به گزارش همشهری آنلاین، ابوالحسن صدیقی همچنین مجسمههای دیگر ساخته که از میان می توان به مجسمه های ساموئل جردن به سفارش کالج البرز، عباس مسعودی به سفارش روزنامه اطلاعات، مجسمه بیات برای دانشکده کشاورزی، مجسمه امیرکبیر برای مدرسه دارالفنون، تندیس خیام در پارک لاله، مجسمه ابنسینا در همدان، مجسمه فردوسی در میدان فردوسی و در توس و ... اشاره کرد. داستان خلق چند تا از این مجسمهها را اینجا بخوانید.
مجسمه گچی امیرکبیر در دارالفنون
در سال ۱۳۱۴ که مدرسه دارالفنون بازگشایی شد، ابوالحسن صدیقی مجسمه ایستاده امیرکبیر را از گچ ساخت. مجسمه ابتدا در فضای باز نصب شد، ولی پس از مدتی به علت آنکه از گچ ساخته شده بود و ممکن بود در اثر باران خراب شود، به سالن فعلی انتقال پیدا کرد. البته در گذشت سالها، مجسمه دچار صدمات بسیار شده بود که فرزند استاد، «فریدون صدیقی»، که خود مجسمهساز بود، آن را کاملاً حرفهای مرمت کرده است. مجسمه سپس برای حفظ و نگهداری داخل یک حفاظ مخصوص گذاشته شد و پس از بازسازی مدرسه، مجسمه از حفاظ خارج و در محل فعلی نصب شد.
حدود سال ۱۳۲۵- مجسمه جردن
ابوالحسن صدیقی تا موقعی که رئیس مدرسه مستظرفه بود، حقوق مختصری میگرفت. آن موقع او چهار فرزند داشت؛ نویندخت متولد ۱۳۱۳، فریدون متولد ۱۳۱۵، نوشیندخت متولد ۱۳۱۷ و زریندخت متولد ۱۳۲۱ (آخرین پسرش، فرهاد، در سال ۱۳۲۹ به دنیا آمد). نوشیندخت صدیقی در مورد ماجراهای ساخت این مجسمه میگوید: «تعداد ما خیلی زیاد بود. ما با پدر و مادرم شش نفر بودیم با سه نفر خدمه یعنی هشت نه نفر با یک حقوق ماهانه زندگی میکردیم. یادم هست وقتی من هفت هشت ساله بودم و در میدان بهارستان کوچه نظامیه زندگی میکردیم، پدرم مجسمه جردن را برای مدرسه البرز با گچ ساخت. یادم هست که مجسمه را ساخت و تحویل داد، ولی مدتها این صحبت بود که پولش را نمیدهند و با هنرمند خوشقول نبودند.»
مجسمه برنزی نادرشاه و همراهان
ابوالحسن صدیقی در سال ۱۳۳۵ میخواست به سفارش انجمن آثار ملی، مجسمه برنزی نادر شاه را بسازد. ابتدا قرار بود همه کارها در ایران به انجام برسد، ولی وقتی ماکت کار آماده شد دیدند برنزریزی و ... در اینجا خیلی هزینه دارد و ترجیح دادند که آقای صدیقی از طرف انجمن با آن ماکتی که درست کرده بود، به ایتالیا برود و آنجا برای برنزریزی و کارهای دیگر قیمت بگیرد و همانجا کار کند. همان شد که او در سال ۱۳۳۵ و ۱۳۳۶ به ایتالیا رفت و شروع کرد به کار برنزریزی مجسمه گروه نادر شاه که امروز در مشهد قرار دارد.
مجسمه فردوسی
در سال ۱۳۴۶ ابوالحسن صدیقی برای ساخت مجسمههای بزرگان در شهر رم زندگی میکرد که سفارش ساخت مجسمهای ایستاده از استاد سخن پارسی گرفت. این مجسمه از جنس سنگ مرمر کارارا ایتالیا در کارگاه سنگتراشی کوالیری در رم تراشیده شد. در پای این مجسمه سردیس کودکی است که چهره زال سپیدموی شاهنامه را نشان میدهد. در سمت چپ او هم مجسمه کوچکی از سیمرغ افسانهای تراشیده شده.
این اثر در سال۱۳۴۸ به پایان رسید، اما به دلیل بسته شدن کانال سوئز به خاطر جنگ، ارسال آن بلافاصله مقدور نبود و در سال ۱۳۴۹ از راه دریایی وارد خرمشهر شد و سپس به تهران رسید. در آن هنگام در میدان فردوسی تهران، مجسمه زیبایی از فردوسی اثر استاد مجسمهسازی رحیمزاده ارژنگ از سال ۱۳۳۸ نصب بود.
ولی در سال ۱۳۵۰ آن اثر زیبا را به شهر مشهد منتقل کردند و در مهرماه سال۱۳۵۰ مجسمه فردوسی ابوالحسن صدیقی در میدان فردوسی روی پایه سنگی بکر از معدن همدان جای گرفت. نکتهای که باید نوشته شود این است که استاد ابوالحسنخان صدیقی مجسمهسازی کلاسیک بود که در همه آثارش این مسئله نمایان است، اما در سال ۱۳۴۸ که مجسمه ایستاده فردوسی را میتراشید، نگاهی هم به هنر مجسمهسازی در حال تحول داشت و از هنر مدرن حجمی هم پیروی کرد. نمونه آن شکل پرنده افسانهای شاهنامه، سیمرغ، است که بدون ریزهکاری تراشیده شده که تا حدودی بر افسانهای بودن این پرنده تأکید دارد.