همشهری آنلاین: به عنوان یک انسان یافتن علت زندگی فراسوی اینجا و اکنون اهمیت زیادی دارد. معنای زندگی فراتر از زنده بودن و مرگ است. مشکل اینجاست که این روایتها نمیتوانند روی سخت واقعیت را کمی تسهیل کنند. تا آنجایی که به دنیا ارتباط دارد ما چیزی نیستیم جز مجموعهای ازتواناییها و مشکلات که یک روز همه به یک مشت خاک تبدیل میشویم؛ یک روز اما نه الان. بیمعنایی زندگی نمیتواند ما را از جستجوی معنای آن تا زمان مرگ وادارد.
برخی افراد این معنا را در مذهب برخی دیگر در پول، شغل، خانواده یا فرار از واقعیات جستجو میکنند. اما همهی ما آن را در یک معنای مشترک به نام هدف مییابیم. مفهوم هدف در زندگی هنوز به روشنی تعریف نشده است. اما پژوهشها به دنبال چرایی و چگونگی تأثیر آن در زندگی افراد هستند. تحقیقات نشان داده است که افراد هدفمند عمری طولانی، خوابی با کیفیتتر و روابط مطلوبتری دارند. داشتن هدف در زندگی احتمال بروز افسردگی را کاهش داده و به فرد برای غلبه بر اعتیاد و مبارزه با دیابت یاری میرساند. هر شرکت دارویی که بتواند چنین دارویی کشف کند بیلیونها دلار درآمد کسب خواهد کرد. اما شما میتوانید بدون صرف هیچ هزینهای آن را در خودتان بسازید.
پژوهش گسترده درخصوص چگونگی اثربخشی هدف در سلامت روان و جسم انسان ابتدا با کارهای ویکتور سانازکل، روانپزشک اتریشی که از اردوگاههای نازی جان سالم به در برد، آغاز شد. در آن اردوگاه برخی زندانیان سریعتر از بقیه جان خود را از دست میدادند؛ آنها افرادی بودند که علاقهای به زندگی نداشتند، احساس بیهدفی و بیپناهی میکردند در نتیجه زودتر میمردند. پس از جنگ جهانی دوم سانازکل تلاش خود برای درک نقش هدف در زندگی و طراحی درمانی بر پایهی یافتههایش متمرکز کرد.
آن سوی شادکامی
امروزه محققان هدفمندی را به داشتن احساس جهت و مسیر در زندگی تعریف میکنند. یک هدف طولانیمدت که ارزشهای اصلی فرد را شکل داده و زندگی را با ارزش ساخته و رفتار را شکل میدهد. عنصر اساسی اندازهگیری این مفهوم بر پایهی دو عامل بهزیستی و شادکامی است. قدمت پژوهش در این راستا به دو دهه قبل باز میگردد. به همین خاطر در سال ۲۰۱۲میلادی دبیرکلسازمانمللمتحد، بانکیمون، گزارشی با عنوان «شادکامیجهانی» تدوین کرد که از آن زمان سالانه به روز رسانی میشود. میزان شادکامی میتواند به طور وسیعی در موضوعات اجتماعی چون نابرابری نمود پیدا کند اما زمانی که پژوهشگران به عناصر فردی تشکیلدهندهی عامل بهزیستی توجه کردند به این نتیجه رسیدند که داشتن هدف تأثیر مهمی بر سلامت افراد دارد.
البته تمایز بین اثربخشی هدف بهخودیخود و این امر که افراد هدفمند بیشتر ورزش کرده و بهتر میخورند دشوار است. اما طی پژوهشهای مختلف نتایج هدفمندی بر سلامت روان و جسم متقن و پایدار است. این مطلب بیانگر این است که در بین سایر مزایای هدفمندی، معتادهایی که در طول درمان احساس هدفمندی بیشتری میکنند به احتمال کمتری تا ششماه بعد به اعتیاد بازمیگرداند.
