از زیر و بم تاریخ و جنگ‌های ایران قدیم، کوروش و داریوش هخامنشی تا احمد شاه قاجار هرچه بپرسید کم نمی‌آورد. استاد حسین حیدرزاده فقط در تاریخ شناسی تخصص ندارد؛ او پیر سکه‌های ایران هم هست. این گزارش سال ۱۳۸۸ در همشهری سرنخ منتشر شد.

به گزارش همشهری آنلاین، این مرد، ۵۲سال از عمرش را صرف جمع‌آوری سکه‌های مختلف۴۲ دوره پادشاهی و سلسله مختلف کرده و به هیچ وجه حاضر نیست پای میز معامله بنشیند؛ «آخر بفروشم که چه بشود؟»  اگر بدانید رقم مجموعه  سکه‌های استاد چقدر می‌شود، سرگیجه می‌گیرید. سکه‌های او حالا در موزه سکه در محله فهادان یزد نگهداری می‌شوند.

یکی از مسؤولان میراث فرهنگی طوری با من و من می‌گفت استاد حسین حیدرزاده ۷۵سالش است و  نمی‌تواند صحبت کند که آدم با خودش فکر می‌کرد پیرمردی بی‌حوصله با گوش‌هایی سنگین است اما خوش‌مشربی و بذله‌گویی استاد با آن لهجه شیرین یزدی، خلاف این را ثابت کرد.

۶۰سال پیش علاقه به جمع‌آوری سکه‌های عتیقه و قدیمی در دل حسین بود؛ علاقه‌ای که در ۲۲سالگی حسابی شکوفا شد و نتیجه‌اش حالا یک کلکسیون پر و پیمان از سکه‌های منحصر به فرد است.  

گنج پنهان بین دیوار

استاد علی بنا- شوهر عمه حسین- تیشه را محکم به دیوار می‌زد و گچ‌های خشک روی زمین می‌ریختند. ناگهان ضربه تیشه‌اش باعث شد از دل دیوار چیزی بیرون بیاید؛ «حسین! بیا اینجا یک چیزی پیدا کرده‌ام». حسین ۱۱ساله که گاهی اوقات در کار ساختمان به شوهر عمه‌اش کمک می‌کرد، دست از کار کشید و پیش استاد علی رفت.  

بنای کهنه‌کار با همان دست‌های خاک و خلی سکه‌ها را توی دستش سبک و سنگین کرد؛ «بیا حسین جان، سه-چهار تایش هم مال تو» و بقیه‌اش را هم خودش برداشت.

 حسین خنده‌ای می‌کند؛ «شوهر عمه‌ام نمی‌دانست سکه‌ها، عتیقه و قیمتی هستند اما من که چهار کلاس سواد داشتم و تاریخ خوانده بودم، روی سکه‌ها را خواندم. سکه‌ها متعلق به دوران شاه طهماسب و از جنس نقره خالص با عیار۱۰۰ بودند اما نمی‌دانم چه شد که گمشان کردم. آن قدر جذب ریخت و قیافه جالب سکه‌ها شده بودم که تا مدت‌ها حسرت می‌خوردم که چرا آن سکه‌های عتیقه را گم کردم».

سکه سراغ داری؟

امان از بی‌پولی که یک وقت‌هایی آدم را از بیخ و بن از کار و زندگی می‌اندازد. استاد می‌گوید: «در یکی از موزه‌های خارجی دنیا سکه ضرب‌شده‌ای از دوران سلطنت آقا محمد خان قاجار وجود دارد که روی آن این جمله حک شده: نظام کار جهان سیم و زر است؛ من هم نیاز به یک منبع مالی داشتم تا بتوانم سکه بخرم».

عنوان

 حسین بالاخره در آموزش و پرورش استخدام شد اما آخر مگر می‌شود آدم، معلم و مدیر مدرسه بچه‌های استثنایی باشد و با یک آب باریکه راه بیفتد توی کوچه و بازار و شهرهای مختلف و دنبال سکه‌های عتیقه بگردد؟ «از یک جهت خیلی شانس آوردم.

من و خواهرم یک کارگاه طلاسازی داشتیم و درآمدمان از یک روز کار در این کارگاه معادل حقوق یک ماهم در مدرسه بود». در ۲۲ سالگی بالاخره بخت یارش شد و از نظر مالی روی پای خودش ایستاد.

