همشهری آنلاین، این بناها قرنهاست که مرکز تجمع و مراسم آیینی و حافظ حافظه تاریخی مردمان هر نقطه از ایراناند. امامزاده ابراهیم رضای روستای آبگرم در استان خراسان جنوبی هم، یکی از امامزادههای منحصربهفرد ایران است. ویژگی خاص این بقعهخطنوشتههای موجود در بناست و از این لحاظ در بین بناهای تاریخی خراسان جنوبی بینظیر.
شب را بیرجند ماندهایم و برای فردا به پیشنهاد راهنمایمان به امامزادهای میرویم که رویدیوارهایش یادگاریهای ۴۰۰ ساله را میشود خواند. انگار در خراسان یادگار نویسی، سنتی دیرینه است. دیوارنویسیهای امامزاده در تایباد نمونهای از همین سابقه است؛ علاوه بر آن در تیمره هم سنگ نوشتههای باستانی به نوعی پدر یادگارنویسی در این منطقه است.
صبح به جاده میزنیم و از بیرجند به سمت شرق حرکت میکنیم. از شهرستان «درمیان» میگذریم و به روستای «آبگرم» میرسیم؛ در حالی که این بیت را هم از حفظ شدهایم: «از باد بهار توشهبردار/ از باد خزان خودت نگهدار»؛ از بس که راننده، در این فاصله ۱۷۰ کیلومتری آن را برای ما خوانده است.
بقعه امامزاده سلطان ابراهیمرضا تقریبا در بلندترین نقطه روستا و در کمرکش کوهی نهچندان بلند بنا شده. روی ایوان شمالی ساختمان امامزاده که میایستی، انگار دشتهای اطراف را زیر پا داری. سمت راستت عشایر با سیاه چادرهایشان، نقطههایی زیبا در دشت درست کردهاند و سمت راست، سازههای مرتفع یک کارخانه سیمان در دست احداث، زمختیاش را به رخ میکشد. باید دنبال زاویههایی باشی که کارخانه در کادر عکست نیاید و این سؤال همیشگی در ذهن شکل میگیرد که چرا سادهترین و ابتداییترین بناهای اجدادی، همیشه زیبایی طبیعت را مضاعف میکنند و سازههای امروزی...
ساختمان امامزاده از جنوب و شرق به کوه میرسد و خانههای روستا بیشتر در ضلع غربی قرار گرفتهاند. قبرستان روستا بین امامزاده و ده قرار گرفته و به سمت دشت که پایین میروی، اولین ساختمان، دهداری است و کمی پایینتر همخانه «دهیار»؛ جوانی ۲۷ ساله که وقتی از حضور ما و تمایلمان برای دیدن داخل امامزاده خبردار میشود، میفرستد دنبال حاج سید ابراهیم موسوی، متولی امامزاده. تا بچهها سید را صدا کنند به اتاقک کوچک دهداری میرویم تا در کامپیوتر آن، عکسهای یادگاریهای نوشته شده در امامزاده را ببینیم.
عبدالحمید از روزهایی که کارشناسان میراث فرهنگی، دیوارهای امامزاده را شمارهگذاری کردند، میگوید و عکسهایی از آن روزها را نشانمان میدهد. در تصاویر، دیوارها با نخهایی افقی و عمودی تقسیمبندی شدهاند؛ به صورتی که هر قطعه از نوشته داخل یک مربع نخی محصور شده. موقعیت مکانی هر کدام از نوشتهها با کدی مخصوص مشخص شده و برای بازخوانی عکسبرداری شده. عبدالحمید از این میگوید که وقتی کارشناسان فهمیدند امامزاده دارد به یکی از مراکز گردشگری خراسان جنوبی تبدیل میشود، بلافاصله برای حفظ آثار، سراسر دیوارها را با شیشهای محکم پوشاندند.
از ساختمان دهیاری بیرون میآییم. متولی امامزاده از آخرین خانههای روستا و از بین انبوه سنگهای قبرستان، به دو و چست و چالاک پیش ما میآید. با هم به سمت امامزاده میرویم. سید در چوبی و زیبای آن را باز میکند و داخل میشویم. همه جا سکوت است و دیوارهای گچی را یادگاریها پوشاندهاند. انگار از لابهلای خطوط، زمزمه آدمهایی از عمق زمان به گوش میرسد. اسم خیلی از اینها را میتوان دلنگاریهای آدمها گذاشت؛ یکی با خدا راز و نیاز کرده، یکی امامزاده را خطاب قرار داده و ضمن ابراز ارادت، طلب برآوردن شدن حاجتش را کرده؛ یکی از دوستی گفته و یکی از تقدیر. ساختمان، لایهلایه درد دل است. آیات قرآن، احادیث اهل بیت، وقفنامهها، اشعار، یادگاریها و عریضهها که بیشتر به امضای نویسندهای بدخط یا خوشخط ختم شده؛ خیلی از نوشتهها از بین رفته و ناخواناست اما بسیاری از آنها را سید ابراهیم با تسلط برایمان بازخوانی میکند.
