به گزارش همشهری آنلاین، در آن روز همه پا به فرار گذاشتند و تا مدتها منطقه توریستی تبدیل شد به یک ناحیه امنیتی. اما دیگر نه خبری از موجود ترسناک شد و نه سروکله هیچ توریستی آنورها پیدا شد! ساحل زیبای سیچوان همانطور بیرونق باقی ماند بدون اینکه کسی بفهمد اصلا جانوری وحشی در کار بوده یا اینکه این موضوع فقط در حد یک شایعه بوده است.
مردم آمریکای جنوبی برای خودشان افسانهها و داستانهای زیادی از موجودات ناشناختهای دارند که هرازگاهی میان آدمیان پیدا شدهاند و بعد از مدتها دردسر رفتهاند پی کارشان. چوپاکابرا یکی از آنهاست؛ موجودی که این روزها دیگر از افسانههای قدیمی بیرون آمده و راست راست میان مردم عادی میچرخد.
برای مردم آمریکای لاتین چوپاکابرا یعنی مکنده خون بز. حیوانی سنگین وزن با جثهای نحیف و لاغر که به گفته مردم محلی گاهی مثل دایناسورها از پشت گردن تا روی دمش دارای فلس و صورتش یک چیزی شبیه سگ است که زبان دراز و دندان نیش بسیار بزرگی هم دارد. چشمانش قرمز رنگ است، تنش هم بوی گوگرد میدهد و کارش کشتن بزها و مکیدن خون آنهاست! همه این مشخصات که روی هم جمع شوند موجودی را میسازند مانند چوپاکابرا که یکی دو ماه پیش سوژه رسانههای جهان شد و عکس و تصویرش را یک دفعه همه دیدند؛ موجودی که تا پیش از این فقط یک افسانه بود.
اتفاق، زمانی افتاد که در هیاهوی رسانهها دو نفر از اهالی تگزاس ادعا کردند موجودی بدون مو با پاهایی کوتاه را از نزدیک دیدهاند. اما محلیها زیاد تعجب نکردند. آنها قبل از این هم چوپاکابرا را دیده بودند اما امروزیها برایشان سؤال پیش آمد که این جانور دیگر چیست!؟
هر چند دو تگزاسی فیلمی هم از آن موجود تهیه کرده بودند اما غیر از محلیها کسی حرف آنها را باور نکرد و گذاشتند به حساب اینکه اشتباه کردهاند و یک کایوت (نوعی گرگ آمریکایی) دیدهاند. ماجرای چوپاکابرا در آمریکا زیاد جدی گرفته نشد اما در آمریکای لاتین به خصوص پورتوریکو داستان مفصلی ساخت. یک روز صبح که زن و شوهر گلهدار مثل همیشه برای سرکشی به محل نگهداری دامهایشان رفته بودند فقط با جنازه بزهایشان روبهرو میشوند که همگی مرده بودند.
کشاورزها خیلی ترسیده بودند و سریع پلیس را خبردار کردند. البته نه به خاطر قتلعام بزها بلکه به خاطر چطور مردن همه دامها. تمامی بزهایی که شب را در طویله سر کرده بودند سالم و دست نخورده بودند و فقط جای یک نیش بزرگ روی بدنشان بود. ترسناکتر اینکه خون همهشان هم تا قطره آخر کشیده شده بود!
حرف و حدیث زیاد شد و صحبت درباره اینکه چه کسانی ممکن است این کار را کرده باشند پیش آمد. حتی پای شیطانپرستها یا ظهور یک دراکولای واقعی هم به میان آمد اما کسی حرفی از یک چوپاکابرا نزد تا اینکه مشابه همین اتفاق کمکم در گوشه و کنار پورتوریکو دیده شد. هرازگاهی اسب یا بزی را پیدا میکردند که خونش را مکیده و جنازه را ول کرده بودند بدون اینکه کوچکترین لطمهای به بدنش وارد شده باشد. دیگر همه جا صحبت از یک خونآشام بود؛ موجودی که شبانه به سراغ مزارع گلهدارها میرفت و در یک چشم به هم زدن یک قتلعام واقعی از رمهها درست میکرد. شیلی، برزیل، بولیوی، آرژانتین و... همه به دنبال چوپاکابرا افتادند.
