به گزارش همشهری آنلاین، سال ها قبل یک بازیگر تلویزیونی جوان دلسرد و یک کارگردان با موهای وحشی در کافهای واقع در «سانست استریپ» به دیدار هم رفتند. قهوهای نوشیدند و گپ زدند. جانی دپ و تیم برتون بهنظر زوج نامناسبی میرسیدند زیرا یکی بت نوجوانها بود و موجودی سرکش، و دیگری کارگردانی که تمایل به کارهای فانتزی و وحشتانگیز داشت. اما از همان دیدار نخست، رفاقتی خلاقانه بینشان به وجود آمد و موجب ساخت فیلمهایی شگفتآور با شخصیتهایی غیرعادی در سینمای امروز شد: یک نوجوان فرانکنشتاینی با دستهایی به شکل قیچی، یک کارگردان بدساز تاریخ سینما، یک سازندهی خُلوضع شکلات و یک آرایشگر آدمکش... برتون به اتفاق دپ هفتمین فیلم خود موسوم به آلیس در سرزمین عجایب را با کار روی رمان کلاسیک لوئیس کارول و به طریقهی سهبعدی بر پردهی سینماها نشاندند. فیلمی که با فروش و استقبال شگرف تماشاگران نقاط مختلف عالم روبهرو شده است. گفتوگو با این دو رفیق و همکار قدیمی را میخوانید:
«آلیس در سرزمین عجایب» صدها بار به اشکال گوناگون درآمده است؛ چه چیزی باعث شد که مجدداً آن را به فیلم برگردانید؟
تیم برتون: از استودیوی دیزنی سراغم آمدند و گفتند که مایلاند آلیس را به صورت سهبعدی بسازند، و به نظرم هیجانانگیز آمد. من کتاب لوئیس کارول را هیچوقت نخوانده بودم، اما میدانستم که این داستان به طریق نقاشی و موسیقی و چیزهای دیگر اجرا شده است. تخیل در آن همیشه قوی بوده ولی فیلمهای از روی آن، تصور میکنم همیشه یکجورهایی بچگانه و غریب از کار درآمده بود. به عقیدهام جالب بود که سعی کنیم یک بار این شخصیتها را نه به شکل غیرطبیعی و غریب – منظورم این است که آنها غیرطبیعی و غریب هم هستند – نمایش دهیم؛ ما میخواستیم عمیقاً به درون آنها رخنه کنیم.
آقای دپ، بگویید چگونه به نقش «مد هتر» (کلاهدوز دیوانه) نزدیک شدید؟
جانی دپ: به اندازهی کافی. میدانید، من هردوی داستانها - ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب و نگاه از درون به آینه - را چندی پیش دوباره خواندم. بعد شروع کردم به چیزهای بیزارکننده و نفرتانگیز فکرکردن، که به «مد هتر» ختم میشد. بعد هم آن تصاویر را در ذهنم مرور کردم. از همانجا بود که موهای نارنجی بیرون آمد.
بعد از «دزدان دریایی کارائیب» و نقش غریب «جک اسپارو»، اینبار به قالب «مد هتر» رفتهاید که موجودی با پوست خاکستری، چشمان سبز و موهای نارنجی است. عجیب نیست؟
دپ: وقتی اولین بار برای تست مقابل دوربین رفتم، با خودم فکر میکردم «آنها مثل اینکه دارند عقلشان را از دست میدهند». اما تیم برتون از من حمایت کرد. گریم هر روز ساعتها طول میکشید ولی خب، باید بگویم جالب از کار درآمد.
برتون: از ادوارد دستقیچی به بعد، جانی دپ همیشه خواسته خودش را بپوشاند و قایم کند] میخندد [! من هم فهمیدهام.
دپ: هنوز هم قایم میکنم.
هنوز هم کسانی در «هالیوود بولوار» هستند که مثل «جک اسپارو» لباس میپوشند...
دپ: یک روز داشتم از «هالیوود بولوار» میگذشتم. پشت چراغ قرمز ترمز کردم و برگشتم به طرف چپ و دیدم «ویلی وانکا» یکجا ایستاده و دارد با «جک اسپارو» حرف میزند. خیلی باحال بود!
آقای دپ، شما یک بار گفته بودید که دوست ندارید خودتان را روی پرده تماشا کنید. دلتان نمیخواهد خودتان را در «آلیس» به طریقهی سهبعدی ببینید؟
دپ: باید بگویم قادر نیستم سهبعدی نگاه کنم چون حالتی غیرطبیعی بهم دست میدهد، بهخاطر ناراحتی چشم چپم. بنابراین واقعاً نمیتوانم سهبعدی ببینم. این بار عذرم موجه است که خودم را روی پرده نبینم.
درست ۲۰ سال از اولین ملاقات شما دو نفر در هتل و صحبت دربارهی «ادوارد دستقیچی» میگذرد؛ آیا از آن ملاقات چیزی به یاد دارید؟
برتون: تنها چیزی که یادم مانده خوردن قهوه است. کلی قهوه خوردیم. ولی حس میکنم آن ملاقات و دیدن جانی بهخاطر بازی در فیلم یا اصولاً میل به بازیکردن و اینها نبود. تصویری که از او در ذهن داشتم رفتن به درونش بود؛ نه آنطور که مردم میشناختندش، بلکه کیفیتی در او وجود داشت و کسی نمیدانست و این آن چیزی بود که شخصیت «ادوارد دستقیچی» را ساخت. یک چیز غریزی بود و میشد آن شخصیت را در جانی دید.