 اولین سکه‌هایی که حسین خرید، سکه‌های ماشینی متعلق به دوران ناصرالدین شاه بودند که همزمان با سکه‌های چکشی در سال ۱۲۸۱ ضرب می‌شدند؛ «آن موقع حدود ده تا سکه ماشینی خریدم که جنسشان از طلا، نقره و مس بود. پشت این سکه‌ها تاریخ، محل ضرب و اسم سلطان آن زمان نوشته شده بود.  هر کدام را دانه‌ای ۲۰تومان خریدم. غیر از سکه، اسکناس هم جمع می‌کردم؛ اسکناس‌های ۲۰، ۱۰، ۵، ۳، ۲، ۱ و ۲۵ تومانی؛ به‌خصوص ۲۵تومانی که آن موقع خیلی کمیاب بود». روی همه اسکناس‌ها، عکس ناصرالدین شاه بود. حتی در دوران محمدعلی‌شاه و مظفرالدین شاه باز هم عکس ناصرالدین شاه روی اسکناس‌ها زده می‌شد.

حسین به شهرهای دیگر مثل اصفهان، تهران، مشهد و یزد سفر می‌کرد تا سکه‌هایی را که آن موقع در کوچه و بازار بین مردم دست به دست می‌شد بخرد؛ «البته فقط همین نبود و از بس به شهرهای مختلف ایران سرک کشیده بودم، همه من را می‌شناختند و خیلی از دلال‌ها تا می‌فهمیدند به شهرشان آمده‌ام، سراغم می‌آمدند و سکه‌هایشان را به من می‌فروختند». 

این معروف شدن استاد حسین یک دلیل خیلی محکمی داشت. ناصر، پسر استاد توضیح می‌دهد؛ «چه کسی از او بهتر؟ همه از عشق و علاقه پدرم به جمع‌آوری سکه خبر داشتند و همین موضوع بهانه خوبی بود و می‌دانستند هر قیمتی بدهند، پدرم بی‌برو برگرد قبول می‌کند. آن زمان کسی به فکر جمع کردن کلکسیون نبود و کسانی که سکه داشتند، بیشتر به فکر فروشش بودند تا اینکه آنها را جمع کنند. البته اوایل کار که هنوز چم و خم شناختن سکه اصلی از جعلی‌اش خیلی دست پدرم نیامده بود، سه چهار باری سرش کلاه گشادی رفت».

تخم سکه طلا را ملخ خورد

«از دوره خسروپرویز به بعد دیگر هیچ‌کس رنگ و روی سکه طلا را ندید و بیشتر سکه‌ها از جنس مس و نقره بودند. در این دوره بیشتر سکه‌هایی که ضرب شدند، سکه‌های عرب ساسانی بودند و کمتر از سه گرم وزن داشتند.»
 ظاهرا خسروپرویز عاشق طلا و تجملات بود و ترجیح می‌داد زین و یراق اسب، در و دیوار کاخ و کاسه بشقاب شام و جام آبخوری‌اش از جنس طلا باشد تا اینکه سکه‌های زر را در کوچه و بازار بین مردم عامی پخش کند.
حسین سکه‌های ۴۲سلسله را جمع کرده؛ سلسه‌های پادشاهی‌ای مثل سلوکیان، هخامنشی، الیمایی، خاراسن، پارس‌ها، ساسانی، عرب ساسانی، عباسیان، سامانیان، زندیان، قاجاریان و...  . سکه‌های عرب ساسانی به گفته خود آقای مجموعه‌دار در سال۳۷قمری و در زمان زندگی حضرت علی(ع) ضرب می‌شدند.

 بعضی از این سکه‌ها متعلق به دوران‌های عجیبی هستند که اسمشان شاید تا حالا به گوشتان هم نخورده باشد؛ مثلا الیمایی‌ها؛ «روی این سکه‌ها طرف چپ صورت انسان نقش بسته و پشت سکه هم تصویر یک لنگر است. سکه‌های عرب بیزانسی هم در اوایل ظهور اسلام و در زمان خلیفه دوم ضرب می‌شدند و از جنس نقره بودند که رویشان الحمدالله و بسم‌الله نوشته شده بود. نوشته‌های روی سکه‌های عرب طبرستانی هم به خط کوفی و یا پهلوی‌اند». 

به گفته حسین، سکه‌های دوران چنگیزخان مغول هم از جنس طلا، نقره و مس بوده و در بیشتر شهرهای تهران ضرب شده بودند. سکه‌های سلسله سربداران خیلی مذهبی‌تر از سکه‌های دوران دیگر بوده و روی آنها، جملات لااله الاالله، محمد رسول‌الله و علی ولی‌الله و پشت آنها نوشته شده بود ضرب استرآباد یا دامغان. اما جالب‌تر از همه سکه‌های دوران اشرف افغان بود که باز هم جنسشان از طلا، نقره و مس است.

