به گزارش همشهری آنلاین، روزنامهنگارها معمولاً خاطرهی خوبی از فرستادن گفتوگوی تنظیمشدهشان برای مصاحبهشونده ندارند. به بهانهی «ویرایش نهایی»، خیلی از قسمتهای مهم و بهدرد بخور حذف میشود و خیلی نکتههای جذاب و بامزه درمیآید. این اتفاق اما در مورد مصاحبهی «صریح» و «مردانه» ی ما با مسعود فراستی نیفتاد (هردو تعبیر را خودش گفت، و بعد گفتن دومی، بلافاصله – شوخی یا جدی- عذرخواهی کرد که متأسفانه ذهنش مردسالار است). جز چند کلمهی کوچک، قلم سبزش را روی چیز دیگری نکشید و در عوض یکجا، یک علامت تعجب داخل پرانتز به متن اضافه کرد!
دقت نظری که از خیر یک نشانهی کوچک سجاوندی نمیگذرد یا وقتی یکی از مصاحبهکنندهها زن است، حواسش را به کوچکترین حساسیتهای فمینیستی جمع میکند، در خیلی جاهای دیگر مصاحبه هم دیده میشد. آخرهای گفتوگو که از واژگان نقد خودش میگفت، طوری به کلمهی «شلخته» اشاره کرد که یادمان بیاورد خود ما هم این کلمه را در مورد هفت به کار بردهایم. اما از این دقت نظر اثر و رگهای هم حتی در هفت به چشم نمیخورد. شاید فراستی حق دارد بگوید غیر از قسمت «نقد فیلم»، الباقی برنامه به او مربوط نیست. این گفتگو در بهار سال ۹۰ با مسعود فراستی که مهمان ثابت برنامه هفت بود انجام شده است.
با مهمان برنامهی هفت صحبت میکنیم یا یکی از عوامل برنامه؟
مسعود فراستی: من مهمان برنامهام.
البته مهمانی که هر جلسه میآید!
فراستی: آره. مهمان ثابتم. باقی برنامه هم هیچ ربطی به من ندارد و نمیبینم اصلاً. نظر هم نمیدهم.
بقیه برنامه را نمیبینید!؟
فراستی: واقعاً نمیبینم.
بعداً هم نمیبینید؟ توی استودیو که هستید بالاخره!
فراستی: آن چند دقیقهای که میبینم سلیقهی من نیست.
چرا؟
فراستی: به نظرم سطح ندارد. یعنی قرار است سطحش را مهمانهای دیگر تعریف کنند. یک جُنگ یا مجلهی سینمایی است که بیشتر قسمتهاش قرار است بهشدت مخاطب عام داشته باشد؛ خبر و گزارش باشد و خیلی هم جدی نباشد. قسمت نقد فیلم مجله هم متأسفانه با من است [میخندد].
این قسمت به نظر خودتان راضیکننده است؟
فراستی: اگر برنامه مال من بود، آن قسمتهای دیگر را اصلاً نمیگذاشتم. یک برنامهی عبوسی میساختم که سلیقهام است. اما در این قسمت نقد فیلم هم مشکلاتی وجود دارد. یکیاش اینکه دست مجری خیلی باز نیست؛ هم از جنبهی مخاطب برنامه که چون مخاطب عام است، خیلی نباید روشنفکرانه و تئوریک و نقد فیلمی شود. پس برای اینکه تعادل ایجاد کند هی مجبور است کات بدهد تا مخاطب عام خسته نشود. هم این جنبه که مثلاً کارگردانی که آنجا نشسته، فیلمش ارزشی(!) است. مثلاً سر فیلم نفوذی عدهای فشار آوردند. فریدون هم باید رعایت کند و میداند که من اهل رعایت نیستم. به همین دلیل کاتهایی میدهد که گاهی من را بیچاره میکند. با وجود این من از فریدون ناراضی نیستم. فکر میکنم هفت مال اوست و اگر یک سال دوام آورده به خاطر اجرای اوست. من هم حق ندارم که برنامه یا نان کسی را آجر کنم. این هم یک اصل شخصی است. حالا بگویید مرامی، یا هرچیزی که میشود گفت.
فکر میکنید چرا سراغ شما آمدند؟
فراستی: [میخندد.] قبلاً تمرینهای مختلف کردند با جوانترها و بعد آمدند سراغ من. من هم گفتم برای این برنامه خوب نیستم، چون این برنامه یک جُنگ خیلی شادمان و سینمایی است و کار من نقد است که تندی و تیزی و عبوسی دارد. از اول دعواهامان را کردیم که آقاجان من خیلی بلد نیستم با لحن کسی دیگر صحبت کنم. سلیقهی خودم را دارم و توصیهای هم نمیپذیرم.
