همشهری آنلاین: این تازه اول ماجراست؛ از این پس شوشتریها بیش از ۱۰۰ سازه آبی بر سر راه کارون تدارک دیدهاند. کارونی که از سرشاخههایش در زردکوه بختیاری جان گرفته و به سمت خلیجفارس روان است، دربرخورد با صخره سنگی بزرگ دو شاخه میشود و شوشتر را در برمیگیرد. حلقه آبی کارون زمینهای زراعی شهر را سیراب میکند، در نقش خندقی محافظ، شوشتر را در آغوش ایمناش میگیرد، چرخ آسیابهای شوشتری را که یکی از مفصلترین مجموعههای صنعتی دنیای کهن است میچرخاند، خنکی را در شهر میدمد و زورق مسافران را به مقصد میرساند. سازههای آبی شوشتر اتفاق بزرگی درتاریخ صنعت بشری به حساب میآیند. دهمین اثر ثبت جهانی شده ایران، مجموعه پیچیده سازههای آبی شوشتر است که یکی از شگفتیهای تاریخ فناوری ایران است.
آرامش دشت «عقیلی» در شمال خوزستان اصلا با آن اتفاقی که قرار است برای کارون بیفتد، جور در نمیآید. تا به اینجا برسد، شهرکرد، لردگان، ایذه، مسجدسلیمان و دهها روستا از آبش استفادهها کردهاند. کارونی که در ابتدای راه، در ارتفاعات ۳ هزار کیلومتری چهارمحال بختیاری، نشان چندانی از پر آبترین رود ایران ندارد، همین که به سمت خلیجفارس به راه میافتد، کمکم جان میگیرد. شوشتریها در میانه راه و در شمالیترین نقطه شهرشان بابند ذوزنقهای شکل میزان، راه را بر خنکی آب کارون میبندند. همانجایی که ما برای تهیه این گزارش به آنجا رفتهایم.
کارون دو شاخه
راننده تاکسی من و بار و بندیلم را کنار سدی پیاده میکند و میگوید: «اینجا را کارگرهای رومی ساختهاند، با یک عالمه مس.» حکایت این حرف به روایتی بازمیگردد که در بین شوشتریها موجود است و تاریخنگاران هم آنرا تا حدودی تایید کردهاند. در اسناد مکتوب، سازندگانبند میزان، سپاهیان والرین، سردار رومی هستند. همان والرینی که پس از شکست از سپاهیان ایرانی، در نقش برجستههای نقش رستم به پای شاپور ساسانی افتاده است.
سربازان رومی در جبران خسارتهایی که به بار آورده بودند، با تدبیر ایرانیان دلبند را پر از لاشه سنگ و ساروج کردند و سطح آن را با سنگهای ماسهای تراشخورده پوشاندند تا بند میزان یا قیصر بشود باعث جدایی دو شاخه کارون از یکدیگر. لشکریان رومی زیر نظر کارشناسان ایرانی با ساختبند میزان، آب کارون را متوجه مسیری کردند که خود برایش تدارک دیده بودند و کارون را به حال خود گذاشتند.
دریچههای سد مراقباند که چیزی بیش از آنچه باید، روانه مسیر مصنوعی نشود و خرابی به بار نیاورد. دستساخته ذوزنقهایشکل سربازان رومی که ۴۳۰ متر طول و ۱۱ دهنه آبگیر دارد، بارها در مقابل فشار کارون پرقدرت کم آورده و احتیاج به تعمیر و مرمت پیدا کرده است. یکی از آخرین کسانی که دست مرمتگرش را بر سر سد کشیده است، محمدعلی میرزای دولتشاه، پسر فتحعلیشاه قاجار است.
شرح این اقدام عمرانی را حاج عبدالغفار نجمالملک در سفرنامه خوزستانش چنین گزارش میکند: «مخارج این سد زیاده از یکصد و بیست هزار تومان شده، چند مرتبه ناتمام، آب زورآور شده، برده... روز آخر با کمال دقت و تدبیر ساختند که ماند و چنان محکمکاری نموده بودند که هنوز آهکش از فرط زیادی شیره میدهد... سد، عمدهاش زیر آب است، خاصه در وقت بهار، از خارج چندان معلوم نیست مگر اینکه دلیلی نشان دهد.» پلبند میزان همچنان مشغول جدا کردن آب کارون است و این تازه اولین عنصر سازههای آبی شوشتر است.
