به گزارش همشهری آنلاین، تصور کنید که سرنوشتتان با شیرها گره خورده باشد. رام کردن شیر شغلتر سناکی است. اینکه مجبور باشید بروید داخل قفس شیر و به آنها یاد بدهید که چطور گاز نگیرند و چطورمعلق بزنند و از حلقه آتشین بپرند. نقش اول یک روز یک آدم این شماره ما مردی است که کارش رام کردن سلطان جنگل است. بیایید به شما نشان بدهیم که چطور یک شیر رام میشود و رامکنندهاش چطور آدمی است.
روزهای کاری یک سیرک تقریبا از ظهر شروع میشود. یعنی اهالی سیرک خسته از اجرای نمایش شبانه، تازه از ظهر کارشان را شروع میکنند. محمدعلی هم مثل بقیه کارکنان، ظهر میآید سر کارش و اینطوری روز پرماجرای تنها رام کننده شیر در ایران شروع میشود. محمدعلی قهرمانی، ۳۵ ساله و اهل شیراز بعد از پدرش تنها کسی است که شیرها را رام میکند.
او در طول روز با شیرهایش تمرین میکند تا لحظه نمایش برسد. قبل از غروب، جنب و جوش، دوباره سیرک را فرا میگیرد. همه لباسهایشان را میپوشند و آماده اجرای نمایششان میشوند. آخر از همه محمدعلی اجرایش را شروع میکند. البته او کم کم ضربان قلب تماشاگران را بالا میبرد و نمایشش را یک دفعه با شیر شروع میکند.
اگر به اجرای سیرک او بروید، اول میتوانید او را با چند تا مار غولپیکر روی شانههایش ببینید در حالی که دور تا دور فضای سیرک قدم میزند و تماشاگران را کمی میترساند تا آماده بشوند برای هیجان بزرگ. با نواخته شدن آهنگ محمدعلی قهرمانی دوباره به صحنه میآید. درست وسط صحنه میایستد با اشاره او در تونل ورودی قفس شیرها باز میشود و ۲۵ شیر میدوند روی صحنه و یک دور میزنند. بعد خیلی مودب و آرام روی چهار پایههایشان مینشینند. انگار که این شیرها خیلی خوب تربیت شدهاند اما چطور؟
تربیت با روزنامه
درست تربیت کردن یک بچه آدمیزاد هم کار سختی است چه رسد به شیر. آن هم شیرهای محمدعلی که عین بچه آدم مودب و آرام روی چهار پایههایشان مینشینند. محمدعلی میگوید: «این اولین چیزی است که یاد میگیرند. وقتی سه یا چهار ماهه هستند باید یاد بگیرند روی چهارپایه بنشینند». پس شیرها شیرین کاری های دیگری هم بلدند. محمد علی تربیت شیرها را از سه ماهگی شروع میکند؛ وقتی هنوز آنقدر بزرگ و قوی نشدهاند که نشود آنها را تنبیه کوچکی کرد. «وقتی کار اشتباهی بکنند تنبیهشان میکنم.
البته نه خیلی جدی با یک روزنامه آرام روی پوزه یا پنجههایشان میزنم». البته قهرمانی به موقعش وقتی شیرها بچههای حرف گوش کنی باشند به آنها جایزه هم میدهد. «هر وقت کارشان را درست انجام بدهند نوازششان میکنم. گاهی به آنها جایزه هم میدهم. اما نه آنقدر که عادت کنند».
محمدعلی توضیح میدهد که باید تربیت شیرها را از بچگی شروع کرد چون وقتی که بزرگ و قوی بشوند دیگر به زور هم نمیشود چیزی یادشان داد. اما اگر به تعلیم دیدن عادت بکنند در هر سنی چیز یاد میگیرند. به همین خاطر هرچه که بزرگتر میشوند محمدعلی کارهای سختتری یادشان میدهد. معمولا آموزش آنها تا شش سالگی طول میکشد و بعد از آن محمدعلی فقط با آنها تمرین میکند تا چیزهایی را که یاد گرفتهاند، فراموش نکنند. «من طوری شیرها را تعلیم میدهم که شرطی نشوند.
یعنی در مقابل کارهای خوبشان همیشه به آنها جایزه نمیدهم. همه رامکنندهها یک کیسه کنار کمرشان میبندند که توی آن گوشت است و به شیرها جایزه میدهند. اما من کیسه گوشت ندارم؛ سعی میکنم به آنها محبت کنم». به همین خاطر شیرهای سیرک محمدعلی برایشان فرقی ندارد که گرسنه باشند یا سیر؛ آنها در هر حالتی برنامههایشان را اجرا میکنند و دستورات مربیشان را انجام میدهند.
