به گزارش همشهری آنلاین، آمریکاییها به فاصله سه روز دو شهر مهم ژاپن را با بمب اتم نابود کردند و این تلخترین اتفاق جنگی دنیا بود با ۱۴۰ هزار نفر کشته و هزاران بیخانمان.
۲۶ جولای سال ۱۹۴۵ است. جنگ جهانی دوم تاکنون نزدیک به ۵۰ میلیون قربانی گرفته اما ظاهرا این، هنوز کافی نیست. ژاپن از آن کشورهای سرسختی است که از جنگ دستبردار نیست.
آمریکا به ژاپن اولتیماتوم میدهد: «یا تسلیم یا نابودی». اما فرماندهان ژاپنی بیاعتنا به این اولتیماتوم دوباره دستور حمله میدهند. آمریکا شروع به بمباران هوایی ۶۷ شهر ژاپن میکند. اما مردم کشور آفتاب تابان سرسختتر از این حرفها هستند. شاید هم نمیدانند که چه فاجعهای انتظارشان را میکشد وگرنه خیلی زودتر از اینها از مقابله دست میکشیدند و راضی به تسلیم میشدند!
دستور حمله
تنها کسی که میتوانست اجازه پرتاب بمب اتم و جنایت علیه بشریت را صادر کند، «هری ترومن» رئیسجمهور وقت آمریکا بود. ایالات متحده دائما به ژاپن هشدار میدادکه اگر دست از جنگ برندارد و بدون قید و شرط تسلیم نشود، ویران خواهد شد. آخرین هشدار در ۲۶ جولای به مقامات توکیو ابلاغ شد اما هنوز هیچ حرفی از بمب اتم در میان نبود. اولین بمب اتم که تازه در صحرای نیومکزیکو آزمایش شده بود، توسط ناو جنگی «ایندیانا پولیس» از سانفرانسیسکو به جزیره تینیان فرستاده شد. انتقال، ده روز زمان برد.
در نهایت بمب به محلی رسید که با یک پرواز، فقط شش ساعت تا ژاپن فاصله داشت. در یکی از همین روزها هری ترومن، رئیسجمهور وقت آمریکا، دستور فاجعه انگیزش را صادر کرد؛ دستوری که بزرگترین فاجعه بشری را رقم زد. او در جمع سیاستمداران و فرماندهان آمریکا به سلاحی اشاره کرد که فقط ایالات متحده به آن دست یافته است؛ سلاحی که در مقیاس خیلی کوچک آزمایش شده و قدرت تخریب وحشتناکش همه را حیرت زده کرده: «بمب هستهای»
در هیروشیما هیچکس به تعطیلات نرفته
یک روز گرم تابستانی در هیروشیماست. بمبارانهای روزهای اخیر شهر را بههم ریخته. حتی بسیاری از مردم شهرهای نزدیک آمدهاند تا ویرانیها و آوارها را از سطح شهر پاک کنند. دانشگاهها و مدارس تعطیل است اما کسی به تعطیلات نرفته، دانشجویان یا دانشآموزان در کنار دیگران به پاکسازی شهر میپردازند یا هر روز در کارخانههای نظامی کار میکنند. همه چیز در شهر ۳۵۰هزار نفری هیروشیما عادی است. جنگ است و مردم خوب میدانند که در زمان جنگ شرایطی بهتر از این ندارند.
مردم بیخبر هیروشیما اما نمیدانند که تا ثانیههایی دیگر چه فاجعهای در انتظارشان است. آنها نمیدانند چند ساعت پیش یک بمب افکن B-۲۹ همراه با دو جنگنده حامی از فرودگاه نظامی آمریکا در «تینیان» در مجمع الجزایر ماریان در غرب اقیانوس آرام از زمین بلنده شده و به سوی مقصد مشخص در حرکت است. مهمتر اینکه داخل این جنگنده یک بمب اتمی چهارونیم تنی قرار دارد که ارتش آمریکا نام آن را «پسر کوچک» گذاشته بود. پسر کوچک داشت به هیروشیما میرفت!
بعد از شش ساعت پرواز، هیروشیما از پنجره خلبان دیده شد. رادارهای ژاپنی تازه متوجه هواپیماها شده بودند، صدای آژیر خطر از رادیو پخش شد. مردم که ماهها بود به این صدا عادت داشتند، همه به طرف پناهگاهها رفتند اما این کار هیچ فایدهای نداشت. آنها نمیدانستند بمب اتم با حرارتی معادل چند میلیون درجه فارنهایت از آسمان تا زیر زمین هیروشیما را به آتش میکشد.
