به گزارش همشهری آنلاین، سال ۱۳۸۸ خبرنگار همشهری سرنخ از یک هنرمند متفاوت گزارشی تهیه کرده است که میخوانید:
یک شاخه از مجسمهسازی با فلز که کمتر شناخته شده است، به همین هنر مرتبط است؛ بریدن، تراشیدن و جوش دادن تکههای بزرگ و کوچک فلز به هم و خلق اثری هنری و ارزشمند. محمد حسین طاهری هنرمندی است که با نقشهای برجسته فلزی به ساخت انواع مجسمه یا تابلو میپردازد و مجسمههای میلیونی میسازد.
«سال ۱۳۴۴ در شهرستان بناب متولد شدم، ۱۶ ساله بودم که به تهران آمدم و به هنرستان هنرهای زیبا رفتم و سال ۶۴ از آنجا فارغالتحصیل شدم. همزمان با ورودم به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران (در سال۶۷) به نقش برجسته علاقه پیدا کردم و با یک سری مقوا و گلاسه نقشهای برجسته چند لایه میساختم. البته من از دوره دبیرستان با مرحوم مش اسماعیل، هنرمند برجسته فلزکاری آشنا بودم و با شاگردی او تمام ظرافتها و ریزهکاریهای کار با فلز را یاد گرفتم»؛ اینها را محمدحسین طاهری میگوید و خودش را مدیون مش اسماعیل میداند؛ استادی که اسم کاملش توکل اسماعیلی و یکی از دو استاد برجسته مجسمهسازی با فلز آهن ایران است.
او سالها کارگر کارگاه مجسمهسازی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و آنجا برای خودش اجسامی میساخت که بعدها ارزش آنها مشخص شد. درسالهایقبل از انقلاب، روزی چند آمریکایی به دانشکده رفتند و شروع به ساخت مجسمههای فلزی کردند. از طرف دربار هم مورد تشویق قرار گرفتند. مش اسماعیل که کنجکاو شده بود، روزی به دیدن ساختههای آمریکاییها رفت و دید سازههای فلزی خودش خیلی زیباتر و بهتر از آنهاست، برای همین تصمیم گرفت مجسمههای خودش را به گروهی که از طرف دربار برای دیدن کارهای آمریکاییها آمده بودند نشان دهد.
همزمان با این موضوع، آمریکاییها که دیدند یک کارگر ساده بهتر از خودشان مجسمه میسازد، به حالت قهر از ایران رفتند. به هر حال مش اسماعیل مورد تشویق قرار گرفت و آثارش را در نمایشگاه گروهی استادیوم آزادی به نمایش گذاشتند و او از آن به بعد در بسیاری از نمایشگاههای داخلی و خارجی شرکت کرد و از کارگری ساده به هنرمندی صاحب سبک تبدیل شد تا اینکه در سال ۷۲ از دنیا رفت. طاهری فوت و فن این هنر را از مشاسماعیل یاد گرفته است.
دنیای فلزها
با طاهری به کارگاه بزرگ او در حاشیه تهران رفتیم؛ محوطهای چندهزارمتری که مملو از قطعات آهن، دستگاههای جوش و تراش فلز و مجسمههای ریز و درشت است. طاهری سال ۷۱ که از دانشکده گرافیک فارغالتحصیل میشد ارتباطش را با مشاسماعیل و دیگر استادان حفظ کرد. آن زمان هنوز رشته مجسمهسازی که بعد از انقلاب فرهنگی تعطیل شده بود دایر نشده بود.
مدتی بعد، رشته مجسمهسازی دوباره در دانشگاه تهران دایر و باعث شد طاهری جدیتر کار کند تا به عشق دوران بچگیاش برسد؛ «به هنر خیلی علاقه داشتم. من دیپلم گرافیک داشتم و در دوره راهنمایی و ابتدایی هم خط مینوشتم، نقاشی میکشیدم و ...یادم هست عکس معلم زبانم را کشیدم و به او هدیه دادم. او که خیلی انسان هنردوست و مهربانی بود مرا به رفتن به هنرستان تشویق و به یکی از اقوامشان در تهران معرفی کرد و به این ترتیب به هنرستان هنرهای زیبای تهران آمدم. و از آن به بعد زندگی هنری او آغاز شد اما انتخاب فلز برای کار مجسمهسازی یک دلیل مهم داشت؛ در مورد سفال و سرامیک تحقیق کردم و دیدم اینها قابل کم و زیاد کردن نیستند.