گَرگَرِ آب عصبانی
بعضی از شوشتریها میگویند آب وقتی عصبانی است، «گَرگَر» صدا میکند و به همین علت نام آن آب کارون را که از کارون جدا شده و در مسیر مصنوعی دستکندش جاری است، گَرگَر میگویند. البته دلیل واضحترش را باید در نام محلهای از شوشتر که آب از آنجا میگذرد و همین اسم را دارد جستوجو کرد.
۷۰۰ متر آنطرفتر از بند ذوزنقهایشکل، به پلبند گرگری میرسیم که در انتظار ۲ دانگ آب کارون است. در نمای شمالی پل ظاهرا اتفاق خاصی نمیافتد. سه دهانهای که در دیواره پلبند و کف رودخانه گرگر کار گذاشته شدهاند، در هر ثانیه ۴۰ متر مکعب آب جمع شده پشت سد را سر میکشند اما سر و صداهایی که از آنسوی پل به گوش میرسد، آرامش این سد را مصنوعی جلوه میدهد.
هیاهوی آن سوی سد متعلق به منظرهای است که هر تازهواردی از دیدن آن، جاخواهد خورد. در نمای جنوبی پل، نهری قرار دارد به عرض ۹۰ متر، با آبشارهای غُرانی که از دو سوی نهر و از ارتفاع ۵ الی ۱۰ متری به داخل نهر شیرجه میروند. از سر و صدای آبشارها میشود حدس زد که ۲ دانگ آب کارون از تجربه جدیدش به شدت هیجانزده است. در جوار این آبشارها بقایای ساختمانهای مخروبهای وجود دارد که لابد زمانی با آبشارها سرو سری داشتهاند.
با اینکه باستانشناسان رد ضربات تیشه و کلنگ را بر دیواره نهر گَرگَر ثبت کردهاند، اما باورش سخت است شکافی به این بزرگی که تا ۴۵ کیلومتر آن طرفتر هم ادامه دارد، به دست انسان ایجاد شده باشد. به نظر میرسد تمام آنچه در عمق ۲۰ متری دیده میشود، در جریان زلزلهای بزرگ یکباره به دل زمین فرو رفته است.
سرراستترین و کوتاهترین مسیر برای رسیدن به منظره خیرهکننده میان شکاف، ردیف پلههایی است که از کنار پلبند گرگر تا پای بناهای مخروبه پایین میرود. پایین پلهها آبشارها هیاهویی به راه انداختهاند. انگار که میخواهند با سر و صدایشان توی دل غریبهها را خالی کنند.
لهجه شوشتری نگهبان مجموعه من را که گرفتار طلسم آبشارها شدهام، به خود میآورد؛ «مردم، آب خوردنشو از اینجو برمیداشتن، ای پلهها قبلا خاکی بودنه، مردم پی زحمت زیادی از پلهها میرفتن پایین.» شوشتریها برای پر کردن شکم مشکهایشان از آب باید ۱۱۴ پله غربی مجموعه یا ۱۱۶ پله شرقی آبشارها را پایین و بالا میکردند. بوی فاضلابی که روی سطح آب جمع شده، قابل تحمل نیست. نگهبان آبیپوش میگوید: «او وقت چیزی تو ای آب نبید، از گلاب بالاتر بید، کثیفیش مال فاضلابهاس که افتادن توش.»
بزرگترین مجموعه صنعتی
مادام دیولافوا جهانگرد فرانسوی که در عهد قاجار گذرش به شوشتر افتاده، با دیدن مجموعه آبشارها، در دستنوشتههای روزانهاش آنها را بزرگترین مجموعه صنعتی دنیا قبل از انقلاب صنعتی توصیف میکند. منظور او از بزرگترین مجموعه صنعتی دنیای کهن همان ساختمانها و خرابههایی است که در دل شکاف عمیق جا گرفتهاند؛ یعنی همان ۵۰ آسیایی که زمانی چرخآبشان به قوت و نیروی همین آبهای غران میچرخید.
