ویدئوی این مستند را ببینید
پارک ملی گلستان قدیمیترین پارک ملی ایران است.زیستگاه پسداندارانی بزرگ چون خرس قهوهای و پلنگ.این روزها پارک ملی هم اوضاعی بهتر از جنگلهای هیرکانی ندارد. وارد پارک شدیم، تا بالاترین نقطه پارک هم برای دیدن خرس رفتیم ولی انگار خرسها هم از باد ترسیده و در جایی پناه گرفته بودند.شکارچیان اینبار آمدهاند به پارک تا قارچ شکار کند.در مسیر برگشت در داخل منطقه حفاظت شده پارک ملی گلستان تلفنی به مسئول پارک شده که ما را شگفتزده کرد. از او خواستیم برای کشف ماجرا همراهیاش کنیم. داخل جنگل محیطبانان سنگچینهایی گذاشته بودند تا مسیر را پیدا کنیم. کم کم بوی تند تعفن به مشاممان رسید.
پشت درختی آن طرفتر بو آنقدر تند شد که توان تحملش نبود.
خدای من خرسی بزرگ با دهانی باز و دستها و پاهایی رو به آسمان زیر درخت آرمیده بود. گویی در آخرین لحظه کمک خواسته بود.
یک راه نجات
10 شب بود که به گرگان برگشتیم هر از چندگاهی هنوز هم بوی خرس میآمد.
یک راه نجات هنوز مانده بود. قبل از بازگشت سری به گلخانهای عجیب با گلدانهایی کوچک و دراز زدیم.
درآنجا قارچ ترافل پرورش میدادند.با بارورسازی قاچها در زیر ریشههای جوان بلوط و فندق تصمیم گرفته بودند جنگل را از نابودی نجات دهند. هم گونهی باغی داشتند که میشد در حیاط و یا باغ شخصی پرورش داد و هم گونهی جنگلی که ای کاش میشد آنها خریداری و برای نجات جنگل نذر کرد.
تنها حمایت دولت و بخشهای مرتبط نیاز بود تا بخش خصوصی بتواند با کمک مردم هم جنگل را نجات دهد و هم درآمدی خوب نصیب مردم شود.
با یک برنامه درست امکان پذیر بود. شاید این آخرین و تنها راه باشد.
مسیر برگشت و ماجراجویی بعدی
در مسیر برگشت تصمیم گرفتیم از جاده توسکستان برویم.جاده ای با انواع زیباییهای طبیعی و متفاوت، از مناظر جنگلی انبوه گرفته تا ارتفاعات مه آلود و دشتهای فراخ.
مسیرمان دورتر میشد اما میخواستیم مسیر جاده ابریشم که شاخهای از آن در راه سمنان به گرمسار است را هم ببینیم.
سفرماجراجویانه شماره بعدی سرزمین من جادهایست فرعی از مسیر جاده ابریشم که تازه سر از خاک برآورده. جاده ای عجیب و پر رمز و راز.
گزارش و تدوین: مهلا داریان
تصویربردار و عکاس : مونا فاضلی