افراد دارای هدف با افزایش سن مشکلات خواب کمتری داشته و زنان هدفمند زندگی رضایتبخشتری را تجربه میکنند. این یافتهها حتی پس از کنترل نقش سن، نژاد، جنسیت، سطح تحصیلات، درآمد، وضعیت سلامت و رفتارهای مرتبط به سلامت و بهداشت فرد اعتبار خود را حفظ میکنند؛ ویکتوراسترچر، پژوهشگر بهداشت و سلامت عمومی در دانشگاه میشیگان و نویسندهی کتاب زندگی هدفمند. محققان در پژوهشی روی هفتهزار شهروند میانسال آمریکایی، به این نتیجه رسیدند که حتی میزان کمی رشد در احساس هدفمندی افراد، میتواند احتمال مرگومیر را در یک دورهی ۱۴ساله کاهش دهد.
پژوهشی روی نُههزار شهروند انگلیسی بالای ۵۰ سال هم به نتیجهی مشابهی دست یافت. با توجه به عواملی چون تحصیلات، افسردگی، مصرف سیگار و ورزش، احتمال مرگ افرادی که در بالاترین چارک هدفمندی هستند در یک دورهی۱۰ساله در مقایسه با کسانی که در پایینترین چارک قرار دارند۳۰درصد کمتر است. مطالعات دیگر گویای این مطلب است که هرچه هدفمندی بیشتر احتمال بروز بیماری قلبی، ۲۷درصد، سکته، ۲۲درصد و آلزایمر، ۵۰درصد کمتر خواهد شد. به عقیدهی استرچر تنها دلیلی که هدفمندی جزو اولویتهای برتر بهداشت عمومی قرار ندارد ابهام و طول عمر کوتاه این مفهوم است.
به نظر او این مفهوم به اندازهی کافی علمی و ساختار یافته نیست. اگر با مبحثی فیزیکی یا دارویی جدید یا یک ژن تازه روبهرو بودیم یافتههای فراوانی از آنها به دست میآمد. برخی یافتهها حاکی از نقش هدفمندی در داشتن فرصتهای مهم زندگی و کسب ثروت است. به عقیدهی پاتریک هیل استاد دانشگاه واشنگتن افراد دارای احساس هدفمندی قوی در طول دورهی پژوهش درآمد بالایی داشتند.
اثرات سلامتی داشتن هدف در زندگی
در سال ۲۰۰۷میلادی طبق یک نظرسنجی مؤسسهی آماری گالوپ از ۱۴۱هزار نفر در ۱۳۲کشور اعلام شد که گرچه شهروندان کشورهای ثروتمندتر خود را شادتر ارزیابی میکنند، اما مردم کشورهای فقیرتر زندگی خود را با معنادارتر میدانند. شیگهیرو اویشی استاد دانشگاه ویرجینیا در شارلوتزویل با تحلیل این اطلاعات به این نتیجه رسید که مردم کشورهای در حال توسعه مسائل واقعیتر و جدیتری در زندگی خود دارند. اهداف آنها شفافتر است؛ بقای زندگی و اعتقادات ریشهدار. به اعتقاد او در کشورهای ثروتمند انتخابهای بالقوه شفاف کمتری در طول زندگی افراد وجود دارد.
آیا هدفمندی میتواند معنای دیگر اعتقاد مذهبی باشد؟ مطالعات اویشی به این نتیجه رسید که کشورهایی که به معنای زندگی اهمیت ویژهای میدهند اغلب اعتقادات مذهبی قویتری دارند. و افراد مذهبی بیشتر به دنبال معنا در زندگی خود هستند. اما تلاشها برای فهم این عامل به نکات متفاوتی رسید. به عنوان مثال مذهبگرایی پیش بین ریسک ابتلا به حملهی قلبی یا سکته نیست. و بسیاری از افراد غیرمذهبی میزان بالایی از هدفمندی را گزارش میکنند. در حقیقت تعداد کمی از ما در انتهای پایینی این مقیاس هستیم؛ ما گرایش به بیمعنا دانستن جهان داریم: سامانتا هیتزل، استاد دانشگاه ویرجینیا. اما بیشتر مردم زندگی خود را کاملن معنا دار ارزیابی میکنند.
