اسفند ماه گذشته فصل اول سریال «چشم‌بندی» از شبکه سه روی آنتن رفت و پخش فصل دوم این سریال هم خردادماه آغاز شده است؛ سریال کمدی با حضور بازیگرانی که برای مردم شناخته شده‌اند. نعیمه نظام دوست یکی از بازیگران این سریال است.

به گزارش همشهری آنلاین، فصل اول چشم‌بندی به کارگردانی شاهد احمدلو  و تهیه‌کنندگی سلیم ثنایی داستان آتش گرفتن یک کارخانه بود و ماجراهایی که به وجود می‌آورد. در فصل دوم شخصیت «محسن برهانی» و پدرش «جهان» درگیر حل پرونده دزدی چند میلیون دلاری می‌شوند. در این سری از این سریال هم بازیگران فصل قبلی حضور دارند و هم بازیگرانی اضافه شده‌اند. نعیمه نظام دوست یکی از بازیگرانی است که در فصل قبلی سریال هم حضور داشت و در فصل دوم این بار شخصیت جدیدی را بازی می‌کند. با او در باره این سریال صحبت کنیم.

از شخصیتی که بازی کردید، کمی ‌برایمان بگویید. خانم محمودی از نظر شما چه جور شخصیتی است؟
خانم محمودی به نظرم آدم مقتدر و قوی است که در عین حال می‌خواهد کارش را درست انجام دهد. او در کارش خیلی جدی است. از آن دخترهایی است که تمام تلاشش را کرده که درس بخواند و در جامعه کاری بکند. البته یک بخش وجودش هم همیشه پنهان بوده و حالا در یک کل‌کل و در یک ماجرا شرایطی پیش می‌آید که ازدواج می‌کند. ولی تا آن زمان انگار قلبش بسته بوده است.  
به نظر می‌رسد کمی ‌از شخصیت‌های قبلی که بازی کرده‌اید، فاصله گرفته اید، حتی نسبت به نقشی که در فصل یک همین سریال چشم بندی داشتید. اینجا شخصیتی که بازی می‌کنید، در رفتار و حرف زدنش جدی‌تر است.  
بله. سعی کردم کاملا همینطور باشد. بنا به فیلمنامه و تبادل نظری که با شاهد احمدلو در باره این شخصیت کردم و این که خواستیم از شخصیتی که در فصل یک سریال داشتم، متفاوت باشد، به این نتیجه رسیدیم که باید جدی‌تر باشد. شخصیتی که در فصل یک داشتم، یک خانم خانه‌دار و یک مادر مهربان و فداکار بود. او در عین این که می‌خواست مدیر یک کارخانه باشد، ولی نمی‌توانست. در فصل دوم این شخصیت از داستان خارج شده بود و به من گفتند در نظر داریم شخصیت خانم محمودی را بازی کنی. کار سختی بود که با فاصله کم از شخصیت قبلی در این سریال شخصیت دیگری بازی کنم. ولی به هر حال با صحبت های کارگردان و تمرین این کار را انجام دادم و خوشبختانه مثل این که توانسته ام تفاوت دو شخصیت در دو فصل را نشان دهم. چون نظرها و صحبت‌ها می‌گوید که متفاوت بوده‌ام.


 از فصل یک چشم بندی صحبت کردید. از تجربه آن فصل برایمان می‌گویید؟
فصل یک را هم با همین گروه کار کردیم. فقط در آن فصل پارتنر من آقای سیاوش مفیدی بود و اینجا آقای سروش جمشیدی. من سعی کردم بر اساس داشته‌هایی که در این سال‌ها جمع کرده ام، نقش یک زن خانه دار مهربان را بازی کنم. اما در فصل دو یک زن بداخلاق عصبی را داشتم که کاملا با اولی متفاوت بود. حتی وقتی می‌خواهد ازدواج کند، احساس زیادی بروز نمی‌دهد.  


کار با شاهد احمدلو چطور است؟
شاهد احمدلو به شدت جوان خلاق و با گذشتی است. من نزدیک ۲۰ سال است با او آشنایی دارم و در کارهای دیگری از او هم بازی کرده‌ام. ولی هیچ وقت انقدر طولانی و نزدیک یک سال پیاپی با هم کار نکرده بودیم. در این مدت جز متواضع بودن و آرامش سر کار چیزی از او ندیدم.
 این خیلی برای یک بازیگر مهم است که به او آرامش بدهی تا بتواند با اعتماد به نفس کارش را انجام دهد و جلوی دوربین برود. ما هر چقدر هم قدیمی ‌و با تجربه باشیم، باز هم اگر فضای پشت صحنه متشنج باشد، نمی‌توانیم کار کنیم. من به شخصه در چنین شرایطی استرس می‌گیرم و به هم می‌ریزم. قبل از امضای قرارداد فقط این را می‌گویم که من سر صحنه آرامش می‌خواهم تا با حس خوب جلوی دوربین بروم. در چشم‌بندی من و بقیه بازیگران این آرامش را داشتیم. همه نظراتشان را می‌گفتند و در خیلی موارد متواضعانه از سوی آقای احمدلو پذیرفته می‌شد.