حاج مهدی قلمی، خرمافروش پیری که سالهاست در جوار پلههای مجموعه پشت سینیهای پر از خرمایش مینشیند و رفت و آمد عابران را زیر نظر میگیرد، میگوید که «تمام خوزستان بار گندم پِه شتر کشیدنه، آوردنه اینجو. خورد کردنه، بردنه. عرضُم به حضور سرکارت تمام ای آبادیا که دور ناصری (اهواز) بیدنه، گندم میآوردنه. ا َای طی از بوشهر و گناوه رو تا ایذه، اَ او طی تا خرم آباد، جو و گندم آوردنه اینجو. بارانداز بید اینجو.» تعداد زیاد کاروانسراهایی که روی نقشه راهنمای میراث فرهنگی توی دستم شماره شدهاند، حرفهای خرمافروش مجموعه را تایید میکند.
آسیابهای شرق مجموعه همیشه چشم به راه آبی بودند که قرار بوده تونل بلیتی با خود بیاورد. هرچند آنقدرها هم نمیشد روی آب بلیتی حساب باز کرد، چون ارتفاع دهانه آبگیر بلیتی که متوجه دریاچه سد است، از دو دهانه دیگر بالاتر است و فقط در فصل زمستان که سطح رود گرگر بالا میآید، آبگیری انجام میشود، به همین خاطر آسیابهای شرقی مجموعه که در سالهای رونق بازار، تعدادشان به ۱۲ عدد میرسید از تونل دهانه شهر که سطح آبگیرش پایینتر از بلیتی است هم تغذیه میکردند. ۲۱ آسیاب غرب مجموعه هم چرخش آسهایشان را مدیون تونل سه کوره بودند.
تونل سه کوره سالهاست که در کف رودخانه گر گر جا خوش کرده و این یعنی میتواند در تمام طول سال آبگیری کند تا آسیابهای غرب مجموعه همیشه آبشان به راه باشد. آبی که تونلها با خودشان آوردهاند، بعد از چرخاندن چرخ آسیابها، از ارتفاع پنج الی ده متری توی گر گر شیرجه میروند و هرچقدر که میخواهند سروصدا بهپا میکنند.
شوشتریها هرکدام از آبشارهای غران سرازیر به گر گر را به اسمی میخوانند؛ دو برادرون، لوفا، دهانه شهر و... بزرگترین آبریز مجموعه که «توف دیدی» لقب گرفته، آبش را از تونل بلیتی میگیرد. آبی که ۳۶۰ متر کانال را طی کرده، چنان در رساندن خودش به گرگر شتاب دارد که هنگام خروج از دهانهاش به شکل بخار و دود درمیآید. شوشتریها به همین خاطر غرانترین آبشار مجموعه را توف دیدی (دودی) میگویند.
آسیابهای شوشتری دو نوع دارند یا شیبیاند یا تنورهای. در آسیابهای شیبی آب بر سطح شیبدار میلغزد تا نیرومند شود و چرخ آسیاب را که حول محور افقی گردش میکند، بچرخاند. نیروی چرخشی افقی باید با یک تسمه تبدیل به نیروی چرخشی عمودی شود تا دو آس (سنگ) آسیاب بر هم بلغزند و گندم و جو را خرد و آرد پس بدهند. در عوض آسیابهای تنورهای یک مخزن یا تنوره بلند بالای استوانهای شکل دارند که با پر شدن آن و ایجاد فشار (حاصل از وزن آب جمع شده در مخزن)، آب به شدت از روزنه کوچک کف مخزن به سمت پرههای چوبی «چرخآب» پرتاب میشود تا چرخ دور محور عمودیشان بچرخد.
چرخش این محور، باعث گردش سنگ چرخان اولین آسیاب روی سنگ زیرین میشود. آسیابهای شیبی معمولا مُسنتر از آسیابهای تنورهای هستند. استهلاک بالای آسیابهای شیبی کمکم آنها را از رده خارج کرده است. به این ترتیب آسیابهای کم سن و سالتر شوشتر معمولا تنورهایاند و تسمهای برای مستهلک شدن ندارند تا از نظر اقتصادی برای صاحبانشان بهصرفهتر باشند.
سازندگان چرخ آسیابها یا به قول شوشتریها «چَرقوپینار» ها، چرخ آسیابها را برای آسیابان یا به زبان شوشتری «لووینه»، معمولا از جنس چوب سرسخت و مقاوم درخت کنار که بومی همین منطقه است، میساختند و حجاران آنها را در دل تونلهای فرعی که از سه تونل اصلی جدا کرده بودند، کار میگذاشتند.
