چند روز پس از قتل هولناک پزشک سرشناس و همسرش، عامل اصلی جنایت که برای اجرای این نقشه اجیر شده بود، زبان به اعتراف گشود.

به گزارش همشهری آنلاین، یکی از روزهای اردیبهشت‌ماه گزارش ناپدید شدن زوجی به پلیس پایتخت اعلام شد. رضا ضیایی، متخصص گوش، حلق و بینی و از کادر پزشکی بیمارستان عرفان تهران و همسرش بودند که دکترای حقوق داشت. این زوج پس از مهاجرت فرزندان شان به آمریکا، در طبقه هفتم برجی در ولنجک زندگی می‌کردند اما به‌گفته یکی از اقوام شان، از یک هفته قبل به طرز مرموزی ناپدید شده بودند.

با ثبت اظهارات این مرد، تیمی از مأموران راهی محل زندگی آقای دکتر و همسرش شدند. خانه آنها به هم ریخته و معلوم بود که اموال قیمتی‌شان به سرقت رفته بود. از آنجا که احتمال می‌رفت این زوج قربانی سرنوشتی هولناک شده باشند، بررسی‌های تخصصی درباره آنها ادامه پیدا کرد. تحقیقات نشان می‌داد که آنها یک خانه ویلایی هزار متری در شهرک غرب داشتند که مدتی قبل آن را به مردی به نام سروش اجاره داده بودند.

مأموران به سراغ سروش رفتند اما او مدعی بود که اطلاعی از سرنوشت آقای دکتر و همسرش ندارد. با این حال معلوم شد که وی اختلافاتی با زوج گمشده داشته و به همین دلیل بازداشت شد. از سوی دیگر بررسی‌ها نشان می داد که پس از گم شدن دکتر و همسرش، ۲مرد وارد ساختمان آنها شده و ۲خودروی سانتافه این زوج را با خود برده بودند. آنها که پدر و پسر بودند دستگیر شدند و کلید معمای ناپدید شدن زوج ثروتمند را در اختیار کارآگاهان قرار دادند.

حل معما

«سروش، آقای دکتر و همسرش را به قتل رساند و من به همراه پدرم اجساد آنها را به شهریار بردیم و دفن شان کردیم.» این ادعای پسر جوانی بود که به همراه پدرش خودروهای زوج گمشده را دزدیده بودند. او که مهدی نام دارد و به‌عنوان راننده برای سروش کار می‌کرد ادامه داد: پدرم چند سکه قدیمی در شهرستان پیدا کرده و به سروش داده بود تا برایش بفروشد.

روز حادثه پدرم برای حساب و کتاب به خانه سروش رفته بود که در آنجا متوجه شد او ۲نفر را کشته است. سپس با من تماس گرفت تا در جا به جایی اجساد به او کمک کنم. پدرم می‌گفت: سروش با اسلحه تهدیدش کرده که با او همکاری کند. من هم با پدرم اجساد را داخل نایلون گذاشتیم و آنها را در شهریار دفن کردیم. سروش هم ماشین‌های مقتولان را به‌عنوان دستمزد به ما داد.

وقتی معمای ناپدید شدن زوج دکتر رازگشایی شد، مأموران به دستور قاضی محمدجواد شفیعی، بازپرس شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران راهی شهریار شدند و اجساد را کشف کردند. در این شرایط بازجویی از سروش شروع شد اما او منکر قتل بود و می‌گفت: قتل از سوی پدر و پسر صورت گرفته است.

اجاره به شرط تملیک

سروش مدعی بود که تولیدکننده محصولات بهداشتی، ‌آرایشی و تجهیزات پزشکی است. وی درباره آشنایی‌اش با مقتولان گفت: به‌دنبال اجاره یک خانه ویلایی بودم که آگهی اجاره خانه آقای دکتر را در سایت دیدم. من خانه را به شرط تملیک و به‌مدت ۳‌ماه از آقای دکتر ضیایی اجاره کردم. قرار شد در این مدت ۱۷۰میلیارد تومان به او بپردازم؛ پول را به او پرداختم اما سند را به نامم نمی‌زد. می‌گفت: قیمت دلار در حال بالا رفتن است و باید پول بیشتری بدهم.