موزه سکه

قبل از انقلاب استاد کلی سکه جمع‌آوری کرده بود و بخشی از آنها را که خیلی ارزشمند نبودند، در خانه نگهداری می‌کرد و سکه‌های گران قیمت را در کارگاه طلاسازی‌اش نگه می‌داشت؛ «الان روی هم ۶هزار سکه دارم. تعداد سکه اصلا مهم نیست، مهم این است که از یک دوران یا یک پادشاه خاص بتوانی حداقل یک سکه داشته باشی. این یک سکه در مقابل ۳۰۰سکه‌ای که از یک سلسله خاص داری، خیلی ارزشمندتر است. کسی که می‌خواهد سکه جمع‌آوری کند، باید از هر کدامشان فقط دوتا در مجموعه‌اش داشته باشد».

به قول پسر استاد، سکه‌ای ارزشمند است که هیچ کلکسیونر دیگری آن را نداشته باشد؛ مثلا سکه‌ای هست متعلق به دوران نادرشاه که رویش نوشته دارد. حسین سکه‌های دوره‌های مختلف را راحت به دست آورده، به جز یک دوره؛ این طور که خودش می‌گوید او سکه‌های دوره ساسانی را با خون دل و با کمک یک دلال جمع‌آوری کرد.  

۵۰ سال مشورت با انواع کارشناس و مطالعه امور تاریخی باعث شده تا او حکم تقلبی یا اصل بودن یک سکه را بعد از یک نظر دیدن صادر کند. هرچند حیدرزاده هیچ رقمه لو نمی‌دهد که چطور می‌شود یک سکه تقلبی را از اصلش تشخیص داد؟

 البته او توضیح می‌دهد که گاهی تشخیص اصالت یک سکه حتی برای یک آدم اهل فن بین یک هفته تا ده روز طول می‌کشد. به خاطر اینکه جاعلان عیار رنگ و وزن سکه‌های تقلبی قدیمی را خیلی دقیق از آب درمی‌آورند.  
موزه‌ای شدن سکه‌های استاد هم برای خودش داستان دارد؛ «قبل از انقلاب، یک نفر آمد و گفت که بیا و سکه‌هایت را به ما بده. برای آنها یک موزه درست می‌کنیم اما به‌شان ندادم. راستش را بخواهید خیلی می‌ترسیدم سکه‌هایم را بدزدند اما بعد از انقلاب سکه‌ها را تحویل میراث فرهنگی دادم». 

این موزه سکه که قبلا یک منزل مسکونی بود، ۶۰۰متر مساحت دارد و در یکی از قدیمی‌ترین محله‌های یزد به نام فهادان در نزدیکی زندان اسکندر قرار گرفته. میراث فرهنگی ۱۵سال قبل این خانه را خرید و بعد از تجهیزش به وسایل امنیتی و دوربین مدار بسته، آن را در معرض تماشای مردم گذاشت.

سوگلی سکه‌ها

آدم باید خیلی عاشق باشد که برای به دست آوردن فقط یک سکه چنان هزینه‌ای بکند که دانستن‌اش دود از سر آدم بلند می‌کند. استاد، این کار را کرد؛ «سال۱۳۴۲ سکه‌ای خریدم که اصلا نپرسید مال چه سلسله و پادشاهی است چون به هیچ‌کس نگفته‌ام. به شما هم نمی‌گویم. این سکه را یک نفر می‌خواست در بازار بفروشد. خریداری آن را به قیمت۵۰۰تومان خرید. آن موقع پول کمی نبود و خلاصه این سکه بین دو-سه نفر دست به دست شد تا به من رسید.

باور کنید ۵/۸ کیلو شمش طلا دادم تا آن سکه را به مبلغ ۴۲هزار تومان خریدم که اگر با قیمت الان حساب کنید، یک چیزی حدود۲۰۰میلیون تومان می‌شود.  حالا اگر قیمت کل سکه‌های این مجموعه را بدانید، موهایتان از تعجب سیخ می‌شوند؛ «سکه‌هایم ۵۰میلیارد تومان می‌ارزند». اما پسر استاد می‌گوید این سکه‌ها قابل قیمت‌گذاری نیستند.  

 پدر سکه‌شناسی ایران می‌گوید: «هیچ‌کس به غیر از خودم نمی‌تواند سکه‌هایم را بخرد. حتی اگر ۱۰۰میلیارد تومان هم بدهند، آنها را نمی‌فروشم. پولشان را می‌خواهم چه کنم؟ این سکه‌ها جزو تاریخ مملکتم هستند. حقوق بازنشستگی‌ام هست، با آن زندگی‌ام را می‌گذرانم».

منبع: همشهری سرنخ