نسل جدید صنایع
آخرین اجزایی که به مجموعه صنعتی فرو رفته در دل زمین اضافه شدند، کارخانه برق مستوفی، تلمبهخانه و کارخانه یخ شوشتر بودند. اولین نیروگاه برق شوشتر در واقع دومین نیروگاه برقی ـ آبی تاریخ ایران بود که به همت حاج محمدعلی نمکی به محوطه آسیابهای غرب مجموعه اضافه شد. چرخ توربین کارخانه برق نمکی به کمک آبریز تونل سه کوره و هفت پرسنل پرکارش میچرخید. همکاری تونل سه کوره و پرسنل کارخانه عامل تامین برق چهار بخش شهر شد. ده سال بعد در سال ۱۳۲۳ ه. ش. هم نوبت آقای مستوفی بود تا دومین کارخانه برق شوشتر را در شمال مجموعه راهاندازی کند؛ کارخانهای که باید ۴۸ ساعته آماده میشد تا در سفر پهلوی اول به شوشتر افتتاح شود.
این اتفاق راس تاریخ مقرر شده افتاد و نوار افتتاح کارخانه قیچی شد تا کارخانه برق آقای مستوفی از آن به بعد وارد چرخه تأمین برق شهر شود. کارخانههای برق شوشتر تا سال ۱۳۳۴ کار کردند و بعد به یکباره خاموش شدند تا کمکم تبدیل به قسمتی از خاطرات شوشتریها شوند.
کارخانه یخ هم که قسمتی از خاک جزیره واقع در غرب مجموعه را اشغال میکرد، تا دهه ۴۰ هر روز بخشی از دو دانگ آب گوارای کارون را تبدیل به یخ میکرد و به منازل شوشتریها میفرستاد تا حتی در وسط گرمای طاقتفرسای تابستان خوزستان، آب خنک از گلوی شوشتریها پایین برود.
تلمبهخانه شهر هم که بخش دیگری از دو دانگ آب کارون را روانه لولهکشی منازل میکرد، تا دهه ۴۰ بیشتر دوام نیاورد. علاوه بر تمام ابنیه و تاسیسات آبی، در محوطه آبشارها یک چهارطاقی قاجاری هم به چشم میخورد که باستانشناسان، تمام شایعات و حرف و حدیثهایی که در مورد باستانی بودن آن مطرح شده، یکجا رد کردهاند و آن را فقط محلی برای اقامه نماز و استراحت آسیابانان خسته از کار روزانه دانستهاند.
گرگر از اینجا به بعد باید ۴۴ کیلومتر به سمت جنوب برود و برکت و خنکی کارون را همچنان به تمام زمینهای سر راهش بچشاند و خود را در محلی به نام بند قیر به شاخه جدا افتادهاش؛ یعنی شُطَیط برساند. ظاهرا در گذشتهای نه چنان دور، در این محل سدی آجری قرار داشته که در ساختش از ملات قیر استفاده کرده بودند. سد را آب با خود برد اما نامش بر این مکان باقی ماند. دز هم در همین محل به دو شاخه کارون میپیوندد تا کارون پرآبتر از همیشه راه اهواز را در پیش بگیرد.
سوار بر گَر گَر
به گواه سفرنامهها و دستنوشتههای تاریخی، کشتیهای بخار جمع و جور و مَرکبهای تجار شوشتری در عهد قاجار خود را تا روستای شِلِیلی در حوالی شوشتر (بخش میانآب) بالا میکشیدند و بارشان را تحویل تجار چشم به راه شوشتری میدادند. اینجا آخرین نقطه کشتیرانی در خلیجفارس بود.
دیولافوا در سفرنامه اش از شکر، ادویه و پنبه بهعنوان محصولات هندی که در شوشتر بازار دارد نام میبرد و مسیر ورود این کالاها را نیز از راه دریا و بندر خرمشهر ذکر میکند. او مینویسد: «کالاها را در اینجا توسط زورقهای کوچک عربی تا حدود دو فرسنگی شهر اهواز میآورند و تخلیه میکنند و با وسایل زمینی میبرند. زیرا بستر رودخانه در اینجا دارای تختهسنگ است. کمی بالاتر مجددا بارها را سوار قایق میکنند و تا سه فرسنگی شوشتر میرسانند.