وی ادامه داد:‌ راننده‌ام مهدی وقتی متوجه ماجرا شد، گفت که اگر دکتر را بترساند، او سند را به نامم می‌زند. من هم قبول کردم. روز حادثه دکتر و همسرش را به خانه‌ام کشاندم. آن روز راننده‌ام و پدرش که در خانه کمین کرده بودند با شلیک گلوله جان آنها را گرفتند و در ازای این کار ماشین‌های مقتولان را گرفتند.

سروش انگشت اتهام را به سمت پدر و پسر نشانه گرفته و آنها به ‌سوی سروش. بازجویی از آنها ادامه داشت تا اینکه دیروز پدر به قتل مسلحانه اعتراف کرد و گفت: پسرش نقشی در جنایت نداشته است. با اعتراف مرد میانسال و حل معمای پرونده، پدر به جرم مباشرت در ۲ فقره قتل عمدی و سرقت مقرون به آزار، پسرش و سروش نیز به اتهام معاونت در ۲ فقره قتل عمدی و سرقت مقرون به آزار روانه زندان شدند.

اجیر شده

عامل قتل آقای دکتر و همسرش می‌گوید: از سوی سروش برای ارتکاب این جنایت اجیر شده بود. گفت‌وگو با او را بخوانید.

چطور با سروش آشنا شدی؟

پسرم برای سروش کار می‌کرد؛ ‌او راننده‌اش بود.

چه شد که تو وارد این ماجرای هولناک شدی؟

یک روز پسرم گفت کارفرمایش با من کار دارد. رفتم پیش سروش و او برایم گفت که با مردی اختلاف دارد. وی گفت: اگر او را بکشی ‌تا وقتی زنده‌ای مشکل مالی نخواهی داشت. او می‌گفت: از من و پسرم حمایت

مالی می‌کند و برای ما خانه‌ای می‌خرد. من هم به خاطر پول و ساختن زندگی بهتر قبول کردم.

قبول کردی که آدم بکشی، آن هم ۲ نفر را ؟

قرار نبود ۲ نفر را بکشم. سروش گفته بود فقط آقای دکتر، اما روز حادثه دکتر با همسرش آمد و او هم قسمت اش مرگ شد.

اسلحه را از کجا تهیه کردی؟

همه اینها پای سروش بود. او به من اسلحه و فشنگ داد. حتی مرا به بیابان‌ها می‌برد و به من تمرین تیراندازی می‌داد تا بتوانم با آن نشانه‌گیری و شلیک کنم.

از روز حادثه بگو؟

آن روز سروش به من زنگ زد و گفت: روز اجرای نقشه رسیده است. الان که فکر می‌کنم می‌بینم من واقعا فریب خوردم؛ ‌فریب سروش را و بی‌دلیل دستانم را به خون ۲ نفر آلوده کردم. آن روز من به خانه ویلایی او رفتم و در زیرزمین پنهان شدم. سروش به بهانه اینکه می‌خواهد زیرزمین و استخر را به آقای دکتر نشان بدهد، وی را به زیرزمین کشاند. وقتی صدای پاهایشان را شنیدم یک دستم را گرفتم جلوی چشمانم و با

دست دیگرم تیراندازی کردم که گلوله اول به سر همسر آقای دکتر خورد و گلوله دوم به‌خودش.

پسرت نقشی در ماجرا نداشت؟

نه. فقط در جا به جایی جسد به من کمک کرد. پس از آنکه آقای دکتر و همسرش خون آلود روی زمین افتادند با پسرم تماس گرفتم و از او خواستم به خانه آقای دکتر بیاید. او خودش را رساند و جسدش را داخل نایلون پیچیدیم و به سمت شهریار رفتیم تا در آنجا دفن‌شان کنیم.

ظاهرا در سرقت هم دست داشتی؟

نه، سروش سانتافه آقای دکتر را به ما داد و افراد دیگر به خانه دکتر رفتند و اموال قیمتی وی و خودروی دیگر او که آن هم سانتافه بود را به سرقت بردند.

منبع: روزنامه همشهری

برچسب‌ها