زیستشناسان هم که این جور مواقع واقعا نمیدانند باید قضیه را چطور توجیه کنند فقط گفتند موجودی که همه از آن حرف میزنند یک گونه ناشناخته از سگهاست که تا به حال کسی آن را ندیده یا شاید هم یک کایوت آمریکایی است که تغییر ژنتیک پیدا کرده و به این شکل و شمایل در آمده. همین طور که زیستشناسها برای آرام کردن مردم دلیل و مدرک میآوردند مردم هم به همان نسبت شایعه درست میکردند و خرافه میساختند؛ مثلا اینکه چوپاکابرا حتما یک موجود فضایی است یا حداقل حیوان دستآموز فضاییهاست که فقط آمده ببیند روی زمین چه خبر است و برگردد. بعضیها هم آمدند و ماجرا را کمی علمیتر کردند و گفتند که چوپاکابرا نتیجه کار و دستپرورده دانشمندان مرکز تحقیقاتی است که ناسا در کشور پورتوریکو راه انداخته. به عقیده این عده، دانشمندان این مرکز که مشغول انجام آزمایشهای ژنتیکی روی گونههای مختلف جانوری هستند چوپاکابرا را خودشان ساختهاند ولی چون به خوبی مراقب نبودهاند حیوان توانسته از آن مرکز فرار کند و به میان مردم بیاید و به جان گلهها بیفتد.
هر چند خیلیها هم به رغم همه شواهد باز هم اصرار دارند که چوپاکابرا اصلا وجود خارجی ندارد و زاییده ذهن خیالپرداز آمریکاییهاست!
اصل و نسب ایرانی هیولای مونتاک
تصویر هیولای مونتاک که در دنیا پخش شد همه مردم جهان با حیرت از آن حرف میزدند غیر از ایرانیها. مردم ایران صورت عجیب و غریب این موجود ناشناخته را که کلی خبرساز شده بود خیلی وقت پیش از این، دیده بودند. ایرانیهایی که همه جا از تخت جمشید به عنوان افتخاری بزرگ یاد میکنند این بار با دیدن حیوان عجیب ساحل نیویورک واقعا به این باور رسیدند که در خیلی از موارد از همه دنیا جلوتر هستند، حتی اگر معرفی یک موجود عجیب و ناشناخته باشد! آخر هیولای مونتاک شباهت عجیبی به صورت سرستونهای تخت جمشید داشت.
همان زمان بود که صحبت از اصل و نسب این حیوان تازهیافته پیش آمد. اینکه ممکن است خاستگاه اصلی آن آبهای خلیجفارس باشد و سالها پیش از این همهشان از بین رفته باشند و حالا یکیشان بیهوا آنور آبهای دنیا از نیویورک سر درآورده. شباهت هیولای مونتاک به حیوانی که روی سرستونهای تختجمشید ما قرار داشت تا مدتها نقل محافل شده بود. دو جانور با هم شباهت زیادی داشتند. حتی شکل دندانها هم یکی بود!
ماجرا به سال ۲۰۰۸ میلادی برمیگردد؛ درست روز ۲۳ جولای. آن روز یکی از روزنامههای محلی آمریکا گزارشی جنجالی از کشف یک موجود ناشناخته چاپ کرد و همه را به هول و هراس انداخت. گویا جرالد دیک جوان ۲۲ساله آمریکایی که یک روزنامهنگار بود به همراه سه نفر از دوستانش روز ۱۲ جولای در ساحل مونتاک نیویورک متوجه لاشه حیوان عجیبی میشوند که مانند آن را در هیچ جایی ندیده بودند؛ «ما همین طور داشتیم دنبال یک جا برای نشستن میگشتیم که یک دفعه متوجه این حیوان عجیب و غریب شدیم. نمیدانستیم که چه حیوانی است.
انگار از یک جزیره ناشناخته آمده بود!» عکسهای این حیوان که پخش شد باز هم حرفها زیاد شد. خیلیها گفتند که یک لاکپشت عظیمالجثه است که کنار ساحل افتاده و چون مدت زیادی از مرگش میگذشته باد کرده و به این ریخت درآمده. یک عده هم گفتند که حتما آن هم موجودی تغییریافته است که از جزیره پالم به آنجا آمده. در جزیره پالم نیویورک محلی بود که به بیماریهای خاص حیوانات رسیدگی میشد و جانورهای عجیبوغریب را آنجا نگه میداشتند.
حتی صحبت از یک حقه و دروغ رسانهای هم به میان آمد و خیلیها خبرنگارها را محکوم به حقهبازی کردند. اما با این حال این۴نفر اصرار داشتند که خودشان هیولا را دیده و از آن عکس گرفتهاند. ماجرا به همین جا ختم شد تا اینکه روزنامه نشنالپست دوباره در ماه می امسال ادعا کرد که یک جسد دیگر از هیولای مونتاک پیدا شده.
البته هنوز هیچ کسی نمیداند لاشه حیوان عجیب و غریب چه شد و اصل ماجرایی که هیاهوی آن به همه دنیا هم کشیده شد چه بود. خیلیها آمدند و برای توجیه آن دلیل و مدرک آوردند. اول از همه همان فرضیه یک سنگپشت عظیمالجثه بدون لاک پیشآمد. البته این موضوع هم مطرح شد که لاک یک سنگپشت بدون اینکه آسیبی به خود حیوان برسد از تنش در نمیآید. این بحث توجیه خوبی بود تا اینکه مساله دندانهای تیز و صورت خاص حیوان هم مطرح شد.
