به گزارش همشهری آنلاین، سید محمدحسین و سیده فاطمه میرسلیمی زوجی هستند که از ۲۰ سال پیش، نه تنها لوازم قدیمی خانه مادربزرگهایشان بلکه هر عتیقهای را که در گوشه و کنار خانههای قدیمی طالقان پیدا میشده، جمع کردهاند و حالا این مجموعه را مثل بچههایشان دوست دارند. این گنج که شامل بیش از صدها عتیقه با سن و سال متفاوت است، هنوز قیمتگذاری نشده. آنها این مجموعه را در خانه خودشان نگهداری میکنند و در واقع این اشیاء دکوراسیون خانه میرسلیمیهاست!
نزدیک میدان جلال آلاحمد طالقان، سالهاست ساختمان قدیمی مخابرات به عنوان مکانی متروکه خاک میخورد. این ساختمان یک طبقه، با چهار اتاق نمناک و دیوارهای طبلهکرده، به موزه مردمشناسی تبدیل شده؛ البته نه یک موزه دائمی؛ محلی موقتی برای نمایش دادن مجموعه عتیقههای یک زن و شوهر اهل روستای گیلگرد؛ همان روستایی که زادگاه آیتالله طالقانی است و حدود ۱۲کیلومتر با شهرک طالقان فاصله دارد.
محمدحسین و فاطمه که متولد این روستا هستند، از ۲۰ سال قبل این مجموعه را برای حفظ فرهنگ و آداب و رسوم مردم طالقان جمع کردهاند. بین این عتیقههای کوچک و بزرگ، وسایلی پیدا میشود که چند صد سال قبل استفاده میشده. مردم روستاهای دور و نزدیک، وقتی برای دیدن این مجموعه به شهرک طالقان میآیند، درست کنار خیابان با یک در چوبی قدیمی بزرگ مواجه میشوند که دو کوبه متفاوت زنانه و مردانه دارد. این در متعلق به یکی از خانههای قدیمی روستای گیلگرد است که صاحبان موزه برای جلب توجه بازدیدکنندگان آن را کنار خیابان قرار دادهاند. درست مثل خانههای قدیمی، دو سکوی کوچک هم دو سمت این در قرار دارد و حالا پاتوق پیرمردهای شهرک شده.
پشت این در چوبی، هیچ خانهای نیست! ساختمان قدیمی مخابرات با فاصله یک پیاده رو، پشت این در قرار دارد. خانواده میرسلیمی ۱۳روز است که شبانه روزشان را در این ساختمان میگذرانند؛ «این اشیاء خیلی قیمتی هستند و ما مجبوریم برای مراقبت از آنها شبها هم همینجا بمانیم. این ساختمان هیچ امنیتی ندارد».
هرگز چیزی را دور نریختم!
شهرک طالقان با ۱۵۰۰نفر جمعیت، یکی از قدیمیترین ییلاقهای ساکنان تهران و قزوین است. با اینکه بخش طالقان ۸۴ روستای پراکنده دارد اما آداب و رسوم این روستاهای کوهپایهای بسیار شبیه به هم است. فاطمه ۴۲سال دارد و با اینکه پدر و مادرش اهل گیلگرد هستند، خودش در چالوس به دنیا آمده؛ «من ذاتا به نگه داشتن همه چیزهای کمیاب علاقه دارم؛ یعنی هر چیزی که کم میشد من نگهداری میکردم.
وقتی خیلی کوچک بودم به جمع کردن کبریتهای متفاوت علاقهمند شدم اما بعد از ازدواج، همسرم مجموعه کبریتهایم را دور ریخت! خودم در طول زندگی هرگز چیزی را دور نریختم». اولین عتیقهای که او به دست آورده ارثیه مادربزرگش بوده؛ «اول راهنمایی بودم که مادربزرگم فوت شد و من با همان سن کمی که داشتم، دو سه تکه از وسایلش را گرفتم. یک ماهیتابه بود و یک شکلات خوری بلور قدیمی که دخترم چند سال قبل آن را شکست. آن موقع دلم میخواست وسایل بیشتری از ارثیه مادربزرگم بردارم اما برایم حرف در میآوردند که دنبال جمع کردن جهیزیهام هستم! بعدها پدرم گفت کاش من همه وسایل مادرم را به تو داده بودم چون خوب ازآنها نگهداری میکنی و من هر وقت به آنها نگاه میکنم خاطرات مادرم برایم زنده میشود».