حال سؤال اینجاست که هدفمندی چگونه سلامت افراد را ارتقا میبخشد؟
به عبارتی اهداف وسیعتر افراد را برای بهبود سلامت خود تشویق میکنند. با این حال، استیونکول، استاد دانشگاه کالیفرنیا، لوسآنجلس، معتقد است قضیه فراتر از این حرفهاست. به نظر او یک بنیان زیستی در خصوص طول عمر افراد وجود دارد. کول سالها روی تأثیر تجارب منفی چون تنهایی و استرس در زندگی روی ژنها و بروز بیماریهایی چون بیماری قلبی – عروقی، آلزایمر و سرطان به مطالعه پرداخت. در سال ۲۰۱۳میلادی کول به بررسی نقش بهزیستی در سلامت افراد پرداخت.
او بهزیستی را به دو بخش تقسیم کرد: لذتگرایی بر مبنای تشویق و پاداش و سعادتگرایی برمبنای هدفمندی در سطح رضایت از خود. این اطلاعات از طریق پژوهشی بر مبنای گزارش تعدادی آزمودنی در طول یک هفته از سطح بهزیستی خود از دو جنبهی جستجوی شادی در زندگی (لذتگرایی) و جهتمندی در زندگی (سعادتگرایی) به دست آمد.
این دو جنبه با یکدیگر همبستگی داشته و با میزان ابتلا به افسردگی همبستگی منفی دارد و اثرات معکوسی روی بروز ژنهای بیماریزا دارد. افراد دارای سطح بالای لذتگرایی در مواجهه با تنهایی و استرس بیشتر در معرض بروز ژنهای بیماریساز و سطح پایین تولید ژنهای پادتنساز هستند.
در مقابل، نمرهی بالا در سعادتگرایی قصهی دیگری دارد. به عقیدهی کول شما در عین حالی که احساس شادی میکنید شرایط زیستی کاملاً متفاوتی خواهید داشت. سعادتگرایی با تمرکز بر هدفمندی، سبب کاهش فعالیت واکنش سیستم عصبی به خطر ناگهانی و در نتیجه کاهش ضربان قلب، تنفس و سطح آدرنالین خون میشود. فعالیت بالای سیستم پاسخ به استرس همانطور که در استرس مزمن شاهد هستیم به فرد آسیبهای جدی میزند. گویا چیزی در درون فرد مدام به او میگوید: «نترس! اضطراب نداشته باش!»
این وظیفه بر عهدهی بخش نخاع شوکی مغز است که در هنگام تمرکز روی فعالیتهای خاص فعال میشود. کول در مقالهای که هنوز چاپ نشده است اظهار میکند افرادی که فعالیت بالایی در این بخش مغز دارند میزان سعادتگرایی بالاتری نیز تجربه میکنند. تجربهی رویدادهای مثبت فعالیت نخاع شوکی را افزایش داده و از فعالیت آمیگدال که در استرس نقش دارد جلوگیری میکند. بر مبنای یک پژوهش سطح بالای سعادتگرایی با افزایش فعالیت در نخاع شوکی و کاهش سطح هورمون استرس کورتیزول همبستگی دارد. به عقیدهی کول آنچه که شما ارزشمند تلقی میکنید بر آنچه که از آن میترسید غلبه دارد.
نظریهی دیگری در خصوص نقش هدفمندی در بیولوژی افراد به نقش ساختاری پایانههای کروموزومی در حفاظت از DNA اشاره دارد که طول این پایانهها با افزایش سن و استرس بالا کوتاهتر میشود. مطالعات نشان میدهد که مدیتیشن میتواند از ساختار کروموزومی محافظت کند. اما یافتههای جدیدتر بیانگر این مطلب است که این امر به تغییر در احساس هدفمندی و نه مدیتیشن مربوط است. هر چه هدف فرد بزرگتر باشد تولید پروتئین در ساختار کروموزومی بیشتر میشود.
به عقیدهی مایکل استیگر استاد دانشگاه کولورادو استیت ایالت فورت کالینز، هدفمندی نقش مهمی در طول عمر افراد، سلامت عمومی و کاهش نیاز به خدمات پزشکی ایفا میکند. از سویی هیل اظهار میکند افراد با سطح بالای هدفمندی در موقعیتهای دشوار استرس کمتری تجربه میکنند. آنچه در اینجا اهمیت پیدا میکند نیاز افراد به ارتباط با دیگران جهت نیل به اهداف در زندگی است.
