به گزارش همشهری آنلاین، در این حادثه بزرگ ۹۰۹ آمریکایی از مرد و زن گرفته تا پیر و جوان و کودک در شهر «جیمز تاون» در جنگلهای گویان به دستور رهبرشان دست به خودکشی زدند؛ جیمز جونز که رهبر این فرقه منحرف مذهبی در آمریکا شناخته میشد، در جریان این ماجرا به بهانه اینکه راه نجاتی برای رهایی طرفدارانش از گناه باقی نمانده است، آنها را مجبور کرد سیانور بخورند؛ افرادی که بعدا به این شهر پا گذاشتند اعتراف کردند که این هولناکترین صحنهای بوده که تا به حال دیدهاند؛ چراکه در گوشه وکنار شهر جنازه آدمهای مختلف روی زمین دیده میشد.
جیمز وارن جونز ملقب به جیم جونز در سیزدهم می سال ۱۹۳۱ در شهر کرت ایندیانا متولد شد. پدرش جیمز دارمان جونز یکی از سربازان ارشد در جنگ جهانی اول بود و مادرش لینتا پوتنام هم یکی از مبلغان فرقه کاتولیکها بود. جیم از کودکی به کار مادرش علاقهای شدید داشت و آرزو میکرد در بزرگسالی کار او را ادامه بدهد. پدر جیم بعد از جنگ عضو گروهی به نام کوکلاکس کلان شد که اعضای آن را نژادپرستهای کاتولیک تشکیل میدادند.
رهبران این گروه اگر کوچکترین شک وتردیدی در بین افرادشان میدیدند آنها را میکشتند که به اینترتیب پدر جیم هم در این راه جان خود را از دست داد. جیم در سال ۱۹۴۹ با یک پرستار به نام مارسلین بالدوین ازدواج کرد و بعد از آن به شهر بلومینگ مهاجرت کرد و ادامه تحصیلات خود را از سر گرفت و در سال ۱۹۵۱ موفق شد مدرک تحصیلی خود را در رشته سخنرانی مذهبی دریافت کند.
بعد از آن بود که توانست کار خود را در کلیساهای مختلف به عنوان کشیش شروع کند. تا اینکه در سال ۱۹۶۰ جیم جونز نظر مایور چارلز بوسول رهبر مسیحیان ایندیاناپلیس را به خود جلب کرد و کمکم بین مردم به محبوبیت رسید.
آغاز محبوبیت
او در اوایل دهه ۷۰ میلادی به آرزوی دیرینه خود رسید و به عنوان رهبر کلیسای فرقهای خاص در سانفرانسیسکو انتخاب شد. کمی بعد شروع به تبلیغات و سخنرانیهایی زیادی کرد که برای آزادیخواهان و سیاهپوستان دلچسب بودند و به همین دلیل روز به روز به تعداد طرفدارانش اضافه شد؛ این درحقیقت آغاز فعالیتهای فرقه خاص جیم جونز بود.
بعد از اینکه تعداد طرفداران او زیاد شدند جیم برای خودش کلیسای کوچکی ساخت و باز هم به تبلیغات ضدنژادپرستانه ادامه داد. دهههای۶۰ و۷۰ میلادی اوج فعالیت او بود اما در اواخر دهه ۷۰ کلیسای او به خاطر تبلیغات بیقاعده مذهبی و رفتارهای غیرانسانی و استفاده از تنبیه بدنی و آزار و اذیت فیزیکی در تعالیم دینی خود و همچنین فساد مالی در آستانه تعطیلی قرار گرفت اما جیم جونز با پولی که از مردم به عنوان اعانه جمع کرده بود، کلیسایش را سرپا نگه داشت.
جونز همیشه در سخنرانیهایش این موضوع را یادآور میشد که چون مقامات از آنها میترسند، تصمیم به تعطیلی کلیسای آنها گرفتهاند، بنابراین آمریکا دیگر جای مناسبی برای زندگی آنها نیست؛ این اولین بار بود که فکر بیرون بردن و افزایش پیروانش به ذهن جیم جونز راه یافت. او با دادن وعده برابری بین سیاهپوستان و سفیدپوستان مردم زیادی را دور خود جمع کرد. کار به جایی رسید که او و همسرش برای نشان دادن این موضوع که بین سیاه و سفید تفاوتی قائل نمیشوند چندین کودک با ملیتهای گوناگون را به فرزندی پذیرفتند و اسم خانواده خود را خانواده رنگینکمانی گذاشتند.
ایده ساختن یک شهر
جونز همچنان به تبلیغ فرقه مذهبی و عجیب خود میپرداخت تا اینکه در سال ۱۹۶۱ جنگ ویتنام به وقوع پیوست و مجلات و رسانهها برزیل را امنترین نقطه اعلام کردند. به همین خاطر جونز و خانوادهاش به برزیل سفر کردند. در این سفر جیم برای اولین بار جنگلهای گویانای آمریکای جنوبی را از نزدیک دید و فکر داشتن شهری مستقل برای خودش و طرفدارانش به ذهنش خطور کرد.
در سال ۱۹۶۵ جیم و خانوادهاش از برزیل به ایندیانا مهاجرت کردند. بعد از بازگشت به ایندیانا جیم دوباره سراغ کلیسای خود که نام آن را معبد مردم گذاشته بود رفت و این بار به خاطر اینکه افراد زیادی از جنگی که در ویتنام اتفاق افتاده بود ترسیده بودند بیشتر به او روی آوردند و حرفهایش را باور کردند. او دائم به مردم میگفت: «شما باید توبه کنید تا از گناه پاک شوید. من میتوانم در این راه به شما کمک کنم ولی اول باید از محل گناه دور شویم تا به آرامش ابدی برسیم.» به اینترتیب جونز برای انتقال طرفدارانش به شهری که میخواست بسازد مقدمهچینی میکرد.
