همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: عبدالرضا اکبری بیش از سه دهه است که در سینما و تلویزیون ایران بازی می کند. مخاطبان سینما و تلویزیون او را از «روزگار وصل» تا «آتش سرد» در قاب تلویزیون به جای می آورند. او همچنین یکی از منحصر به فردترین نقش ها را ایفا کرده است: «نقش امام خمینی(ره) در فیلم سینمایی «فرزند صبح» که با گریمی بسیار شبیه به بنیانگذار انقلاب در فیلم بهروز افخمی نقش آفرینی کرده است.» عبدالرضا اکبری متولد کرمان است اما اصالتاً کرمانی نیست. علقه های مذهبی دارد و اگر قرار باشد و بحثش گل بیندازد از شرق و غرب تهران برایمان از هیئت های مذهبی در عاشورا سخن خواهد گفت... با او که اکنون در شهرک اکباتان تهران سکونت دارد، به سینمای اقتباسی نقبی زدیم. آنچه سریال هایی مانند «یاغی»، «زخم کاری» و بسیاری آثار دیگر، طی دو سه سال اخیر بازارشان در شبکه نمایش خانگی و تلویزیون گرم است.
گفت و گوی همشهری آنلاین را با عبدالرضا اکبری بخوانید:
اگر قرار باشد مروری بر سریال های اقتباسی از «روزی روزگاری» تا «زخم کاری» و این اواخر «یاغی» و غیره بیندازیم، مشخصاً نظر شما درباره این سریال ها چیست؟
فیلمهای اقتباسی چه در داخل و چه در خارج همواره با اقبال مواجه بودهاند.
به نظر شما دلیل موفقیت این سریال ها و فیلم های سینمایی چیست؟ حتی کار به جایی رسیده است که به گمانم «هم گناه» با برداشتی آزاد از «روانی» هیچکاک ساخته می شود یا «قورباغه» هم نمونه فرانسوی دارد.
دلیل موفقیت این اقتباسها، پیش از هر چیز، فیلمنامه های درخشان و تراز اولی است که به قلم نویسندگان حرفهای نوشته شدهاند. اگر بخواهیم درباره فیلمهای مطرح دنیا صحبت کنیم باید از «دکتر ژیواگو» نوشته «بوریس پاسترناک» یاد کرد یا «بردبادرفته» مارگارت میچل و «جنایت و مکافات» داستایوسکی که این آخری توسط کارگردانان متعددی بارها فیلم شد. آثاری هم که بر اساس نمایشنامههای شکسپیر ساخته شدهاند، کارهای ماندگاری بودهاند. آخری را در ایران خودتان اشاره کردید که بر اساسش سریال ساختند. منظورم برداشت آزاد محمود حسینی زاد از «مکبث» شکسپیر است.
سلیقه شخصی تان فیلم های اقتباسی را کی پسندد یا آثار مستقل؟ به جنایت و مکافات اشاره کردید. حتی چند سال پیش با بازی «اسکارلت جوهانسن» باز هم بر اساس «جنایت و مکافات» فیلم درخشان «MATCH POINT» ساخته شد که اتفاقا کار خوش ساختی بود.
رمان هایی مانند «جنایت و مکافات» یا اثری مانند «مکبث» شکسپیر، جزو ادبیات فاخر دنیا محسوب میشوند. به گمانم باید در این باره که فیلمهای اقتباسی میان تماشاگران طرفدار بیشتری دارد یا فیلمهایی که بر اساس فیلمنامههای مستقل نوشته شدهاند، ساعتها به گفتوگو نشست. اگر نظر شخصی مرا بخواهید، میگویم که فیلمهای اقتباسی تأثیر بیشتری بر مخاطب دارند، چون نویسنده تمام مسیرهای طولانی را که باید یک درام ایجاد کند، گذرانده و چنین اثری با چنین ویژگیهایی وقتی تبدیل به فیلمنامه میشود، پیشاپیش از ارزشهای بسیاری برخوردار است.