خلبان «تیبت» در ۸:۱۵ دقیقه صبح روز ۶ آگوست ۱۹۴۵ دکمه قرمزرنگ پرتاپ را فشار میدهد و به سرعت از محل دور میشود تا از فاصلهای دور از لحظه انفجار عکس بگیرد. انفجار ۴۳ ثانیه بعد در ارتفاع ۶۰۰ متری بالای مرکز شهر هیروشیما رخ میدهد.
یک ابر ۴۰هزارپایی قارچمانند از انفجار تشکیل و ناگهان در شعاع یک کیلومتری همه چیز تبدیل به بخار و خاکستر شد. حرارت و قدرت بمب اتم تا شعاع چهارکیلومتری ساختمانها و انسانها را آتش زد و تا شعاع هشت کیلومتری مردم را دچار سوختگیهای شدید درجه سه کرد. بعد از حرارت، نوبت موج انفجار است که با سرعت ۱۰۰۰ کیلومتر در ساعت مثل یک دیوار جامد هوا، همه چیز را تا شعاع دو کیلومتری به غبار تبدیل کند. اما سومین اثر بمب اتمی- که مشخصه اصلی آن هم هست- بعدها معلوم شد، تاثیر تشعشعات رادیواکتیوی که موجب انواع سرطان، بیماریهای خونی و پوستی بازماندگان حادثه یا حتی کودکان نسلهای بعد شد.
فاجعه این تشعشعات خیلی بیشتر از اصل قضیه انفجار بمب اتم بود. بر اثر این انفجار ۶۲ هزار ساختمان از ۹۰ هزار ساختمان هیروشیما به کلی ویران شد؛ ۸۰ هزار نفر کشته شده و ۷۰ هزار نفر مجروح شدند البته بیشتر آنها هم اندکی بعد جان خود را از دست دادند. این تلفات جدا از هزاران انسانی است که ماهها و سالهای بعد به دلیل تاثیر مواد رادیواکتیو به سرطان و دیگر بیماریها مبتلا یا کودکانی که ناقص متولد شدند و جان خود را از دست دادند.
شهر را تخلیه کنیم یا بمانیم؟
زمزمههایی در میان مردم محلی ناکازاکی شنیده میشود. دو سه روزی است که شایعه شده آمریکا میخواهد بمبی بر سرشان بیندازد که مثل هیروشیما همه چیز را نابود میکند اما هیچ کس دقیقا نمیداند چه اتفاقی قرار است بیفتد. خیابانها خیلی شلوغ است. همه جا صحبت از حوادث هیروشیماست، بعضی از خانوادهها شهر را ترک میکنند. بعضیها ایستادهاند و میگویند دولت مسأله را حل میکند و نمیگذارد فاجعه هیروشیما دوباره تکرار شود. اما در روز نهم آگوست مشخص شد که دولت ژاپن هنوز خطر را جدی نگرفته.
البته دولت اگر هم میخواست نمیتوانست کاری بکند. ناکازاکی بندر بزرگ جنوب ژاپن بهخاطر داشتن کارخانجات صنعتی مثل کشتیسازی و تجهیزات نظامی، هدف آمریکاییها بود. این شهر برخلاف هیروشیما که بیشتر ساختمانهای آن سنتی و چوبی بودند، خیلی پیشرفته و با ساختمانهای مدرن بود. پس آمریکاییها برای نابود کردن چنین شهری به بمب قویتری نیاز داشتند. آنها متوجه این موضوع بودند و بمبی به نام «مرد چاق» با قدرت تخریبی ۲۲ تن یعنی کمی کمتر از دو برابر بمب اتمی هیروشیما را برای این کار، در نظر گرفتند.
بمب اتمی «پسر کوچک» هیروشیما از جنس اورانیوم ۲۳۵ با قدرت تخریبی ۱۳تن بود. مرد چاق سه روز بعد در نهم آگوست با همان بمب افکن B-۲۹ روی ناکازاکی انداخته شد. وقتی ۲۱تن تی ان تی منفجر شد، هفت هزار درجه فارنهایت گرما با سرعت یک هزار و پنج کیلومتر در ساعت دهها کیلومتر اطراف خود را نابود کرد. همه چیز در چشم به هم زدنی سوخت و ویران شد. تلفات ناکازاکی مثل هیروشیما بسیار بالا و دردناک بود. روی هم رفته در این دو حمله حدود ۱۴۰ هزار نفر در همان لحظه اول کشته شدند.
یکی از پرستارهای ژاپنی در مورد اتفاقات آن روز میگوید: «شهر پس از انفجار مانند گورستان شده بود. همه چیز سوخته بود، خیابانها پر بودند از جسدهای سوخته، انگار در میان ارواح راه میرفتی... بازماندهها دچار سوختگیهای شدید و بیشتر آنها کچل شده بودند... چهرهشان خیلی وحشت زده بود...»