با وجود همهی این حرفها چرا جیرانی باز به حضور شما اصرار داشت؟
فراستی: نمیدانم. هیچوقت هم نپرسیدم. به نظرم جیرانی ریسک کرد. گفت فراستی اقلاً برنامهی تلویزیونی داشته...
اینکه در قیاس با بقیهی منتقدهایی که میتوانند به تلویزیون بیایند آدم کمحاشیهتری بودید چقدر مهم بوده؟
فراستی: حتماً بوده. فقط من یک قولی به فریدون دادم. اینکه کمی لحنم را کنترل کنم. خب یک جاهایی زدم به جدول، ولی مردانه پایش ایستادم. اما روی اصول کوتاه نیامدم. تنها موردی که بهشدت ناراضیام نقد نفوذی بود. آنجا هم عنوان کردم که به نظرم فیلم بسیار بدی است. اما قرار بود آخر برنامه من ۲۰ دقیقهای وقت داشته باشم که یکهو شد دو دقیقه و نتوانستم نظر خودم را بدهم؛ ولی نظر ضد خودم را هم ندادم.
اگر بخواهیم روی کاری که در برنامه میکنید اسم بگذاریم خودتان چه عنوانی پیشنهاد میکنید؟ مصاحبه، مباحثه، مناظره، مجادله...
فراستی: داریم رو در رو نقد میکنیم دیگر!
آخر این خیلی بیسابقه است. در تاکشوهای تلویزیونیِ مربوط به سینما، سابقه ندارد کارگردان را بگذارند یک گوشهی رینگ و منتقد را آن گوشه و دوتایی همدیگر را چپوراست کنند!
فراستی: کمسابقه است. ولی بوده. فرانسویها هم نقد رودررو داشتهاند که هرچه گذشته، آبکیتر شده. مثل برنامهی به عبارت دیگر، یا یکی - دو مورد اینطوری مناظرهی جدلی... ی. اما قطعا در ایران منحصربهفرد است.
اینطور به نظر میرسد که آقای جیرانی میدانسته برنامه اگر بخواهد بیخاصیت نباشد و دیده شود، باید جنجال داشته باشد. سادهترین راه برای این جنجال هم این است که یک منتقد صریح و بیتعارف مثل شما را بیندازد به جان کارگردان که دعوا کنند.
فراستی: ممکن است. البته این سؤال را باید از جیرانی بکنید. خودم هرگز نپرسیدم و برایم هم جالب نبوده. من دارم کارم را انجام میدهم.
اصلاً فایدهی این کار چیست؟ مثلاً اگر شما به عنوان منتقد تنها صحبت میکردید و نظرتان را دربارهی فیلم میگفتید چه اشکالی داشت؟
فراستی: به نظرم این اولین تمرین نقد سینمایی رودررو در یک رسانه است. میشود خیلی از دعواهایی را که در نقدها، یکتنه با کارگردان میکنم و او هم بعداً در مصاحبهای به من فحش میدهد اینجا رودررو داشته باشیم. نظر مخاطبها هم همین را میگوید. یک خانم خیلی مسنی بعد از برنامهی نفوذی که من خیلی از آن هم عصبانی بودم، گفت: «فلانی، میدونم که دیشب عصبانی بودی و نتونستی نظرترو بگی. اما خواهش میکنم ادامه بده. ما داریم نگاهکردن یاد میگیریم».
خوب این حرف شما مثل حرف کارگردانهایی است که در همین هفت میگویند ما صد نفر دیدهایم که فیلممان را دوست داشتهاند!
فراستی: آره، ولی من این یک نفر را خودم تجربه کردم. خوب است به سایت هفت سری بزنید. اصلیترین دلیلی که چرا به برنامه برگشتم همین بود که ۷۰-۷۵ درصد مخاطبها گفتند فراستی برگردد.
قبل از شروع برنامه چقدر به خود فیلم و از اینکه از چه نقطهای وارد نقدش شوید فکر میکنید؟
فراستی: معمولاً نمیرسم. فیلمها را پنجشنبه یا گاهی جمعه میبینم و خیلی نمیرسم راجع بهش فکر کنم. اینطور نیست که طرحی برای نقدش بریزم. میگذارم به عهدهی طرف مقابلم. حتی گاهی نمیدانم چهکسی میآید.