در ایران وضع چگونه است؟ رای نهایی شما به سینما و تلویزیون ایران در این عرصه چیست؟
ما امروز در ایران هم با فیلمهای درخشان اقتباسی روبهروییم. از سویی هم فیلمنامهنویسان و کارگردانان ما به دنبال فیلمهایی هستند که فیلمنامهشان را خودشان نوشتهاند و تبدیل به فیلم شدهاند. اما راه اقتباس ساده تر و پر مخاطب تر است. چون به هر حال پیش تر آزموده شده و امتحانش را پس داده. در مجموع یک فیلمنامه خام که می خواهد از همه جوانب مستقل باشد، هر چهقدر هم که با مهارت نوشته شده باشد، باز هم ارزشهای یک فیلمنامه تثبیت شده را ندارد. به همین دلیل تا بخواهد جا بیفتد و مخاطبش را پیدا کند، طول می کشد.
شخصیت پردازی ها در این دو نوع چگونه است؟
حتی شخصیتپردازی در فیلمهای اقتباسی –چه ایرانی و چه خارجی- قویتر و درخشانتر است. پیشرفت تم داستان و اوج و فرودها و تعلیقها و گرهها و گره گشاییهایی که دارد معمولاً در فیلمنامه های اقباسی بهتر دیده میشود. در مجموع معتقدم نخست، رمان تأثیرش در جامعه فراگیر میشود و سپس بازخورد این تأثیر توسط کارگردان تبدیل به فیلم میشود.
شما که رمان را اولویت می دهید، علاقه و پسند خودتان در این حوزه چیست؟
شمار کتابهایی که خواندهام و هنوز در ذهن دارم خیلی زیادند. رمانهای فراوانی خواندهام که خیلیهایشان را دوست داشتهام و از قضا تبدیل به فیلم هم شدهاند. در عرصه ادبیاتداستانی ایران رمانهایی داریم که مربوط به شخصیتهای تاریخی خودمان است و آنها قابلیتهای زیادی برای تبدیل شدن به فیلمنامه دارند. باید به این رمانها بیشتر توجه کرد اما در حال حاضر و در فضای فعلی کمتر به رمانهای درخشان و قدر اول توجه میشود. پایه و اساس یک سینمای درخشان و پیشرفته، فیلمنامه قوی است. در کار سینمایی همانطور که همه میدانیم، ادبیات تبدیل به فیلم میشود. ادبیات درخشان همواره سینما را به دنبال خودش می کشاند.
آیا همه بازیگران مانند شما مخاطب حرفه ای ادبیات اند؟
نه، بدیهی است که نه! اما این موضوع دلایل گوناگون دارد. برخی مشکلات باعث شده که آنها کمتر سراغ ادبیات بروند. خواندن کتاب حالا چه نمایشنامه و چه کتابهای تاریخی، به اصطلاح دست بازیگر را بازمیگذارد. بالابردن سطح مطالعه هم بستگی به این دارد که چه سیاستهای فرهنگیای در جامعه انجام میشود و کدامیک از آنها موفقاند.
خودتان کدام نویسندگان را مشخصا با چه کتاب هایی به جای می آورید؟
از میان رمانهای ایرانی «دل کور» و «زمستان ۶۲» زندهیاد اسماعیل فصیح و رمان «جای خالی سلوچ» محمود دولتآبادی را دوست دارم.
این همه رمان و نویسنده در ایران و جهان داریم. دلیل پسندتان چیست؟
راستش برداشت سینمایی برای خودم دارم. به گمانم این سه، قابلیتهای کافی برای سینمایی شدن دارند. شاید یکی فلسفه دوست داشته باشد و دیگری تاریخ یا رمان. اما من در دایره مطالعاتیام رمان را ترجیح میدهم چون هم سرگرم کننده است هم آدم را به دنیای شخصیتها و کاراکترهای جدید میبرد و با درونیات و روحیات آنها عمیقاً آشنا میکند.
از سبک نگارش این دو نویسنده که با هم تفاوت های بارز دارند می شود به سادگی دریافت که دو جهان متفاوت اند. چطور است که این دو را با هم دوست دارید؟
من سبک نگارش دولتآبادی و فضاهایی را که میآفریند، میپسندم. این فضاها بومی است و با زمان حال حاضر ما فاصله دارد. من به قلم و دیدگاه این دو نویسنده علاقه مندم. خواندن آثار دولت آبادی به نوعی تاریخ را هم به ما می شناساند. او در «کلیدر» راوی بخشی از تاریخ یاغی گری در ایران است. در نقطه مقابل، فصیح استاد ساختن فضاهای شهری است.