رقصنده با شیر
اشتباه میکنید اگر فکر کنید یک رامکننده حیوانات وحشی آدم خشن و بیاحساسی است. محمدعلی با آن هیبت و یال و کوپال، خیلی دل رحم و مهربان است و حیوانات را دوست دارد. «وقتی بچه بودم، یک خروس داشتم که سرش را بریدند. سر خروس را بغل کردم و تا صبح خوابیدم. پدرم از دیدن این صحنه آنقدر ناراحت شد که برایم ۱۰۰ تا مرغ و خروس خرید».
او از خروس شروع کرده و بعد به شیر رسیده است «در شش سالگی یک بچه شیر داشتم به اسم سیتا. رفتیم مشهد زیارت امام رضا وقتی برگشتیم دیدم شیرم از قفس در رفته و مردم او را کشتهاند.» البته عشق و علاقه محمدعلی به حیوانات به خاطر این است که پدرش صاحب باغوحش شیراز است و او از وقتی بچه بوده با حیوانات ارتباط برقرار کرده است. اینطوری که کاپیتان جوان سیرک میگوید مادر محمدعلی هم رامکننده شیر است و حتی یک بار جان او را نجات داده. ماجرا از این قرار است که یک بار شیری در قفس هوس میکند به محمدعلی حمله کند اما نمیدانسته که مادر محمدعلی خودش یک شیر زن است.
در این لحظه خانم قهرمانی وارد قفس شیر میشود و پسرش را از چنگال حیوان خشمگین بیرون میکشد. البته همسر محمدعلی اصلا شبیه مادرش نیست. او مخالفتی با شغل شوهرش ندارد اما از این کار میترسد. با این همه محمدعلی دوست دارد که اگر پسر دار شد، پسرش هم یک رامکننده شیر باشد چون خودش هم از بچگی با حیوانات مخصوصا شیرها بازی کرده و به آنها عادت کرده است: «پدرم اولین شیر را وارد کشورکرد؛ یک شیر وحشی آفریقایی». اما بعدها وقتی تعداد شیرهایشان بیشتر شد، شروع به زاد و ولد کردند. در سیرک موقع زایمان شیرها یک دامپزشک شجاع به آنها کمک میکند. «دکتر طباطبایی شاید تنها دامپزشکی است که حیوانات وحشی را درمان میکند و با آنها سر و کار دارد».
رام کردن بدون زور
قهرمانی از بچگی ورزش کرده. این را از اندام ورزشکاریاش هم میشود فهمید. «از اول راهنمایی تا اول دبیرستان کشتی میگرفتم. بعد پدرم گفت کشتی را بگذار کنار چون در کشتی یک نفر را زمین میزنی و دلش میشکند!» به همین خاطر محمدعلی کشتی را ترک کرده و رفته سراغ بدنسازی و پاور لیفتینگ و در این رشته قهرمان هم شد: «در سال ۱۳۷۴ قهرمان زیبایی اندام ایران و آسیا شدم».
همین قضیه باعث شده که او هیبت خاصی داشته باشد و همه فکر کنند که به خاطر زورش شیرها از او حساب میبرند اما خودش معتقد است که اینطور نیست چون با زور نمیشود چیزی به این حیوانات یاد داد. «وقتی بزرگ میشوند آنقدر قوی هستند که حتی با میله آهنی هم نمیشود آسیبی به آنها زد. زور من که هیچ، زور هیچ بنیبشری به شیرها نمیرسد».
با این حال شیرها از او حساب میبرند چون از وقتی بچه بودهاند زیر دست او و پدرش سیروس قهرمانی تعلیم دیدهاند. برای اینکه بدانید آنها چقدر از محمدعلی حساب میبرند کافیست بدانید وقتی محمدعلی وارد قفس آنها میشود شیرها به اصطلاح دنبال سوراخ موش میگردند. آنها حتی بیرون قفس هم استادشان را از یاد نمیبرند. «یک بار در دانشگاه شهید بهشتی برنامه داشتیم. شیرها فرار کردند؛ همه آنها را گرفتم و به قفسهایشان برگرداندم».