پس می‌توانستید نظر خودتان را ارائه بدهید و شاید حتی چیزی را تغییر بدهید؟
حتما. این خیلی برای بازیگر مهم است. بازیگران اگر ایده و فکری داشتند آقای احمدلو با دقت گوش می‌کرد و خیلی موارد می‌پذیرفت. به نظرم دیگر زمان این که کارگردان با بداخلاقی و خشونت کارش را پیش ببرد، گذشته است. هرکسی با یک تجربه و آورده‌ای سر کار می‌آید و انتظار دارد روی آنها حساب شود. وقتی شما فلان بازیگری را برای کاری آورده‌اید، حتما چیزی در او دیده‌اید. بنابراین نمی‌توانید مثل مهره یا عروسک با او برخورد کنید و تمام کارهایش را دیکته کنید.  البته که همه این‌ها باید به این شرط باشد که در خدمت کار و کارگردان باشیم.  
یعنی باز هم نظر نهایی را باید کارگردان بگوید. برای من نظر کارگردان خیلی مهم است. وقتی کاری را با کارگردانی می‌پذیرم، دوست دارم که حتما کاری را انجام دهم که او دوست دارد.


یعنی به حضور کارگردان به عنوان نظم دهنده و این که از هرج و مرج جلوگیری کند، اعتقاد دارید؟
دقیقا. او باید نظرات را بشنود و با توجه به صحبت‌ها و دکوپاژی که مدنظر خودش است، کار را پیش ببرد. در این کار قبل از این که یک سکانس را تصویربرداری کنیم، راجع به آن حرف می‌زدیم. اینطوری نبود که به سرعت سراغ سکانس برویم و تمامش کنیم. باور کنید حتی گاهی یک ساعت طول می‌کشید که صحبت کنیم و به نتیجه برسیم. سعی می‌کردیم با وجود زمان کمی‌که برای رسیدن به پخش داشتیم، هر سکانس را تمرین و در باره آن صحبت کنیم.


بازخوردها در باره فصل دوم چطور بوده است؟
بازخوردها خوب بوده است. ولی مشکلی که وجود داشت این بود که زمان پخش مدام تغییر می‌کرد. این به کار لطمه می‌زند. ما زمان پخش مشخصی نداشتیم که هر روز در یک زمان مشخص کار پخش شود. به نظرم اگر این اتفاق می افتاد، کار بیشتر دیده می شد و خیلی‌ها هم از طریق تلویبیون کار را می‌دیدند. ولی با تمام این‌ها مخاطب خود را داشت.


طبق آماری که خود تلویزیون هم اعلام کرده، با ریزش شدید مخاطب روبه‌روست. خیلی از هنرمندان هم به شبکه نمایش خانگی کوچ کرده‌اند. خیلی‌ها هم معتقدند به دلیل تفاوت استانداردها و قوانین در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی اصلا رقابت منصفانه‌ای بین این دو وجود ندارد. نظر شما چیست؟
نمی‌شود گفت صددرصد اینطور است. درست است که مخاطب تلویزیون خیلی کم شده است، ولی من می‌گویم مخاطب شبکه نمایش خانگی آدم‌هایی هستند که امکانات دارند و می‌توانند اشتراک این پلتفرم‌ها را بخرند. بنابراین به نظرم مخاطب خاص هستند. کسی که در دورترین و محروم‌ترین نقطه کشور زندگی می‌کند، شرایطش را ندارد که سریال‌های شبکه نمایش خانگی را تماشا کند. تنها چیزی که دارد، فقط تلویزیون است. من به خاطر همین است که به تلویزیون عرق دارم. شروع کار من از تلویزیون بوده و خودم را بچه تلویزیون می‌دانم و معتقدم تلویزیون خانه همه هنرمندان است. کسی نمی‌تواند ما را از خانه‌مان بیرون کند. این را صراحتا می‌گویم که تمام کسانی که سال‌ها در تلویزیون زحمت کشیده‌اند، حق دارند در این فضا کار کنند. حالا این که کسی خودش دوست نداشته باشد، چیز دیگری است، ولی کسی حق ندارد هنرمند ار از کار کردن در تلویزیون منع کند. به نظرم فضا برای تمام هنرمندان باید باز باشد. من یکی از دلایلی که هنوز در تلویزیون کار می‌کنم این است که به آن کودک یا بزرگسالی فکر می‌کنم که در جای محرومی ‌از این کشور زندگی می‌کند و تنها سرگرمی‌اش تلویزیون است. نه اینترنت دارد و نه هیچ چیز دیگر. فکر می‌کنم اگر می‌توانم با کارم لبخندی روی صورتشان بنشانم و این کار را نکنم، ظلم کرده‌ام. به طور کلی اعتقاد دارم باید کار کنیم. اگر همه ما از این فضا خداحافظی کنیم پس رسالتمان را چطور انجام دهیم؟


