همشهری آنلاین، هنرمندان سراسر زمین چقدر شبیه هماند و گرفتار مرز و نقشه نیستند. نگاهی عاشقانه به زمین دارند و انگار از یک قبیلهاند. کتاب «دودوست» اثر آلن بایاش، سفری به ایران از جنس نقاشی است که در آن، آلن و سیروس دو دوست فرانسوی و ایرانی، دور ایران میچرخند.
آلن فرانسوی با اینکه میداند آداب و رسومش با سیروس ایرانی فرق دارد، با این که میداند خط او ازچپ به راست است و خط سیروس از راست به چپ، با او دوست میشود تا ایران را بهتر بشناسد و با ایران دوست شود.
نه امضای پای تابلو چیزی را به یادم میآورد، نه موضوع نقاشیها که منظرههایی بود از اصفهان، یزد و شهرهای کویری. اما چیز آشنایی – خیلی آشنایی – در تابلوها بود که میشناختماش؛ انگار کسی را ببینی و بدانی که روزگاری خیلی دوست بودهاید، خاطرهها داشتهاید و حالا تو نه اسمش را به یاد میآوری، نه میدانی کجا دیدیاش. آن خطهای سیاه ظریف و لغزان در طراحیهای محیطی، رنگهای تند، درخشان و خالص، آن سرمهای خاصی که فقط در شبهای روشن کویر میشود آن را دید، انگار از سالهای دور میآمدند...؛ از تصویرهای کتاب بابابرفی. آن لکه آبی تند که جای چشم آدمک را روی کاغذ خیس دویده بود، برفهایی که از بس رنگ داشت، سرد نبود... امضا را شناختم. یادم آمد اسم را کجاها دیدهام؛ روی جلد کتابهای مربعی شکل کانون در سالهای دور؛ تصویرگر: آلن بایاش.
آلن بایاش متولد ۲۷ نوامبر سال ۱۹۳۷، در شهر گره فرانسه است. فارغالتحصیل مدرسه عالی هنرهای تزیینی پاریس در رشته معماری داخلی. بایاش بعد از اتمام تحصیلاتش در پاریس ماند و تا سال ۱۹۶۷ به طراحی فضاهای داخلی و فرمهای تزیینی مشغول بود.
۳۰ ساله بود که به عنوان استاد دانشکده هنرهای تزیینی به ایران آمد و چند سالی درس داد اما وقتی در سال ۱۳۴۹، کتاب بابابرفی جبار باغچهبان را نقاشی کرد، بیشتر از هر چیز، بهعنوان تصویرگر کتاب کودکان شناخته شد.
بابابرفی، شروع همکاری او با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. طراحی داخلی ۲کتابخانه کودک در تهران و کرج نیز یادگار همکاری او با کانون پرورش فکری در آن سالهاست. بیش از ۲۲ کتاب برای بچههای ایران نقاشی کرده است.
بایاش چند سالی در ایران ماند و دوباره به فرانسه برگشت اما ایران در جان و نگاهش ماند. رد هنر، تفکر، حتی خلق و خوی پیچیده ایرانی را میشود در قرینهها، نقشهای پرپیچ و خم خطهای زیاد، ظریف و لغزان و نگاههای ریز بافته درهم تابلوهای او دید. نقاشیهای او – حتی در تصویرهایی که برای کتاب کودکان کشیده است – اغلب پر از نقشهای ریز و جزییاتی است که آدم را یاد مینیاتورهای ایرانی میاندازد. توصیف او از ایران همیشه این بوده؛ جادوی رنگها. ایران به خاطر چهار فصل بودنش، سرشار از رنگ است؛ چیزی که در هنر ایران، به شکل نوعی موسیقی درونی، نوعی هماهنگی میشود دید.
رنگها در نقاشیهای او بسیار درخشاناند؛ رنگهایی که فضای تابلوهایش را به شکل گیجکنندهای زنده و بازیگوش کرده است. شاید این سرزندگی ماندگار در آثارش، حاصل سالها نقاشی برای کودکان باشد.
بایاش نقاش دریاست. شهرهای بندری، اسکلهها، قایقها و کشتیها از مهمترین عناصر تابلوهای او هستند. به همین دلیل، نیروی دریایی فرانسه عنوان «نقاش رسمی نیروی دریایی» را به او داده است. او عضو گروه «دریاییها» ست؛ جمعی از هنرمندان نقاش، مجسمهساز و... که در آفرینش آثارشان بیش از هر چیز، از دریا الهام گرفتهاند. امضای همه اعضای این گروه، شکلهای مختلفی از لنگر است. لنگر برای آنها نماد جدا شدن از خشکی، برای رسیدن به دریا و نیز بازگشت از دریاست. این گروه، همه از هنرمندان رسمی نیروی دریایی فرانسهاند و عبارت مشهور و مشترکشان این است: «ما دریانورد نیستیم اما آب قلب ما را احاطه کرده و رنگش را به چشمهایمان داده است».
