به گزارش همشهری آنلاین، در تاریخ فوتبال ایران فقط یک روایت درباره هاکر نقل شده است؛ آنجا که مرحوم دکتر اکرامی به آبادان رفته و اصول باشگاهداری نوین را از هاکر میآموزد و با تاسیس شاهین، آموختههایش را عینیت میبخشد.
اولین مربی رسمی خارجی
«دان گیبل» اولین مربی رسمی فوتبال ما بود که نیمکتهای داغ ایرانی را تجربه کرد. سال۱۳۲۷(۱۹۴۸ میلادی) اولین سال حضور او بود. «دکتر علی کنی»، رئیس وقت فدراسیون فوتبال که عاشق بهرهگیری از دانش نوین فوتبال دنیا بود، گیبل را به ایران آورد. گیبل مدتی در تیمملی، شریک صدقیانی بود اما مثل تمام مربیان سنتی فوتبال ایران که حضور یک خارجی را کنار خود برنمیتابند، گیبل هم به چنان تیر غیبی گرفتار شد. او از تیمملی کنار رفت اما با آموزش مربیان داخلی، آدم مفیدی برای فوتبال ما لقب گرفت.
اتریش، ۵۴سال پیش
در سال۱۳۳۵، وقتی علی کنی دوباره رئیس فدراسیون فوتبال شد، بحث استفاده از یکمربی خارجی دیگر بازهم مطرح شد. مربی خارجی این بار ادموند مایوفسکی اتریشی بود. این مربی اتریشی در سال۱۹۵۶ در فوتبال ما مشغول به کار بود.
رقابت بلوک شرق با غرب
تا سال۱۳۴۸(۱۹۶۹) که برای اولین بار یک مربی خارجی به نام آلن راجرز به استخدام پیکان درآمد، مربیان خارجی دیگری هم در ایران فعالیت کردند. فرانس مساروش، مربی بزرگ و خوشنام مجاری و گئورگی سوچ، هموطن مساروش و بالاخره زدراوکو رایکوف یوگسلاو، این ۳نفر بودند. رایکوف، بعدها از تیمملی به باشگاه تاج رفت تا دومین مربی خارجی باشگاههای فوتبال ما باشد.
از باشگاه به تیمملی
مسیر رایکوف یعنی حضور یکمربی خارجی که از تیمملی به باشگاهها منتقل شده را در سالیان بعد مربیان بسیاری طی کردند. مربیانی مثل جرج اسکینر، استانکو، یورگن گده و... از این دست مربیان خارجی بودند.
حمله بریتانیاییها به لیگ ایران
دهه۵۰، دهه هجوم مربیان خارجی به فوتبال ما بود. به جز آلن راجرز و استیو آرت انگلیسی که به پیکان آمدند و رایکوف که به تاج رفت، نفراتی مثل ایگورنتوی روس، دنی مکلنان اسکاتلندی، جرج اسکینر ایرلندی، فرانک اوفارل ایرلندی، یوگنی لیادین روس، ویلی فوسکوله آلمانی، استفان استرانیکوی رومانیایی، هاری گیم انگلیسی، ایوان کونوف روس، ولادیمیر جگیچ یوگسلاو، فرانس فانبالکوم هلندی، استفان گامبوش مجار و... نیز در دهه۵۰ به ایران آمدند.
سالهای بیرونقی مربیان خارجی
بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی، مربیان خارجی از ایران رفتند. در سال۱۳۷۰، دومربی خارجی به دعوت فدراسیون به ایران آمدند. این در حالی بود که این دو مربی مورد استقبال هیچکس قرار نگرفتند. منصور پورحیدری سرمربی استقلال، یکی از این دو یعنی بونژاک مجار را برای ترحم(!) به استقلال برد و دستیار خودش کرد. خارجی دیگر گونجارو بود که هیچکس از فعالیت او کار خاصی ندید.