اینجا بود که خیلی از کارشناسها موضوع را غیرقابلباور عنوان کردند و گفتند که به صرف داشتن چند تا عکس نمیشود بود و نبود حیوانی با آن شکل و شمایل عجیب را تایید یا رد کرد. با این حساب کارشناسهای محیط زیست خودشان را کنار کشیدند و کار را سپردند به عقل و منطق مردم که هر جور میخواهند تفسیر کنند و هر طور که دوست دارند دلیل بیاورند. البته بعد از آن هم کلی عکس و تصویر از حیواناتی مشابه به دست آمد. یکم آگوست امسال در عکسهایی که با اشعه ایکس گرفته شده موجوداتی مشابه در کف دریای استرالیا نشان داده شده است.
سرندی پیتی اسکاتلندیها
در دنیای حیوانات ناشناخته هیچ هیولایی به شهرت هیولای لاکنس وجود ندارد. شهرت «نسی»، موجود عجیب و غریب اسکاتلندی تا جایی است که تا امروز از او کلی فیلم و سریال ساختهاند و حتی به دنیای بچهها هم راهش دادهاند. کارتون جزیره اسرارآمیز با سرندیپیتی آرامش، الهام گرفته از حیوان عظیمالجثهای بود که یک روز سر از آب بیرون آورد و برای مردم وحشتزده اسکاتلند شد هیولای لاکنس! البته ترس و وحشت فقط مال همان روزهای اول بود چرا که امروز خیلی از مردم اروپا به کنار دریاچه لاک نس میآیند و ساعتها زل میزنند به آب دریاچه تا شاید هیولا یک بار هم که شده بیرون بیاید و آنها او را از نزدیک ببینند که نسی چه شکلی است و چه قد و قیافهای دارد که این همه اسم در کرده است.
این طور که میگویند برای اولینبار هیولای لاک نس که حیوانی با گردن دراز و سری کوچک و جثهای در حد و اندازه دایناسورهاست در سال ۵۶۵ بعد از میلاد دیده شده. مردی به نام سنت کلمبا زمانی که داشت برای نجات جان یکی از کشاورزانی که به آب افتاده بود تلاش میکرد، خودش این حیوان را به چشم دیده و کلی هم از آن داستان سرایی کرده بود که همه آنها الان در کلیسای مرکزی اسکاتلند نگهداری میشوند. همین هم جای شک برای مردم نگذاشته که اگر سنت وجود هیولا را در دریاچه تایید کرده پس حتما چیزی بوده! در سال ۱۹۳۳ که تازه جاده کنار ساحلی لاک نس ساخته شد اولین نشانههای وجود هیولا هم سر در آورد.
همان زمان یک زوج انگلیسی ادعا کردند زمانی که داشتند از کنار دریاچه میگذشتند حیوانی را دیدند که حدود ۹ متر قد داشت و گردنی به درازای ۲ متر! سال بعد هم یک دانشآموز که با دوچرخه از کنار دریاچه میگذشت مدعی دیدن چنین هیولایی شد. از آن سال تا حالا هرازگاهی کسانی هستند که ادعا میکنند هیولا را دیدهاند و از آن عکس گرفتهاند.
همین تکرار مشاهدات به مرور زمان خودش باعث شده که لاک نس و هیولای عظیمالجثهاش به جای یک افسانه و خیال واهی به عنوان یک واقعیت همیشگی در زندگی مردم اسکاتلند حضور داشته باشد؛ طوری که یکی از تکنسینهای «دفتر پژوهشی پدیده لاکنس» به نام «کلم لیستر اسکلتون» ادعا میکند که این هیولا را بیشتر از هر کس دیگر مشاهده کرده و میتواند ثابت کند که چنین هیولایی در جایی زیر آبهای عمیق لاک نس وجود دارد. فقط دلش نمیخواهد که از آب سر در آورد و به سراغ مردم بیاید! اسکلتون بر حسب وظیفهای که بر عهده داشت ناگریز است که مرتبا به آن دریاچه چشم بدوزد تا شاید این هیولا سر از آب بیرون آورد. وی در مصاحبهای با «آسوشیتدپرس» گفت که این موجود عظیمالجثه، در حقیقت برایش حکم یک «موبی دیک» را دارد، همان نهنگ سفیدی که «هرمن ملویل» در کتابی به همین نام توصیف کرده.
البته ماجرای هیولای لاک نس تازگی سروصدا کرده؛ درست زمانی که با کمک امکانات و تجهیزات تصویربرداری جدید دیگر این امکان به وجود آمد که تصاویری واقعی و مستند از بیرون آمدن نسی آرام تهیه شود. البته نسی فقط برای اسکاتلندیها نیست. تا حالا ۱۳۰ هیولای دیگر هم مثل نسی از گوشه و کنار دنیا سر درآوردهاند که همگی اول مایه ترس و وحشت بودهاند و بعد هم باعث حرف و خرافه!