آقای دپ، آیا میدانستید و احساس میکردید که بعد از آن ملاقات نقش را به دست خواهید آورد؟
دپ: خودم را متقاعد کرده بودم که آن شخصیت من هستم. هرکسی در شهر میخواست آن نقش را بازی کند، حتی مایکل جکسون! ملاقات مهمی با تیم داشتم و قهوهی تلخی خوردیم و بعد تقریباً تا چند هفته از او خبری نشد. یکمرتبه تلفن زنگ زد و تیم گفت: «تو ادوارد دستقیچی هستی». مات ماندم و یکمرتبه مغرور شدم. میدانستم که چقدر مهم است. ریسک بزرگی برای تیم بود که به یک بازیگر تلویزیونی اعتماد کند. هنگامی که ادوارد دستقیچی آمد، درست همان بود و شد که من بهش نیاز داشتم. فهمیدم این راهی است که میخواهم دنبال کنم. تیم مرا به آن راه کشاند.
برتون: و هفتهها پشت بوتهها در فلوریدا بالا آورد.
دپ:[میخندد] من سرم را با جوراب پشمی در فیلم پوشانده بودم. فیلمبرداری در «تمپا» و یک همچو جاهایی بود و از خیلی قبلش سردرد غریبی داشتم. یادم هست صحنهای بود که من از دست پلیسها فرار میکردم. شش بار این صحنه را تکرار کردیم و من داشتم میمردم، آنوقت تیم گفت: «حالت چطوره؟ یه بار دیگه بگیریم؟» با حالتی نزار گفتم: «آره، حتماً». ته خیابان که رسیدم، شنیدم «کات»، همانجور به دویدنم ادامه دادم تا خودم را به پشت یک بوته رساندم.
چهار سال بعد شما «اد وود» را با هم کار کردید. در آن زمان دربارهی وضعیت حرفهایتان چه فکر میکردید؟
دپ: آن زمان هالیوودیها میگفتند: «چرا یه اسلحه ورنمیداره با دختره بره؟» همهی آنچه از من میخواستند دستگرفتن یک اسلحه بود و درگیری، اما من اصلاً دنبالش نبودم. دنبال چیزهای خاص و نو بودم.
برتون: تو باید به آنها میگفتی: «اسلحهها رو غلاف کنین، میخوام برم به طرف تخیل»... من هم همیشه همین عقیده را داشتم. اگر تو آن چیزی را که میگفتند و میخواستند انجام میدادی، پول زیادی گیرت میآمد و خیلی زود هم ... میدانی که؟ ولی تو چیزهایی را انتخاب کردی که دلت میخواست.
ترسناکترین چیزی که تیم برتون از شما خواسته در فیلمی انجام دهید، چه بوده؟
دپ: آوازخواندن در سوئینی تاد.
برتون: بیتردید همین بوده.
این حس تشخیص را شما دو نفر چگونه توجیه میکنید؟
دپ: تحسینهای مشابهی برای چیزهای آبستره بینمان وجود دارد. من همیشه ایستادهام تا بفهمم تیم بهدنبال چهچیزی است، و او به من اعتماد میکند تا بروم و کارهای احمقانهای انجام دهم.
برتون: مثل پوشیدن آن لباس ترسناک دلقکوار. طی سالها فهمیدهایم که چه سلیقههای مشابهی داریم. هردوی ما فیلمهای ترسناک قدیمی را میپسندیم. دربارهی بازیهای تلویزیونی حرف میزنیم که ما را مانند کودکان میترساند.
دپ: کارگردانهای بزرگ قدیمی بودهاند که من با آنها کار کردهام. با تری گیلیام، گور وربینسکی و برادران هیوز و بسیاری دیگر. اما کارکردن یک فیلم با تیم انرژی غریبی میطلبد؛ درست مانند یک موج سهمگین. بعد هم ارتباط و پیوندی است که وقتی از من میخواهد با صورت زمین بخورم، میبینم ارزشش را دارد.
فکر نمیکنید امکان مخالفتهایی هم وجود داشته باشد؟
برتون: حتی فکر کردن به این مورد هم برایم سخت است. همیشه کنار آمدهایم.
دپ: حتی زمان ساخت اسلیپی هالو که تیم از من خواست پشت دو اسب تندرو درون گودال پرگل بیفتم.
صحبتهایی است تا شما دو نفر سریال خونآشامان تلویزیونی دههی ۱۹۶۰، «سایههای تاریک» را فیلم کنید؛ فیلم بعدی است؟
برتون: در حال حاضر هنوز گرم تابش آلیس هستیم. ولی داریم روی سایههای تاریک کار میکنیم. هروقت میخواهید با جانی کار کنید پرسش این است که آیا هیجانزدهاید؟
دپ: من هنوز هم در انتظار تلفنی از تیم هستم. «آیا زنگ زده؟» در خانه نشستهام و به آن تلفن لعنتی زل زدهام.