و اما مسئله ایویچ
در دهه۷۰، ظهور مربیان خارجی آغاز شد و روند دامنهداری در این عرصه شکل گرفت. شاید نقطه اوج حضور خارجیها، حضور تومیسلاو ایویچ در دهه۷۰ برای هدایت تیم ملی در جامجهانی باشد. مردی که در سال۱۹۸۷ با تیم پورتو قهرمان اروپا شده بود. بهجز ایویچ در دهه۷۰ آری هان، استانکو، والدیر ویرا، ویکتور زرنف، ادمار براگا و... برای هدایت تیمملی به ایران آمدند اما در سطح باشگاهی حضور مربیان خارجی پردامنهتر بود. حضور نفراتی چون یوگنی سکوموروخوف (گاسپادین) و لئونید بیلفسکی از شوروی سابق برای استقلال، یورگن گده آلمانی و ۳کروات یعنی ولادیسلاو بگوویچ، استانکو و متکوویچ برای پرسپولیس آغاز داستان بود. در دهه۷۰ آصف نمازُف آذربایجانی، آدریانو سابوی رومانیایی، واسیلی گوجای هموطن سابو که اتفاقا تاثیرگذارترین خارجی لیگهای دهه۷۰ بود و با هدایت تراکتورسازی برادران دینمحمدی، کریم باقری و حسین خطیبی را به تیمملی فرستاد و در اصل کارمند کارخانجات تراکتورسازی رومانی بود(!) و مردانی مثل میفرکنیتایف قزاق، ایوان دیمیتریوی رومانیایی و... در این راستا به ایران آمدند.
تیمملی امید با استخدام ایگون کوردس آلمانی در راه صعود به المپیک۲۰۰۰ سیدنی ناکام ماند تا تجربه استفاده از مربیان آلمانی بازهم ناموفق تعریف و ارزیابی شود. این درحالی است که قبلا ویلی فوسکوله و بعدها رولند کخ، راینر سوبل، اشمیت، پییر لیتبارسکی و انگین فیرات در ایران ناکام بودند.
دهه تثبیت خارجیها
در دهه۷۰ از حضور یک مربی خارجی ناموفق به نام حاجی انور هم بهره بردیم که با تیم ملی امید سال۱۹۹۶ کارش فرجام و آیندهای نداشت. دهه۸۰ سال ثبات در حضور مربیان خارجی بود. دههای که بین مربیان شایسته و ناشایست دیوار کشیدیم. سالهایی که مربیان بزرگ را شناختیم و آنها را به ایران آوردیم. اگر در سال۷۳ حضور آریهان در فوتبال ایران رویایی بود، در دهه۸۰ آریهان و امثال او را از باشگاههایمان اخراج کردیم.
ظهور و سقوط ویچها
در دهه۸۰ بالکانیها هنوز رکورددار بودند. کارنامه حضور یوگسلاوها چندان هم ضعیف نبود. در رأس تیم ملی با برانکو ایوانکوویچ به جامجهانی ۲۰۰۶ صعود کردیم و سلف او، میروسلاو بلاژویچ به تیم ملی اعتبار و شکوه مضاعف داد. به جز برانکو و بلاژویچ در دهه۸۰ وینکو بگوویچ، فخرالدین بگوویچ، دارکو تراژیچ، میلان زیوادینوویچ، زلاتکو کرانچار، میودراک یشیچ، گمالویچ، زلاتکو ایوانکوویچ، لوکا بوناچیچ و ... به ایران آمدند. ویچها منتقدان زیادی داشتند تا جایی که خداداد به آنها لقب هویج(!) هم داد.
نیمکت با طعم سامبا
سایر کشورها هم در فوتبال ایران نماینده داشتند. از برزیل که تاوارس را به لیگ ایران و سیموئز را به تیم امید ما داد، تا ترکیه که با مصطفی دنیزلی در فوتبال ایران پرقدرت و باکلاس بود و برند کراوس که مربی آلمانی پگاه در دوران سقوط دومش بود و آریهان هلندی و... حضور در فوتبال ایران را تجربه کردند.