز و پر از جانوران مختلف، به جایی ببرند که ساختمانهای بتونی و مرده فضای آن را پرکرده و بوی دود همهجا به مشام میرسد. جعبههای فلزی چرخدار و غولپیکر با سرعت سرسامآوری حرکت میکنند و از درون قوطیهای بزرگ آجری آدم بیرون میزند. چنین محیطی قطعا برایشان جذاب نخواهد بود.
دلیل دیگر هم این است که خاطرهی خوبی از انسان متمدن در دوران گذشته ندارند. قبیلهی «ماشکو پیرو» را در نظر بگیرید. براثر فشار انسان متمدن، آنها ناچار شدند خانه و زندگیشان را ترک کرده و از باغهای وسیعی که داشتند، به داخل جنگل پناه ببرند. به گفتهی «گلن شپرد» از موزهی انسانشناسی «بلم» در برزیل، بعد از گسترش کارخانههای پلاستیکسازی در قرن ۲۰ میلادی، زمینهای بسیاری ویران شده و تغییر کاربری دادند.
صاحبان این کارخانهها تمایل چندانی به جنگیدن با این مردم بدوی نداشتند ولی با زورشان کاری کرده بودند که آنها به طور خودخواسته تبعید شوند. در واقع تعدادی از این قبایل چندان هم بدوی نبودند و دلشان میخواست به دنیای متمدن جذب شوند اما کارخانهها کاری کردند که قبیله بیشتر از آنها فاصله گرفته و به جنگل پناهنده شد.
معمولا انسان متمدن هم از این قبیلهها میترسد و حتی مأموران دولتی با در اختیار داشتن تجهیزات مختلف جرئت نمیکنند با این گروهها ارتباط برقرار کنند. آیا واقعا انسانهای بدوی خطرناک هستند؟
این افراد مقابل به مثل میکنند. خاطرات خوبی از انسان متمدن ندارند. برای زنده ماندن مشکلات زیادی داشتهاند و مشکلات جدی برای بقا داشتهاند. آخرین و جدیترین برخورد آنها به همین چند سال پیش یعنی ۱۹۹۵ میلادی (۱۳۷۴ خورشیدی) برمیگردد که بین مردم قبیلهی «هورانی» و گروهی از کارگران کارخانهای در شرق پرو درگیری رخ داد. در آن درگیریها تعداد زیادی از مردم قبایل دچار مشکلات جدی شده، خانه و زندگیشان را از دست دادند. به همین دلیل، هیچ تمایلی به ارتباط برقرار کردن با قاتل پدرانشان ندارند.
پس هنوز هم این آدمها خطرناک هستند و نمیشود نزدیکشان شد؟
چند سالی است که دولتها متوجه شدهاند، حضور این افراد و کینههایشان میتواند خطرناک باشد در نتیجه سعی کردهاند با برنامهریزیهای ویژهای به این افراد نزدیک شوند. در کشور پرو که درگیریهایی پیش آمده بود، دولت یک محوطهی اختصاصی برای قبیلهها ساخته و کارگران معدن در ناحیهای دیگر مشغول به کار شدهاند. در کشور برزیل هم قوانین مشابهی وضع شده و فقط در مواردی که جان کسی در خطر باشد، به خشونت بیشتری متوسل میشوند. انسان متمدن برای مقابله با این گروههای بدوی شعارها و داستانهایی ساخته و اسمشان را «قبایل آدمخوار» گذاشته بود. اما واقعیت این است که آنها آدمخوار نیستند فقط اگر اذیتشان کنید، خونشان خیلی زود به جوش میآید.
از نظر پزشکی، انسان متمدن تمایلی ندارد که آنها را به خودش بپذیرد چون راه پیدا کردن آنها به دنیای ما میتواند برای سلامتی ما یا حتی زندگی خودشان خطرناک باشد. این افراد مدت زیادی را در طبیعت زندگی کردهاند. غلبه کردن بر بیماریها برای ما راحتتر است و خطر مرگ احتمالا برایمان کمتر خواهد بود. با این وجود، اگر چنین قبایلی دچار یک بیماری همهگیر شوند، ممکن است به طور کلی سرنوشت قبیلهشان تغییر کرده و برای همیشه به تاریخ سپرده شوند. به جز اینها، مشکل دیگری هم وجود دارد.
وقتی این افراد با تواناییهای پایین برقراری ارتباط وارد شهر یا مناطق متمدن میشوند، بلد نیستند خودشان را با شرایط تازه وفق بدهند. در نتیجه در مناطق پایینتر مجبور به ادامهی زندگی شده و باید شرایط سختی را تحمل کنند. این واقعیتها را دادههایی که «کیم هیل»، یکی از انسانشناسهای دانشگاه ایالتی آریزونا به دست آورده، تایید میکند. او با بعضی از اعضای قبایل مختلف ارتباط برقرار کرده و متوجه شده که آنها حتی در صورت فراهم شدن همهی امکانات زندگی حاضر نیستند قبیلهی خودشان را ترک کرده و به زندگی شهری روی بیاورند. آنها از انسانهای جدید میترسند و تمایلی ندارند که در کنار کسانی که با آنها پدرکشتگی داشتهاند، روز را به شب برسانند.
این مردم خودشان هم تمایلی به شهرنشینی ندارند. در طول سالهای گذشته، دولتها بارها تلاش کردند خانههای قبلی این افراد را خراب کرده و آنها را در خانههای مدرن ساکن کنند. اشتباه بزرگی که انسان متمدن مرتکب شد این بود که خواست افراد این قبایل را به زور به انسانهای شهری تبدیل کند. آنها کسانی را که در برابر شهری شدن مقاومت میکردند، از دم تیغ گذراندند. به همین خاطر دیگر کسی تمایلی به برقرار کردن ارتباط با دنیای جدید ندارد و سنتهای قبیلهای خودش را جدی میگیرد.
منبع: سرنخ. دوهفته نامه حوادث و شگفتیها. شنبه۲۱ اسفند ۱۳۹۴.