زمان قدیمیترین یادگاری را دقیقا نمیتوان تشخیص داد؛ چون روی لایههای قدیمی را گچ گرفتهاند و روی لایه تازه نوشتهاند و باز بعد از زمانی گچ گرفتهاند و باز... ز. کارشناسان مرمت بخشهایی از هر لایه گچ را که نوشته نداشته، برداشتهاند تا نوشتههای لایه زیری رخ بنماید. کار لایهبرداری را هم آنجاها که خط ارزشمندی پیدا میشده، متوقف کردهاند. دیوارهای امامزاده خود به تنهایی یک موزه خط است؛ ۶ قلم مشهور نسخ، ثلث، رقاع، تعلیق، نستعلیق و شکسته نستعلیق را میتوان روی دیوارها خواند و البته بخش زیادی از نوشتهها هم خطوط تحریری است که ساده و بدون ویژگی خاصی نگاشته شدهاند.
مشغول خواندن یادگاریها هستیم که محمدعلی بزرگمهر- کارشناس میراثفرهنگی منطقه و مسؤول مرمت امامزاده- از راه میرسد. او تحقیق جامعی روی دیوار نوشتهها انجام داده و مقاله مفصلی هم در دست چاپ دارد. بزرگمهر به ما اطلاعات جالبی درباره امامزاده و بنا میدهد: «قدیمیترین متنی که در آن به این امامزاده اشاره شده، کتاب «بهارستان» اثر شیخ محمد حسین آیتی است. او در این کتاب به مزار امامزاده و کوه نزدیک به آن، که سرچشمهای از آب گرم نافع و خوشگوار در آن واقع شده، اشاره کرده و امامزاده را از اولاد حضرت موسی ابنجعفر(ع) دانسته».
از بزرگمهر درباره تاریخ بنای امامزاده میپرسیم؛ «تاریخ ساخت بنا را به دوره تیموری نسبت می دهند. قوس «پنج او هفت» خفته هم که در بیشتر قسمتهای بنا استفاده شده، یکی از قوسهای اصیل تیموری است». بزرگمهر البته احتمال دیگری را هم مطرح میکند؛ اینکه بنا مربوط به دوره صفوی باشد؛ قطعه سنگی بر بالای در ورودی نصب شده که تاریخ ۹۱۷ هجری قمری بر آن حک شده است. یعنی درست یک سال بعد از فتح خراسان توسط شاه اسماعیل صفوی. با توجه به اینکه ساخت و تعمیر آرامگاههای امامزادگان شیعه در دوره صفویه سرعت میگیرد، احتمال ساخت بنای امامزاده در سالی که در کتیبه آمده هم میرود.
گرم صحبتیم که چشممان به آخرین یادگاری امامزاده میافتد که آن را یک خوش ذوق(!) در سال ۸۶ نوشته. حالا میفهمی چرا اداره میراث فرهنگی، شیشهای روی یادگاریها کشیده؛ یادگاریهای زمان ما کجا و یادگاریهای قدیم کجا.
در جوار دیوار جنوبی، اتاقک کوچکی هست که با پارچههای سبز از فضای داخلی امامزاده جدا شده است. پارچه را که کنار بزنی، سنگ مزار قدیمی امامزاده را میبینی با خطوط حکاکی شده زیبا. کمکم زوار امامزاده پیدایشان میشود. تمام دیوار را عکاسی میکنیم. انگار سر و صدای خطوط و جملهها در گوشمان است. انگار روح و بسیاری از این خطوط در دیوارهای امامزاده تنیده و دمیده شده است. امامزاده را ترک میکنیم؛ با این فکر که چرا این دیوار نوشتهها فارغ از قدمتشان در مقایسه با یادگاریهای امروزی برای ما جذابند؟ انگار آدمهای آن زمان خوش نوشتن برایشان بیشتر مهم بوده و حرمت آنچه را که به تقریر در میآمده، بیشتر از ما داشتهاند.