به گزارش همشهری آنلاین، ظهر یکی از آخرین روزهایتیرماه تابستان سال ۱۳۵۴ بود که مرد میانسال به کلانتری رفت و به قتل برادرهایش اعتراف کرد. روزنامه کیهان خبر این حادثه را اینطور نوشت: «نزدیکهای ظهر بود که مرد ۴۰ سالهای به یکی از کلانتریهای تهران رفت و وقتی در برابر افسر نگهبان قرار گرفت با خونسردی به پنج فقره قتل اعتراف کرد.
این مرد گفته بود که همین چند روز قبل پنج برادر خود را با وارد آوردن ضربات بیل به قتل رسانده است. وقتی افسر نگهبان از او خواست که دلیل این کارش را توضیح دهد، مرد میانسال گفت که پنج ماه قبل برادرانم در گوش من خواندند که زنم را طلاق دهم و آن هم به دلیل اینکه آنها میگفتند که زن من باعث بیآبرویی فامیل شده است.
من هم به خاطر اینکه به حرفهای آنها اعتماد داشتم به دادگاه حمایت خانواده رفتم و گفتم که حکم عدم امکان سازش من و همسرم را صادر کنند و این کار انجام شد. اما چند وقت بعد که به خاطر رفتن زن و دو فرزندم احساس تنهایی کردم، به تحقیق پرداختم و به این نتیجه رسیدم که برادرانم بهخاطر حسادتی که به زندگی من داشتند آن دروغها را سر هم کرده بودند و با اغفال من باعث شده بودند که من زنم را طلاق دهم و شیرازه زندگیام از هم بپاشد.
از همان موقع بود که کینه آنها را به دلم گرفتم و تصمیم گرفتم آنها را بکشم تا به این وسیله انتقام خودم و زن و بچهام را از آنها بگیرم!». متهم در ادامه اظهاراتش به ماموران گفته بود که برادرانش در یک شالیزار در شمال کار میکردند و آن روز او آنها را در همانجا به قتل رسانده بوده.
کیهان در ادامه گزارش خود نوشت: «متهم که زاده و ساکن لنگرود است، در ادامه اعترافاتش گفت که آن روز برادرانش را در شالیزار تنها گیر انداخته و با ضربههای متعدد بیل کار آنها را تمام کرده و بعد آنها را کشان کشان به گوشهای برده و دفن کرده. بعد هم فرار کرده و به تهران آمده اما ندای وجدان باعث شده به اینجا بیاید و به کشتنشان اعتراف کند.»
ماموران آن زمان که در ابتدا با خود فکر کرده بودند که شاید آن مرد مجنون و ادعای واهی دارد، برای روشن شدن حقیقت به جستوجو پرداختند اما وقتی صحت ادعای متهم ثابت شد، پروندهای تشکیل شد تا او را به مجازات خود برسانند.