امپراتوری جونز در گویانا
او که از قبل با جنگلهای گویانا آشنا شده بود به مردم مژده سرزمین موعود را داد و به آنها گفت آن مکان را میشناسد؛ در نتیجه عده زیادی فریب حرفهای او را خوردند و راهی گویانا شدند. بعد از اینکه جونز و طرفدارانش به جنگلهای گویانا رسیدند شروع کردند به ساخت یک شهر بزرگ؛ سرزمینی که «جیمز تاون» نامیده میشد. آنها حتی برای خودشان کلیسایی که به معبد مشهور شده بود هم بنا کردند.
بعد از ساخت شهر و مزارع کشاورزی، درست وقتی که مردم فکر میکردند دیگر به آرامش رسیدهاند، جونز تصاویر ویدئویی از شهر موعودش تهیه کرد و به سرزمینهای اطراف فرستاد تا مردم بیشتری را به آنجا بکشاند و امپراتوری خود را گسترش دهد. در این زمان بود که نام و آوازه او به گوش شهردار سانفرانسیسکو رسید و سازمان مسکن شهر به او سپرده شد. جیم با ساختن خانههای عمومی مشکل خانه به دوشی را در سانفرانسیسکو حل کرد و با این کار به شهرت بیشتری رسید و باز هم توانست برای خودش طرفدار جمع کند.
بعد از آن بسیاری از مردم مخصوصا فقرا و بیخانمانان تصمیم گرفتند محل سکونتشان را ترک کرده و به شهر جونز مهاجرت کنند اما هر چقدر به تعداد طرفداران جونز افزوده میشد بدرفتاریهای او هم بیشتر میشد؛ طوری که کمکم کار به جایی رسید که دیگر به هیچکس اجازه خروج از شهر داده نمیشد و حتی مردم اجازه نامهنگاری به خانواده خود در شهرهای دیگر را نداشتند.
تا اینکه این خبر به گوش مقامات آمریکایی رسید و دولت آمریکا دیگر به هیچکس اجازه رفتن به گویانا را نداد و در عوض یکی از نمایندگان کنگره آمریکا به نام رایان که در سازمان حقوق بشر فعالیت میکرد به آنجا فرستاده شد تا از شرایط حاکم بر آن گزارشی تهیه کند اما جونز او را به اتهام تجاوز به حریم شخصی محاکمه کرد و با چاقو به قتل رساند و در جریان این حادثه چهار نفر از همراهان رایان هم به قتل رسیدند.
سختگیریهای جونز در این زمان به بالاترین حد خود رسیده بود؛ دیگر هیچکس حق تماشای تلویزیون یا گوش دادن به رادیو را نداشت تا از اخبار خارج از جیمزتاون آگاه شود و از صبح تا نیمههای شب سخنرانیهای تکراری جونز پخش میشد.
یک جنایت بزرگ
تا اینکه روز سرنوشتساز برای مردم شهر فرارسید. هفدهم نوامبر ۱۹۷۸ بود که جیمز در سخنرانیای به مردم گفت: «شما افرادی خیانتکار و گناهکار هستید که حتی با آمدن به سرزمین موعود هم گناهانتان پاک نشده و تنها راهحل برای اینکه به آرامش برسید مرگ است.» بعد از این سخنرانی بود که قرصهای سیانور در تعداد زیادی بین مردم پخش شد و جونز دوباره گفت: «خودتان را از لذت مرگ محروم نکنید، ابتدا به کودکانتان سیانور بخورانید و بعد خودتان سیانور بخورید تا همه با هم بمیریم.» او همه مردم را مجبور کرد تا سیانور بخورند.
چند ساعت بعد در سرزمین موعودی که جونز وعده داده بود فقط ۹۰۹ جنازه که ۲۷۶ نفر از آنها کودک بودند دیده میشد؛ البته سه نفر از بچههای جونز به نامهای استفان جیم ۱۹ ساله، تیم جونز۱۸ ساله و سوزان که در جنگل مشغول بازی بودند از این خودکشی دستهجمعی جان سالم به در بردند. جنازه جونز در حالی که خودش را با شلیک گلوله کشته بود در کنار استراحتگاهش پیدا شد. جونز در این حادثه حتی به همسر و فرزندان دیگرش هم رحم نکرد و آنها را هم مجبور به خوردن قرص سیانور کرد.
نکته جالب اینجا بود که ارتش آمریکا پس از اطلاع از کشته شدن نماینده رایان و همراهانش به جنگلهای گویانا رفت تا جونز و بقیه مبلغان این فرقه انحرافی را دستگیر کند که با اجساد آنها روبهرو شد. طبق گزارش پلیس چند نفر از اهالی این شهر به جنگل فرار کرده و زنده ماندند که البته تعداد آنها مشخص نیست.
حتی در بعضی گزارشات تعداد کشتهشدگان ۱۹۰۰ نفر اعلام شده است. در تحقیقاتی که بعدها نیروهای پلیس درباره جونز انجام دادند مشخص شد که او در یک باند خریدوفروش مواد و اسلحه فعالیت داشته و قرصهای سیانور را هم از همانجا تهیه کرده بود؛ حتی پزشکان ادعا کردند که او به بیماری روانی پارانوئید حاد هم دچار بوده؛ درهرحال اسم جونز به خاطر بهوجود آوردن شرایط بزرگترین خودکشی دستهجمعی تاریخ از سالها پیش در اذهان مردم دنیا ماندگار شد.