میتوان روی آنها کار کرد اما امکان خلاقیت زیاد وجود ندارد. اما برعکس فلز بسیار سیال است.». ظاهرا طاهری علاقه زیادی به بزها دارد چون اولین مجسمهای که ساخت، مجسمه یک بز بود که در حیاط کوی دانشگاه تهران کارهایش را انجام داد؛ «یک دستگاه خریده بودم و از اتاق باغبانها برق میگرفتم. برای ساختن آن خیلی زحمت کشیدم».
نیلبک، طاووس، زن دف نواز، کانگورو با بچهاش، بز مدرن (!)، انواع بز و اسب، مرغ عشق، مرد طبال، آهو، مرغ و گاو با دم متحرک تنها بخشی از مجسمههایی هستند که در دیدار از کارگاه طاهری توجه هر بینندهای را به خود جلب میکنند و به دلیل تیرگی فلز آهن گاهی تصور میشود اینها عتیقه هستند. طاهری تاکنون بیش از هزار و ۵۰۰ مجسمه فلزی ساخته و بخش عمده آنها را در ۲۲ نمایشگاه انفرادی داخل و خارج کشور عرضه کرده است.
چند خط زندگی
اما چند خطی هم از زندگی و منبع درآمد این هنرمند بخوانید؛ «یکی از علاقهمندیهای من داشتن پسری بود که در این راه کمکم کند اما خدا به من دختری داد که الان ۱۳ ساله است و عاشقش هستم. خانوادهام به لحاظ فکری کمکم میکنند اما در حوزه اجرا خودم به تنهایی کار میکنم». طاهری برای هدیه تولد همسرش هم از همین مجسمهها استفاده میکند؛ «برای تولد همسرم یک مرغ عشق ساختم که ترکیبی از فلز و سیم بود و کار ارزشمندی از آب درآمد.
اما برای همه افراد نمیتوان از این نوع هدایا برد چون بسیاری از مردم ارزش آن را درک نمیکنند». وقتی بحث ارزش پیش کشیده میشود، ناخودآگاه ارزش مادی این مجسمه مثل یک علامت سوال در ذهنمان جای گیرد. طاهری اول نمیخواهد به این پرسش جواب بدهد اما بالاخره میگوید بالاترین مبلغی که برای یک مجسمه گرفتم دهمیلیون تومان بود.
طاهری در این باره هم خاطره جالبی دارد؛ «روزی در مغازه یکی در دوستانم در قزوین، یک فانوس قدیمی را دیدم که فرسوده و زنگ زده بود، آن را برداشتم و گذاشتم زیر دستگاه پرس ۱۰۰ تنی و تبدیل شد به یک ورقه فلزی. بعد اطرافش را سوراخ کردم و میلگردهایی را از آن عبوردادم. یک شعله هم با آهن ساختم، رنگ کردم و جوش دادم جای شعله فانوس. این اثر را در یکی از نمایشگاهها ارائه کردم. یک زوج جوان به محض ورود به نمایشگاه فانوس را دیدند و پسندیدند و مبلغی را پرداختند که اصلا باورم نمیشد».
طاهری از این فانوس همراه مجسمه رقصندهها و مرد طبال به عنوان سه اثر شاخص و به یاد ماندنیاش یاد میکند. طاهری زندگیاش را وقف مجسمههای فلزی کرده و در این سالها توانسته هنرش را به خوبی به رخ بکشد. او هنوز هم به خلق آثار بهتر و ماندگارتر فکر میکند و خیال خستهشدن هم ندارد.