سید محمدحسین هم که حالا ۴۵ساله است، درست مثل همسرش از کودکی جمعآوری عتیقه جات را شروع کرده؛ «از بچگی به فرهنگ روستا و مردم خودم علاقه مند بودم. این علاقه باعث شد به فکر جمع کردن ابزار و ادواتی بیفتم که مردم در زمانهای خیلی دور از آنها استفاده میکردند.
انگار این کار توی خون من بود. وقتی خیلی کوچک بودم، دنبال اسلحه، خنجر یا وسایل جنگیای بودم که مردم در گذشته برای شکار استفاده میکردند». یکی از دیوارهای موزه، با سرنیزهها و انواع و اقسام ادوات جنگی پوشیده شده؛ باروت دان، تفنگهای سرپر، سر نیزههای مخصوص شکار، قطار فشنگ و... یک زره و کلاهخود قدیمی هم این مجموعه جنگی را تکمیل میکند.
برنج به جای طلا
این عتیقهها تنها مجموعهای نیست که خانواده میرسلیمی جمع کردهاند؛ « ۲۰سال است که ازدواج کردهایم و از همان موقع، همه کارت عروسیها را نگه داشتهایم و حالا یک مجموعه بزرگ از کارتهای عروسی داریم. ما حتی اعلامیههای ترحیم را هم جمع میکنیم. با اینکه از سیگار خیلی بدم میآید اما جعبههای سیگار را هم نگه میدارم. ما حتی مجموعهای از پولهای از رده خارج شده داریم و اگر فضای مناسبی داشته باشیم میتوانیم همه اینها را دستهبندی کنیم». فکر میکنید اولین عتیقهای که به چنگ این خانواده افتاده چیست؟
«اولین عتیقه را سه ماه بعد از ازدواجمان خریدم؛ در مغازهای کنار میدان کرج، چشمم به یک سماور عتیقه از جنس برنج افتاد که آن زمان قیمتش ۱۸هزار تومان بود. درآمد ما ۵هزار تومان در ماه بود و تهیه این پول برایمان ساده نبود. با چک و چانه قیمت سماور را به ۱۵هزار تومان رساندیم اما بازهم پولمان کم آمد. من آنقدر به این سماور علاقهمند شده بودم که النگوهای طلای عروسی ام را فروختم و آن را خریدم. همین سماور انگیزهای ایجاد کرد که از آن به بعد، هر چیزی را که فکر میکردیم زیباست از خانه اقوام و دوستان جمع کنیم.» یکی از مشوقان اصلی این زوج، پدر آقای میرسلیمی است.
ظاهرا او این خصلت را از پدرش به ارث برده؛ «پدرم هم وقتی چیز کمیابی را میدید لای هفت تا پارچه میپیچید و در انبار نگهداری میکرد. من خیلی از این اشیاء را از پدرم گرفتهام. هنوز هم هر دفعه که وارد انبار خانه پدرم میشوم چیزهای تازهای پیدا میکنم!».
نسخه خطی ۸۰۰ساله!
یکی از اتاقهای ساختمان قدیمی مخابرات شهرک طالقان، مختص نمایش ظروف آشپزخانه است؛ ظروفی که تا نحوه استفادهشان را برایتان شرح ندهند، نمیتوانید تصور کنید به درد چه کاری میخورند. دو نفر از دوستان قدیمی خانواده میرسلیمی که در جمعآوری این اشیا به آنها کمک کردهاند، برای مراجعینی که اهل طالقان نیستند، روش استفاده از این ظروف را شرح میدهند. اجاق گاز نفتی، سماور و اتوی زغالی، دیگهای مخصوص پخت غذا با کاربردهای مختلف و اسامی محلی، بخشی از این ظروف هستند. گوشه یکی از این اتاقها، یک ردیف کتاب قدیمی وجود دارد که فکر میکنی اگر به ورقهایشان دست بزنی پودر میشوند.
