به گزارش همشهری آنلاین، مردی که به خاطر موهای طلایی رنگی که داشت به احمد روسی هم معروف شده بود. این مرد با تشکیل یک باند سرقت مسلحانه تا مدتها سایهای از رعب و وحشت را روی سر مردم پایتخت گسترانده بود اما با این حال پلیس بعد از مدتها تحقیقات گسترده او را دستگیر کرد و این مرد سرانجامی نداشت جز چوبه دار.
آن روز آخرین روز از دومین ماه سال ۸۱ بود اما برای احمد روسی پایان زندگی و رفتن به پای چوبه دار به شمار میرفت. حکم اعدام قرار بود در ملاعام اجرا شود؛ یعنی در یکی از محلههای تهران... .
هزاران نفر به محلی که قرار بود احمد را اعدام کنند آمده بودند تا ببینند عاقبت جنایتکار موطلایی چه میشود... .
سرقت مسلحانه
اواسط اردیبهشتماه سال۷۹ بود که خبر یک سرقت مسلحانه از یک جواهرفروشی در شهر تهران به اداره آگاهی رسید. سارقان که به گفته مرد طلافروش دو مرد نقابدار بودند تمام اموال و داراییهایی را که در مغازه طلافروشی بود سرقت کرده بودند و صاحب مغازه هم از ترس جانش نتوانسته بود چیزی بگوید.
نیروی انتظامی بعد از اینکه تحقیقات خود را در محل حادثه تکمیل کرد، تلاش خود را برای پیدا کردن سرنخی از سارقان آغاز کرد تا بتواند آنها را خیلی زود دستگیر کند. هنوز چند روز از این ماجرا نگذشته بود که پلیس در جریان سرقتهای مسلحانه دیگری هم قرار گرفت. بررسیها نشان میداد که همه این سرقتها توسط اعضای یک باند صورت گرفته؛ باندی که مردی به نام احمد معروف به احمد روسی سرکردگی آن را برعهده داشت.
آمار سرقتهای مسلحانهای که باند این مرد خطرناک انجام میداد روزبهروز افزایش پیدا میکرد و پلیس همه توان عملیاتی خود را برای به دام انداختن متهمان به کار گرفته بود تا اینکه سرنخهایی از این مرد در یک جنایت به دست آمد.
قتل در خیابان
تلاش ماموران برای پیدا کردن سارقان مسلح هنوز به جایی نرسیده بود که خبر رسید مرد جوانی را در یکی از خیابانهای تهران در ملا عام با اسلحه به قتل رساندهاند.در پی این خبر ماموران پلیس برای کشف حقیقت به محل حادثه رفتند. بعد از چند ساعت که هویت مقتول جوان برای ماموران مشخص شد، خانواده او برای بازجویی اولیه به اداره آگاهی رفتند.خانواده مقتول در اولین اظهارات خود به ماموران گفتند که از چند وقت قبل پسرشان ارتباط مشکوکی با یک جوان پیدا کرده بود. پلیس با توجه به اطلاعات خانواده مقتول، دوست جوان قربانی را شناسایی و در یک عملیات ضربتی او را دستگیر کرد.
فرار از زندان
دوست مقتول پس از دستگیری به قتل او اعتراف کرد و در همان بازجویی اولیه به ماموران گفت: «چند شب قبل من و مقتول با یک نقشه از پیش تعیین شده به یک جواهرفروشی در شمال شهر رفتیم و با تهدید اسلحه مغازهدار را وادار کردیم که تمام دار پولها و طلاهایشاش را به ما بدهد. بعد از سرقت بین من و مقتول بر سر تقسیم اموال مسروقه اختلاف به وجود آمد و همین اختلاف باعث شد که من او را به قتل برسانم».
به این ترتیب نه تنها راز جنایت که راز سرقت مسلحانه از طلافروشی هم فاش شد. احمد با قرار بازداشت موقت راهی زندان شد و منتظر روز دادگاه ماند. تا اینکه یک ماه بعد از دستگیری متهم، او با یکی از زندانیان درگیر شد و به خاطر جراحت عمیقی که در آن درگیری پیدا کرده بود او را به بیمارستان انتقال دادند. متهم در همان روزهایی که در بیمارستان بستری بود، یک روز از فرصت استفاده و از دست مامور خود فرار کرد. به این ترتیب پرونده احمد روسی وارد مرحله جنجالیتری شد.
حکم اعدام
بعد از فرار متهم از زندان، نیروهای پلیس تلاش خود را برای دستگیری متهم فراری آغاز کردند. تا اینکه دو ماه بعد بالاخره پلیس توانست برای دومین بار احمد را در مشهد دستگیر و بار دیگر روانه زندان کند.بعد از اینکه جنایتکار موطلایی در دادگاه محاکمه و به قصاص محکوم شد، بارها از کرده خود اظهار پشیمانی کرد ولی اولیای دم آن مقتول جوان فقط تقاضای قصاص کرده بودند.
احمد در آخرین لحظات عمرش باز هم به اظهار ندامت کرد و به عنوان آخرین خواستهاش قبل از مرگ، از قاضی خواست تا چند کلام با مردم حرف بزند. او با صدای لرزان به کسانی که برای دیدن اجرای حکم آمده بودند گفت: «هر کس کار خلافی انجام دهد، بداند که خیلی زود تاوانش را پس میدهد. من هم جزای عمل خود را در اینجا دیدم». بعد هم طناب دار را بر گردنش انداختند و او به سزای اعمال خود رسید.