افراد چگونه بدون داشتن جهت میتوانند به اهداف خود برسند؟ چندین راهکار متفاوت وجود دارد. طبق مطالعات روی ساختار کروموزومها مدیتیشن نقش مهمی دارد. مطالعات دیگر بیان میکند که مهرورزی به دیگران عامل مهمی در تقویت سعادتگرایی است.
به نظر استیگر برای شناسایی یا تقویت هدفمندی در ابتدا میتوان گامهای کوچکی چون تمرکز روی فعالیتهای هدفمند و روابط غنی با دیگران برداشت. به عقیدهی استرچر نیز اهداف فرد در چهار حوزهی مهم زندگی یعنی زندگی خانوادگی، کاری، اجتماعی و فردی مدام در حال جا به جایی و تغییر مسیر است.
قرص هدف
استرچر در راستای تحقیقات خود نرمافزاری طراحی کرد به نام قرص هدف. در این برنامه کاربر اهداف خود را ارزیابی کرده، سپس برای ادامهی مسیر تشویق و راهنمایی میشود. این برنامه توسط شرکتهای بزرگ برای کمک به کارمندانشان در ارتقای حس هدفمندی و کارآمدی آنها به کار گرفته شد. او و همکارانش تعدادی آزمودنی را برای یکسال برگزیدند و مطالعات تصادفی را روی آنها انجام دادند.
درمانهای متعددی برای ارتقای هدف و معنا در زندگی بیماران مبتلا به افسردگی طراحی شده است. دولارس گالاگر تامپسون استاد دانشگاه استنفورد کالیفرنیا از طریق درمانشناختی رفتاری (CBT) به دنبال ارتقای هدفمندی در زندگی است. او بیماران خود را به میراث روانی که برای فرزندان و نوادگان خود میگذارند آگاه میسازد.
بسیاری از افراد پس از بازنشستگی با دورهای از پوچی و بیمعنایی در زندگی مواجه میشوند. اما پس از آن با ورود به فعالیتهای اجتماعی، کمک به دیگران و جامعهپذیری هدف خود را باز مییابند. به عقیدهی هیل هدفمندی تأثیرات آشکار خود را صرفنظر از سن و سال فرد باقی خواهد گذاشت. به عبارتی دیگر، هیچ گاه برای داشتن هدف در زندگی دیر نیست.
سنجش اهداف
برای تعیین نقش هدفمندی در سلامت و طول عمر افراد باید آن را اندازه گرفت. کارول ریف استاد دانشگاه ویسکانسین در مدیسون مقیاسهایی را برای سنجش هدفمندی در دههی ۸۰میلادی طراحی کرد. مقیاس او شش بعد متفاوت بهزیستی را میسنجد: خود مختاری، غلبه بر محیط (احساس کنترل بر محیط زندگی)، رشد فردی، ارتباط سازنده با دیگران، هدفمندی و پذیرش خود.
در هر آیتم آزمودنی ها جملاتی را خوانده و نظر خود را بر مبنای طیفی از بسیار مخالفم تا بسیار موافقم ثبت میکنند. این مقیاس به ارزیابی سطوح بهزیستی فرد میپردازد. «اهداف من در زندگی بیش از آن که مرا ناامید کند منبع رضایت من است».
نمرات بالا در این مقیاس حاکی از توافق نظر با جملات هدفگرایی چون: برخی افراد بدون هدف از مسیر زندگی خود منحرف میشوند، اما من از این دسته آدمها نیستم. و مخالفت با آیتمهایی چون: من در لحظه زندگی میکنم و به آینده اهمیتی نمیدهم.
نمرهی زیر ۲۵درصد بیانگر سطح پایین هدف گرایی فرد در زندگی است. افراد هدفمند معمولاً در ۲۵درصد بالایی مقیاس قرار میگیرند. این افراد هدف خود را در زندگی شناخته، مسیر مشخصی دارند، گذشته و حال خود را با معنا میدانند، و باورها و اعتقادات هدفگرای قویتری دارند.