میرسلیمی میگوید: «قدمت این اجناس را نمیدانم اما قرار است با همکاری سازمان میراث فرهنگی سن آنها را تعیین کنیم و برایشان شناسنامه بگیریم. ما حتی یک نسخه خطی ۸۰۰ساله داریم که به دو خط نوشته شده».
قیمت ندارد! وقتی از فاطمه میخواهیم مجموعهاش را قیمت گذاری کند، میگوید: «نمیتوانم روی هیچ کدام از این وسایل قیمت بگذارم چون خیلی برای من با ارزش هستند. قیمت گذاری روی اینها مثل این است که بخواهم روی بچهام قیمت بگذارم!».
شوهرش هم میگوید: «خیلی وقت بود میخواستیم نمایشگاه راه بیندازیم اما نمیدانستیم مقدمات کار را چطور باید انجام بدهیم؛ تا اینکه سال ۸۶ عضو شورای روستای گیلگرد شدیم و با سازمان میراث فرهنگی صحبت کردیم تا در نمایشگاهی که به مناسبت هفته میراث فرهنگی برگزار میشد، برای اولین بار این مجموعه را به نمایش بگذاریم. آن زمان حدود ۷۰درصد این مجموعه را جمع کرده بودیم». مرد سالخوردهای وارد موزه مردم شناسی خانواده میرسلیمی میشود و به جای راهنمای موزه برای بازدیدکنندگان جوان، کاربرد این اشیا را شرح میدهد. ظروف آشپزخانه، ادوات کشاورزی، ابزارآلات نجاری، باغبانی و پزشکی، یادآور خاطرات او هستند. مردم دور راهنمای جدید موزه را گرفتهاند و با او از یک اتاق به اتاق دیگر میروند. خانواده میرسلیمی سهدختر دارند که هر کدام به عنوان نگهبان یکی از اتاقها، وظیفه مراقبت از این وسایل را به عهده دارند.
فاطمه میرسلیمی، کمک و همراهی دخترانش را در به وجود آمدن این مجموعه خیلی مؤثر میداند؛ «به محض اینکه هر کدام از بچهها به دنیا آمدند، قبل از گرفتن شناسنامه برایشان آلبوم تمبر هم گرفتیم تا هر سال مجموعه تمبرهای جدید برایشان پست شود. این سه، پا به پای ما در جمع کردن این اشیا همکاری کردهاند.
خیلی از بچهها دلشان میخواهد زندگی مدرنی داشته باشند اما خوشبختانه بچههای ما اینطوری نیستند. ۱۳روز است که همه باهم در این ساختمان قدیمی زندگی میکنیم اما آنها هرگز شکایتی نکردهاند. حتی دکوراسیون این نمایشگاه را هم آنها چیدهاند». خانواده میرسلیمی ساکن کرج هستند اما در روستای خودشان هم یک خانه ییلاقی دارند که تعطیلات آخر هفتهشان را آنجا میگذرانند. آنها به زبان محلیشان علاقهمندند و آن را به فرزندانشان که خارج از طالقان بزرگ شدهاند یاد میدهند.
این اشیای قدیمی که در گذشته دور وسایل روزمره یک زندگی بودهاند حالا برای خودشان یک گنج فرهنگی هستند
تکهتکه زندگی
مجموعهای که خانواده میرسلیمی جمع کردهاند، نهتنها اسامی عجیب و غریبی دارند بلکه کاربرد بیشترشان هم برای ما ناآشناست. چپر (وسیلهای برای خرمن کردن گندم)، دوره (ظرفی سفالی برای پختن آبگوشت یا برنج در تنور)، اهرک (آسیاب دستی برای آرد کردن یا بلغور کردن گندم) و چمچه (قاشق چوبی کوچک) از جمله وسایلی هستند که حدود ۱۰۰سال قبل لوازم عادی زندگی مردم بودند و در خانههای روستاییان به وفور یافت میشدند اما حالا پیشرفتهترین وسایل زندگی به خانههای روستا هم راه پیدا کرده و جای این وسایل را گرفتهاند. به همین دلیل است که دیدن آنها برایمان جالب است.