در اینجا باز هم آنها را پیاده میکنند و بار دیگر بر گرده قاطر مینهند تا به شوشتر برسانند.» دیولافوا باید اینها را جزء به جزء پرسیده باشد و در سفرنامهاش ثبت کرده باشد، چون خود او این مسیر را تجربه نکرده است. شوشتریها البته قبل از دوران قاجار هم سوار شدن بر امواج کارون را تجربه کرده بودند؛ اولین مَرکبهای معلق شوشتریها بر آب کارون، تخته الوارهایی بودند که بر مشکهای پر از باد سواری میکردند و آنها را جِرْس مینامیدند. مرکبهای اولیه، مردم را از ساحلی به ساحلی دیگر میرساندند یا سنگینی صیفیجات روستاهای بالادست را تا شوشتر تحمل میکردند. اما اولین استفادههای اقتصادی قابل اعتنا را ظاهرا شوشتریهای قاجاری از گرگر بردند.
سطح بالای آب در این شاخه از کارون (که به خاطر عرض کمتر و عمق بیشتر نسبت به شطیط بود) باعث شد تا وسیلههای نقلیه آبی روانه این نهر شوند. تجار شوشتری شکر مرغوب و پارچههای خوش نامشان را در شِلِیلی که روستایی در جنوب شوشتر (بخش میانآب) است، بار کشتی یا مرکبهای معلق بر گرگر میکردند و میفرستادند به امان خدا.
مرکبها در عوض در برگشت پر از ادویه، زردچوبه هندی و خرماهای بصرهای میشدند و غلامان و کنیزکانی هندی با خود میآوردند تا برای همیشه در شوشتر ماندگار شوند. گزارش تمامی این رفت و آمدها در اسنادی که سابقه تجارت شوشتر با دورترین بنادر دنیا را در خود دارد، ثبت شده است. با آزاد شدن حق کشتیرانی در کارون برای فرنگیها در سال ۱۲۶۶ ه. ش. تمام منافع این جابهجاییها نصیب شرکتهای حمل و نقل دریایی انگلستان شد.
گرگر مسافران و بارهایشان را تا دوره پهلوی همچنان به مقصد میرساند. چنانچه رضاشاه پهلوی در سفرنامه خوزستانش مینویسد: «از اهواز به شوشتر دو راه است؛ یکی آب و یکی خشکی. از طریق اول که در کشتی بخار یا شراعی برخلاف مجرای رودخانه باید طی شود، قریب ۲۷ فرسنگ مسافت است و راه دوم که از خشکی و در کنار رودخانه سیر میکند و از پیچ و خمهای بسیار رود کارون احتراز میجوید ۲۰ فرسنگ است و از هر حیث ترجیح دارد.»
با راهاندازی خطوط آهنی و شوسه، کمکم کشتیرانی بر گرگر از رونق افتاد و تجارت شوشتر از پا درآمد. شوشتریها هم آرامآرام خاطره آن شهر شلوغ وآباد را فراموش کردند و مردم دیگر شهرها هم کمتر نامی از شوشتر شنیدند.
افسانه یک پل
«رود شوشتر از جلوی دروازه میگذرد و از یسار به سمت یمین پلی روی آن زده شده، خیلی طویل و معتبر ولی مستقیم نیست. چندین زاویه و انحنا دارد.» تقریبا هیچ جهانگرد، تاریخنگار و جغرافیدانی نیست که از شوشتر یادی کرده باشد و پل مشهور شادُروان را جاانداخته باشد. چنانچه نجمالملک در همین گزارشاش از آن یاد میکند. تک و توک دهنههای جدا افتاده شادُروان را باید حوالی میدان باطنی پیدا کنید. شادُروان در عهد عافیت و سلامتش با بیش از ۵۴۰ متر درازا، یکی از طولانیترین پلهای تاریخی جهان بود. بند شادُروان درست به ماری میماند که برای رسیدن به مقصد، به اندامش کش و قوس داده است. ظاهرا سازندگان شادروان در چیدن دهانههای بند، از بستر صخرهای رودخانه پیروی کردهاند تا دهانهها بر سطحی مطمئن بنشینند و سلامتشان برای مدتی طولانی تضمین شود. با برقرار شدن پلبند شادروان، اصلیترین مسیر عبور و مرور مسافران به شوشتر، از این پل میگذرد.
به این ترتیب در آستانه ورودی پل، دروازهای برپا میشود تا به رسم آن روزگار از مسافران مالیات اخذ شود. شاپور ساسانی پس از چیره شدن بر سپاهیان روم، احداث سد شادروان را شرط آزادی والرین و سپاهیانش قرار میدهد تا سردار رومی و لشکریانش راهی شوشتر شوند و به جبران مافات بپردازند. یادگاریهای رومیان در شوشتر به تدبیر برانوش معمار که سپاه رومیان را همراهی میکرده، ساخته شده است.