او در حال حاضر بیشتر از ۲۵ شیر بالغ دارد و در یک رکوردگیری با همه آنها یکجا رفته داخل قفس. محمدعلی قصد دارد پنج سال دیگر وقتی همه بچه شیرهایش بزرگ شدند، رکورد خودش را بشکند و با ۵۰ شیر برود داخل قفس. خدا به خیر کند!
چطور یک نفر حاضر میشود چنین عملیات خطرناکی را اجرا کند؟
سر در دهان شیر
محمدعلی قهرمانی اصرار دارد که همه بدانند تمام کار کنان و نمایش دهندگان سیرک او ایرانی هستند. «ایرانیها خیلی بهتر از خارجیها برنامه اجرا میکنند. به همین خاطر من از خارجیها استفاده نمیکنم».
او میگوید یک سیرک واقعی باید نزدیک ۸۰ درصد نمایشهایش با حیوانات باشد. به همین خاطر او در سیرکش انواع و اقسام حیوانات را دارد. از شیر و مار گرفته تا میمون و شتر مرغ و اسب. نقطه اوج نمایشهای او که نفسها را در سینه حبس میکند، لحظهای است که او سرش را در دهان یک شیر فرو میکند.
اما اینکه شیر چطور دهانش را باز میکند و بعد هم نمیبندد به رابطه او با حیواناتش بر میگردد. «دهان هیچ شیری را نمیشود به زور باز کرد. باید به آنها یاد بدهی که این کار را بکنند.» داریوش اسم شیری است که محمدعلی سرش را میکند داخل دهان او. این حیوان از قدیمیترین شیرهای سیرک است. گرچه شیرها در طبیعت بیشتر از ۱۵ سال عمر نمیکنند ولی در سیرک و باغ وحش گاهی عمرشان به ۳۰ سال هم میرسد. فرو بردن سر در دهان شیر یک نمایش عجیب و حیرتآور است که در دنیا کمتر کسی آن را انجام میدهد چون بسیار خطرناک است.
خیلیهای دیگر سعی کردهاند که این کار را انجام بدهند اما خب آقا شیره یکهو هوس کرده و دهانش را بسته؛ مثلا اجرای این نمایش در سیرک لاس وگاس و در حضور ۴هزار نفر با کشته شدن مربی شیر تمام شد. در واقع هر کسی که این کار را میکند، دارد با جانش بازی میکند چون هر لحظه ممکن است دهان شیر بسته شود.
در یک حادثه دیگر که اتفاقا برای پیام خسروی، یکی از مربیان همین سیرک در پارک شادی کوهستان در مشهد اتفاق افتاد این بود که در موقع اجرای همین نمایش با شیر گرفتار دندانهای جانور شد. این حادثه که احتمالا بلوتوثهای آن را دیدهاید، در حضور تماشاگران اتفاق افتاد و آنقدر آنی بود که تماشاگران اول فکر کردند این هم جزئی از نمایش است اما بعد که دیدند سر مربی واقعا در دهان شیر گیر کرده موضوع را به پلیس اطلاع دادند.
این حادثه با کشته شدن اسکار، شیر یاغی توسط پلیس تمام شد و پیام همکار محمدعلی قهرمانی جانش را از دست نداد. فقط مجبور شد مدتها روی تخت بیمارستان بخوابد. اما فقط شیرها نیستند که اجرای نمایش با آنها خطرناک است. محمدعلی یک بار هم مورد حمله خرسهای خشمگین سیرکش قرار گرفته اما این حمله هم نتوانسته او را از شغلی که عاشق آن است، بترساند.
نمایش با شیرها کار دلهرهآوری است؛ مخصوصا اگر دندانهای شیر را روی صورتتان احساس کنید
زیر دندان شیر
«شیر» با شنیدن این کلمه تقریبا احساس مشترکی به همه دست میدهد. ترس و احساس قدرت زیاد. هرچه باشد شیر است دیگر؛ سلطان جنگل و یکی از درندهترین حیوانات. حالا کسانی هستند که نه تنها این حیوان را رام میکنند بلکه سرشان را هم میکنند داخل دهان شیر. اعتباری هم به کار آقای شیر نیست و ممکن است یکهو هوس کند و دهانش را ببندد. اما پدر و پسر شیرازی تنها کسانی هستند که با شیرها زندگی میکنند و با اطمینان سرشان را داخل دهان شیر میگذارند. این گزارش تصویری گوشه ای از تلاش کارکنان یک سیرک برای اجرای یک نمایش جذاب است.