ولی خیلی از هنرمندان به دلیل شرایطی که به وجود آمده، مجبور به ترک تلویزیون شده اند.  
من می‌گویم همه آدم‌ها در همه جهان حق دارند نظرشان را بدهند و کاری را که دوست دارند، انجام دهند. حالا یکی دوست دارد در تلویزیون کار کند، یکی دوست ندارد. هر دو هم قابل احترام است. من در جایگاهی نیستم که برای کسی تعیین تکلیف کنم که باید کاری را انجام بدهی یا ندهی. هر کس با توجه شرایطش تصمیم می‌گیرد. این را باید همه آدم‌ها چه مسئول و چه شهروندان بپذیرند که به عقیده هم احترام بگذارند.


با همه این تفاصیل فکر می‌کنید، اگر این سریال برای شبکه نمایش خاگی تولید می‌شد موفق‌تر بود و تماشاگر بیشتری داشت؟
بله. موفق تر می‌شد و جای خودش را پیدا می‌کرد. ما به خصوص در کار کمدی در تلویزیون با محدودیت مواجهیم. در کمدی باید کاری کنیم که مخاطب بخندد. این کار البته باید در قالب هنجارها صورت بگیرد. ولی ما با محدودیت‌هایی در تلویزیون روبه‌رو هستیم و با همین محدودیت‌ها باید تماشاگر را بخندانیم. بنابراین کار سختی است و خیلی قابل احترام است. با این وجود حتی اگر یک لبخند روی صورت کسی بنشانیم و کاری کنیم یک لحظه از غم و شرایط اجتماعی سخت دور شود، رسالتمان را انجام داده‌ایم. هنرمند و بازیگر هم مثل بقیه مردم در همین جامعه زندگی می‌کند، کار می‌کند، با همین شرایط اقتصادی و مالی سخت امورش را می‌گذراند و از همان جایی خرید می‌کند که آدم‌های دیگر خرید می‌کند. خود من اجاره‌نشین هستم و باید کار کنم و در همین شرایط زندگی می‌کنم.


نکته‌ای هست که دوست داشته باشید اضافه کنید؟
برای تمام آدم‌ها آرامش آرزو می‌کنم. چند سالی است که آرامش را در جامعه نمی‌بینم و خیلی از این بابت ناراحتم. دوست دارم اوضاع اقتصادی بهتر شود و مسئولان فقط وعده ندهند. باید عمل کنند. شرایط اقتصادی بد و مشکل مسکن آرامش برای کسی باقی نگذاشته است. وقتی شما جیبت خالی است، آرامش نداری. شاید بنشینی و یک فیلم ببینی و کمی‌حالت عوض شود، ولی به محض این که تمام می‌شود، یادت می‌افتد فردا باید اجاره خانه را بدهی. از مسئولان می‌خواهم این شرایط اقتصادی را درست کنند.
 من یک زمانی در صفحه شخصی خودم راجع به این مسائل و مشکلات اقتصادی می‌نوشتم. ولی الان احساس می‌کنم اصلا فایده‌ای ندارد. اگر وضع اقتصادی مردم بهتر شود، قطعا به آرامش آنها کمک می‌کند. واقعا لازم است که به وضعیت اقتصادی رسیدگی شود و فقط قول و وعده در کار نباشد ... خود مردم هم البته باید با هم مهربان باشند. درست است که شرایط خوبی نیست و اعصاب‌ها خراب است، اما مردم باید هوای همدیگر را داشته باشند و انتقام نداشته‌هایشان را از همدیگر نگیرند. خودمان با مهربانی و کمک به هم می‌توانیم آرامش را به هم برگردانیم. ما برای زندگی کردن می‌جنگیم و بعد هم باید همه چیز را بگذاریم و برویم. در این شرایط اگر بخواهیم همدیگر را هم اذیت کنیم خیلی بد است. امیدوارم این آرزو برآروده شود و آرامش به مردم دوست داشتنی ما که عاشقشان هستم، برگردد.

منبع: همشهری آنلاین