داستان سفارش ساخت پل به رومیان را میتوان حتی میان ابیات شاهنامه فردوسی خواند: «همی برد هر سو برانوش را / بدو داشتی در سخن گوش را / یکی رود بد پهن در شوشتر / که ماهی نکردی بروبر گذر / برانوش را گفتگر هندسی / پلیساز آنجا چنانچون رسی / که ما بازگردیم و آن پل به جای / بماند به دانایی رهنمای / به رش کرده بالای این پل هزار / بخواهی ز گنج آنچ آید به کار / تو از دانشی فیلسوفان روم / فراز آر چندی بران مرز و بوم / چو این پل برآید سوی خان خویش / برو تازیان باش مهمان خویش / ابا شادمانی و با ایمنی / ز بد دور وز دست اهریمنی / به تدبیر آن پل باستاد مرد / فراز آوریدش بران کارکرد / بپردخت شاپور گنجی بران / که زان باشد آسانی مردمان / چو شد شه برانوش کرد آن تمام / پلی کرد بالا هزارانش گام / چو شد پل تمام او ز ششتر برفت / سوی خان خود روی بنهاد تفت.»
از عجایببند شادُروان اما، تنها درازای آن نیست. عجیبتر از تمام این حرفها، سنگفرشی است که اسرای رومی بر بستر رودخانه و دهانه پل پهن کردهاند. آنها کف رودخانه کارون را، از حوالیبند میزان تا پایبند شادُروان، با سنگهای تراش خوردهای که با بستهای فلزی کنار هم نگه داشته شدهاند، فرش کردهاند. درز سنگها هم با سرب پر شده تا فرش سنگی، هیچ راه نفوذی نداشته باشد. فرش سنگی باعث شده تا کف رودخانه در اثر جریان بیوقفه کارون از آنچه هست عمیقتر نشود و ارتفاع نهر داریون برای سرکشیدن آب کارون و آبگیری همیشه مناسب باشد.
نهر هخامنشی
سازندگان نهر داریون آنقدر در پنهان کردن دهانههای نهر وسواس به خرج دادهاند که بدون راهنما پیدا کردن دهانه تشنه نهر، کار سختی است. داریون که مسیر دور و درازش را درست از زیر قلعه سلاسل شروع میکند، قدیمیترین سازه آبی شوشتر است. بعضی کارشناسان معتقدند نام نهر داریون از نام داریوش گرفته شده و بنابراین کانال باید در دوره هخامنشی برپا شده باشد. داریون، درست زیر قلعه سلاسل، هشت دهانه داشته که حالا فقط یکی از آنها رو به کارون باز است. شادروان و پایههای بلندش که در نقش یک پلبند ظاهر میشوند، سطح کارون را حتی در مواقع کمآبی، بالا نگه میدارند تا آب به راحتی روانه دهانه داریون شود. نهر هخامنشی تمام ۳۰ متر مکعب آبی را که در هر ثانیه سر میکشد، به زمینهای تشنه قرار گرفته بین دو شاخه شطیط و گرگر میرساند و باقیمانده آن را یا به گرگر میرساند یا بهبند قیر پس میدهد.
شوشتریها به همین راحتی ۳۶ هزار هکتار از زمینهای زراعیشان را که در محدوده میان حلقه آبی گرد شوشترگیر افتادهاند، سیراب میکنند تا تمام شوشتر یکدست به رنگ سبز در بیاید. البته آب داریون در گذشتهای نه چندان دور با جریان در جوار حصار شهر، امنیت شوشتریها را هم تامین میکرد. ساکنان قلعه باستانی سلاسل (که تا همین اواخر محل اقامت حکمرانان شوشتری بوده) هنگام محاصره قلعه توسط دشمن برای تهیه آب هم دست به دامن کانالهای زیرزمینی داریون میشدند.
داستان سازههای آبی شوشتر همچنان ادامه دارد. شوشتریها نمونه چنین سازههایی آبی را کم ندارند. اینجا آب همهکاره است. شوشتریها آب را به خدمت گرفتهاند تا چرخ اقتصاد و زراعتشان را بچرخاند. آنها به این راحتیها آب سرگردان کارون را رها نمیکنند.