همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: با سعید پیردوست، کوتاه، درباره فریماه فرجامی و تجربه همکاری با این بانوی سینما ایران در ۳ فیلم گفت و گو کرده ایم.
گفت و گوی ما را با پیردوست بخوانید:
تجربه کار با خانم فریماه فرجامی چگونه بود؟
برای من به شخصه، تجربه کار در کنار ایشان، تجربه ای ارزنده و درخشان بوده و هست. نمی توانم در غیاب ایشان از فعل ماضی استفاده کنم. سخت است که باور کنم ایشان امروز در کنار ما نیست.
خانم فرجامی چگونه انسان و هنرمندی بود؟
فوق العاده با استعداد، بسیار باوقار و باشخصیت بودند. او به معنای واقعی کلمه هنرمند و هنرشناس بود. این اواخر هم بیماری او را خیلی آزار داد و او را از پای درآورد.
جایگاه او در بازیگری سینما و تئاتر امروز ایران از نگاه هنرمندانه شما کجاست؟
از نگاه من جایگاه او بسیار رفیع بود و هست.
چند تجربه همکاری با ایشان داشتید؟
چند کار سینمایی با ایشان و در کنار ایشان انجام دادم. یکی «خط قرمز» ساخته مسعود کیمیایی، «تیغ و ابریشم» که باز هم جزو ساخته های کیمیایی است. بعدها باز در «سرب» با یکدیگر بازی کردیم. از فیلم «مادر» علی حاتمی فریماه فرجامی به سادگی نمی توان گذشت. او در نقش خودش در این فیلم به خوبی نشست و به خوبی درخشید. از دیگر کارهای او هم می توان به سینمایی «نرگس» اشاره کرد. از نگاه من هنرمندی عالی جاه و عالی جای بود و همتایش در سینمای ایران یافت نمی شود. فکر نمی کنم که حالا حالاها نظیر خانم فرجامی در سینمای ایران ظهور کند.
خلا ظهور هنرمندی مانند فریماه فرجامی چگونه پرخواهد شد؟
شاید به سختی. من که بعید می دانم اما الله و اعلم. شاید رفتنش هم خواست خدا بود. با شرایط موجود به گمانم بسیار سخت بتوان زاده شدن بازیگری همتراز او را در عرصه سینما و تئاتر ایران حتی در ذهن متصور شد.
او را چگونه فردی شناختید و به جای آوردید؟
به معنای واقعی کلمه هنرمند بود. هنر را می شناخت. نمی خواهم گزافه سخن بگویم. بسیار باوقار بود. در عین حال که بازیگری ششدانگ بود، در هیچ گنگ و دسته و گروهی جای نمی گرفت. در عرصه سینما به هیچ عنوان اهل باندبازی نبود. به هیچ وجه حاشیه ساز نبود. در هیچ حاشیه ای نه دخالت و نه سرکشی می کرد. او بیشتر معطوف به کار و هنرش بود و دوست داشت زندگی خودش را بکند.
بیماری اش هم این اواخر واقعاً او را عذاب داد. روح و روانش را خسته کرد. جسمش را خسته کرد و توانش را برید. امیدوارم که خداوند به کسانی که در عرصه تا آخرین لحظه حضور دارند، توان کار کردن بدهد که تا واپسین لحظات زندگی شان سربلند باشند و بدرخشند و کارشان به دل مردم بنشیند و برای جامعه هنری مفید باشند.
واقعاً در حال حاضر که با شما صحبت می کنم، چنان ناراحت و متأثرم که نمی توانم لام تا کام سخن بگویم. در «خط قرمز»، هم کمک دستیار کارگردان بودم و هم بازیگر. ایشان را انسانی باوقار و جهان دیده و جهان شناخته به جای آوردم اما متأسفانه بیماری او را از پای درآورد. واقعاً و از اعماق وجودم متأثر و متأسفم. جز آه و فغان نمی توانم چیز دیگری بگویم.