با این همه، بایاش نقاش کویر است؛ جایی که رنگها را در شدیدترین حالتشان میشود دید؛ نارنجیهای تند، قهوهایهایی با رنگمایههای قرمز، آبیها و سرمهایهای مطلق، همه در تابلوهای کویری او به شدت حضور دارند.
اما آنچه سبک خاص بایاش را میسازد و او را از گروه بزرگ نقاشان منظره متمایز میکند، استفاده از اجزای مینیاتورها و نگارههای ایرانی به شکلی کاملا دکوراتیو در این منظرههاست، «شمسه» از عناصر تکرارشونده نقاشیهای اوست. در تابلوی «سن مالو»، نقش شمسه با «شاهعباسی» ها، «اسلیمی» ها و «ختایی» ها در بالای تابلو، جای خورشید را گرفته و رنگ لاکی تندش در تمام تابلو منتشر است. این رنگ و حاشیه کناره تابلو با «حلزونی» ها و «کلهاژدری» ها، فرم دگرگونشدهای از فرشهای ایرانی را به یاد بیننده میآورد.
منظره یک بندر فرانسوی که از میان طاقهای ضربی تو در تو دیده میشود، نمایی از سیوسهپل را تداعی میکند.
عناصر بصری مثل طرحهای «کتیبه»، «شرفه» و الهامهایی از نقشهای سنتی قالی مثل «ستاره» ها و «خشتی» ها، عناصر بصری محکمی هستند که بایاش با کمک آنها، تلفیقی از فضاهای انتزاعی شرقی و نقاشی واقعگرای منظره را بهوجود آورده که هم برای بیننده ایرانی خوشایند است هم به چشم هموطناناش زیباست.
بایاش هرگز سعی نکرده مینیاتور ایرانی را تقلید کند، شاید مهمترین ویژگی نقاشیهای او این است که بدون کمکردن جزییات، آنها را ساده میکند. خطها آزاد و راحتند، رنگها جابهجا تغییر میکنند، عناصر تابلو لغزانند، به آرامی وارد حیطه همدیگر میشوند و ترکیب تازهای میسازند که درعینحال آشناست.
دیگر آنکه بایاش از قرینه – چنان که در تذهیبها و مینیاتورهای ایرانی وجود دارد – استفاده نمیکند، نقشهای او آینه نیستند، یکدیگر را تکرار نمیکنند بلکه به یاد میآورند. این شیوه درعینحال که حس هماهنگی و نظم در تابلو به بیننده احساس ثبات و آرامش میدهد اما تنوع، تغییر، کشف و حس بازیگوشی و ماجراجویی را هم از او دریغ نمیکند. میشود بارها به تابلوهای او - بهخصوص تابلوهای شرقیاش – نگاه کرد و هربار چیز تازهای دید. این درست به معنای سادهکردن نقش (بهخصوص در اجرا) بدون کاستن از پیچیدگیهای آن است.
نقش در تابلوهای او کاملا سیال است، همیشه عناصری از شمسهها (که یادآور مرکزیت و پیوستگی هستند) جدا میشوند و در تابلو میچرخند.
در تابلوی «باغ شرقی» گلهای چهارپر همهجا هستند، درختها بالای خورشیدند و رشته برگهای بید، وسط تابلو معلقاند.
این ویژگی را در نقاشیهای او برای کودکان هم میشود دید. نقاشیها کنجکاوی کودک را تحریک میکنند. همه نقاشی در یک نگاه دیده نمیشود و کودک هربار چیز تازهای را در آَن کشف میکند.
از میان کتابهایی که او تاکنون در ایران منتشر کرده؛ ۲ کتاب، مورد استقبال بیشتری واقع شده؛ یکی کتاب «دو دوست» که نوشته و نقاشی خود اوست؛ بایاش در این کتاب، ماجرای ۲ پسربچه به نامهای سیروس و آلن را روایت میکند که از طریق نامه باهم آشنا شدهاند و هرکدام درباره کشور خودشان مینویسند، بایاش متن فارسی و فرانسه کتاب را به جای استفاده از حروف چاپی رایج، با خط خود نوشته است.
این فرم باتوجه به متن کتاب که نامهنگاری با دست است، تاثیر خوبی بر خواننده میگذارد و حس انسانی و صمیمیت بیشتری را منتقل میکند. دیگری کتاب «اصفهان، نهال دل من» تصاویر تابلوهایی است که او از مناظر اصفهان و اطراف کشیده است و بیشتر از هر چیز، فهم همدلانه نقاش را از منظرهها، مکانها و آدمهای نقاشیاش نشان میدهد.