این فیلم با فضای وسترنگونهاش، یکی از کارهای متفاوت جشنواره بود. قصه فیلم درباره مردی است که به شهر زادگاه خود برمی گردد تا با یکی ازطلا فروش های محل، تسویه حساب کند.محمدرضا فروتن، کامبیز دیرباز، پوریا پورسرخ و مهشید افشارزاده، بازیگران این فیلم هستند. شهبازی که کار فیلمسازی را حدود 51 سال قبل با کارگردانی فیلمهایی برای کودکان و نوجوانان شروع کرد، برای آنها دو فیلم «مسافر جنوب» و «نجوا» را نیز ساخته است. سومین فیلم او «نفس عمیق» فاصلهگیریاش از دنیای بچهها را نشان داد. او در گفتوگویی با «دوچرخه» در باره کار تازهاش عیار 14 صحبت میکند.
- فاصله بین عیار 14 و فیلم قبلیتان حدود پنج سال است. چرا فیلم جدید را اینقدر دیر ساختید؟
بعد از نفس عمیق موضوع های مختلفی را برای کار داشتم، ولی هر کدام را به دلیلی کنار گذاشتم. تنها فیلم نامهای که در این مدت کامل کردم «به آهستگی» بود که دوستم مازیار میری آن را ساخت. در مورد فاصلهای که بین دو فیلم آخرم افتاد، باید بگویم دو سال اول آن خود خواسته بود. علتش این بود که هیچ ایده جدی برای کار نداشتم و در عین حال، فکر نمیکردم فاصله کارگردانی فیلمهایم زیاد شود. ولی دو سال آخر، دیگر این کمکاری ناخواسته بود.
در همین ایام بود که ایده عیار 14 به ذهنم آمد. فیلم وسترن «صلاه ظهر» (در ایران: «ماجرای نیمروز») فیلم مورد علاقهام است و صحنه به صحنه آن را به یاد دارم. از دوران دانشجویی به کار بازسازی فیلمها علاقه داشتم. در همان ایام دانشجویی بود که فیلم «طناب» هیچکاک را بازسازی کردم. اما در مورد عیار 14 هدفم بازسازی فیلم «فرد زینه من» نبود، بیشتر نوعی الهامگیری از آن اثر بود. شرایطی را که در صلاه ظهر وجود داشت، دوست داشتم و خیلی دلم میخواست آن را با موضوع جدیدی به شکل ایرانی در بیاورم.
پرویز شهبازی ، کارگردان فیلم
- فیلم زینه من چه ویژگی هایی داشت که به سراغش رفتید؟
صلاه ظهر، در کنار جنبه سرگرمکنندهای که دارد، مفهوم جدی و قابل قبولی را در قصهاش مطرح میکند. البته وقتی عیار 14 را میساختم، دقیقاً به این نکته توجه داشتم که آن مفهوم آیا میتواند در جامعه ما هم کارکرد داشته باشد یا خیر. به همین دلیل، به این فکر افتادم که مفهوم جدیدتر و کارآمدتری را از قصه فیلم بیرون بکشم. این مفهوم ها شامل مسئولیت فرد و اجتماع نسبت به یکدیگر و رابطه آدم با جامعهاش میشود.
- برای ایرانی کردن قصه چه کردید؟
از نظر وجه ظاهری سعی کردم معادلهایی برای هریک از چیزهای فیلم پیدا کنم. برای مثال کلیسا، کلانتری و سالن در فیلم من تبدیل به مسجد، پاسگاه و کبابی شدهاند. این تغییرهای ظاهری مربوط به لوکیشنها (محل فیلمبرداری) میشوند. از نظر شخصیتها هم تلاش کردم این مفهوم ها قابل قبول باشد. برای مثال، در ایران ما با موجودی به نام سارق طلا بیگانه نیستیم و میتوانیم از او به عنوان شخصیت منفی قصه استفاده کنیم.
- علت انتخاب فضای سرد و فصل زمستان برای قصه چه بود؟ آیا فقط زیبایی لوکیشن را در نظر داشتید یا دلیل دیگری داشت؟
وجود برف و سفیدی آن البته صحنههای فیلم را زیبا میکرد، ولی هدف اصلیام چیز دیگری بود. این فضا در خدمت کلیت قصه قرار میگیرد و به کمک آن میآید. شخصیت ضدقهرمان فیلم، به دلیل فضای سرد و پربرف در موقعیت دشواری قرار میگیرد. در حقیقت، حالتی به وجود میآید که او راه گریزی ندارد. کل ماجرا در یک شهر کوچک اتفاق میافتد و من میخواستم، حالتی در این شهر به وجود بیاید که او نتواند از آنجا بیرون برود. ما به یک بنبست احتیاج داشتیم. در این حالت، برف کمک میکرد تا راهها بسته شود و ضدقهرمان نتواند راهی برای خروج از شهر پیدا کند. به این ترتیب، به صورت طبیعی او مجبور است در شهر بماند و با شخصیت اصلی قصه رودررو شود. پس میبینیم که برف فقط حالت تزئینی ندارد، بلکه فضاسازی میکند و با کارکردی که در داستان دارد، به صورت یکی از عوامل دراماتیک ماجرا در میآید.
محمدرضا فروتن و شهبازی، پشت صحنه«عیار14»/عکس ها: ایلیا قربانی
- برکل فیلم یک حال و هوای وسترن حاکم است، خودتان هنگام ساخت متوجه این موضوع بودید؟
وقتی میخواستم فیلمبرداری عیار 14 را شروع کنم، به این نکته فکر کردم که ممکن است بعضیها بخواهند آن را با صلاه ظهر مقایسه کنند که مقایسه درستی هم نیست. این فیلم یک اثر کلاسیک از فیلمسازی است که شما کار ضعیف در کارنامهاش پیدا نمیکنید. اما من فکر کردم اگر بخواهم آن را با حال و هوای ایرانی بسازم و در عین حال رنگ و بوی وسترن هم داشته باشد، باید آن را به شکل کلاسیک بسازم. برای همین، از حرکت های ناآشنا و عجیب و یا فرمهای غریب پرهیز کردم. این نوع روایت این حس را ایجاد میکند که انگار دارید یک وسترن ایرانی تماشا میکنید.
- کار حرفهای فیلمسازی را با دنیا و سینمای کودکان و نوجوانان شروع کردید، ولی اکنون سالهاست که دیگر برای آنها فیلم نمیسازید و به سراغ دنیای بزرگسالان رفتهاید.
خیلی دلم میخواهد دوباره به آن دوران برگردم و برای آنها فیلم بسازم. اما فضای فیلمسازی امروز، برای ساخت اینجور فیلمها مهیا نیست. علاقهای برای کار برای نوجوانان وجود ندارد. نه کسی وقت میگذارد و نه خبری از حمایت جدی است. حتی فیلمهای کودکان و نوجوانان، امکان یک نمایش عمومی خوب هم ندارند. آن زمانی که برای بچهها فیلم میساختم، مراکزی مثل کانون یا تلویزیون از تولید اینجور فیلمها حمایت میکردند. تا شرایط خوبی برای تولید و نمایش عمومی این فیلمها فراهم نشود، من و امثال من نمیتوانیم به سراغ ساخت اینجور فیلمها برویم.