این استیل کارتان است یا به چیزهای دیگری ربط دارد؟
فراستی: به این نتیجه رسیدم که ببینم میزانسن چیست و در لحظه بر مبنای آن تصمیم بگیرم. هنوز نه برنامه به این لحظه رسیده، نه فریدون این صبر را داشته، نه طرف مقابل این اجازه را داده و نه خود من، که همهچیز خیلی حسابشده و پلهپله جلو برود.
اگر بگوییم شلختگی خود برنامه باعث شده شما هم نخواهید خیلی سخت بگیرید حرف بیراهی است؟
فراستی: من در قسمت خودم سخت میگیرم. اما میزانسن را فریدون تعیین میکند. معمولاً قبل از برنامه که چند دقیقهای وقت دارم، فکر میکنم که چطور وارد بحث شوم. اما دست خودم را هم باز میگذارم تا میزانسنی را که در اختیار من نیست در خدمت طرحم جلو ببرم.
یک ایدهی خیلی خیلی ساده این است که شما یک نقد تصویری مثلاً پنج دقیقهای اول فیلم داشته باشید که خلاصهای از نظرتان باشد و بحث با آن شروع شود؛ یا مثلاً وقتی در مورد صحنهی خاصی از فیلم صحبت میکنید، تصویرش را ببینیم...
فراستی: این خیلی خوب است ولی تا این لحظه اتفاق نیفتاده. چون بچههای پشت صحنه عمدهی نیرویشان را باید بگذارند سر گزارشها یا آیتمهایی که در بخشهای دیگر دارند. دست من نیست.
یک سال از هفت گذشته. در این یک سال برنامه چه تغییری کرده؟ چه اتفاقی در سینمای ما افتاده؟
فراستی: راجع به برنامهی هفت نمیتوانم نظر بدهم چون همهاش را نمیبینم. راجع به بخش خودم، گاهی خوب است.
محافظهکاری که نمیکنید؟
فراستی: نه واقعاً. من اگر بخواهم محافظهکاری کنم خراب میکنم! ولی واقعاً نمیبینم. فکر میکنم هفت خیلی جا برای تصحیحشدن دارد. گزارشهایش باید خیلی منطقیتر شود، آدمهای خیلی درستودرمانتری باید بیاورد. تکرار نکند، وقت پر نکند، صحنه پر نکند... د. همهچیز هنوز تا حدی خودبهخودی است و خیلی برنامهریزیشده نیست. اما اینکه بخش نقد در این یک سال چه کرده، میشود گفت یک ذره برای مخاطب جا افتاده.
با این رویکرد هفت فکر میکنید کارگردانهای معتبر و اسمی سینمای ما حاضر شوند به برنامه بیایند؟
فراستی: من خیلی به این مسئله فکر نکردهام. میآیم و محترمانه نقد میکنم. اینکه کی میآید، مسئلهی من نیست. هرگز هم نبوده.
برای برنامه چطور؟
فراستی: برای برنامه حتماً مسئله است. این حاضرشدن یا نشدن شاید به خاطر این باشد که ما این منتقد را قبول نداریم یا از لحن حرفزدنش خوشمان نمیآید. خب مگر من از کارگردانی که جلویم نشسته خوشم میآید؟ عیبش چیست که همدیگر را تحمل کنیم و حرفهایمان را به هم بزنیم و مخاطب هم گوش دهد؟ اینکه خیلی متمدنانهتر است تا این که دیالوگ را ببندیم.
یعنی معتقدید در این بخش نقد فیلم، دارید «دیالوگ» میکنید؟
فراستی: یکجور دیالوگ است دیگر! حالا گاهی کامل اتفاق میافتد. مثلاًً برنامهای که با علیرضا امینی داشتیم فکر میکنم بهترین برنامه بود. او نظر خودش را گفت من هم نظر خودم را، ولی معلوم بود به نقد احترام میگذارد.
تصویری که از سینمای ایران بعد از دیدن هفت در ذهن مخاطب شکل میگیرد، چه سینمایی است؟
فراستی: تصویری از یک سینمای برپا و مماس بر نیازهای مردم نیست. متوجه میشود که این سینما آینهی او نیست و مشکلات زیادی دارد. این مقدمهی آسیبشناسی است. یک کمی هم سلیقه پیدا میکند. مستهجنسازها گفتند نقد هفت مانع فروش ما شده. یا کارگردان و تهیهکنندهی طلا و مس معتقد بودند فروش، بعد از برنامه بیشتر شده است. اگر اینطور بوده، من سرم را بالا میبرم.
تلویزیون مواجههی خوبی با سینمای کشور ندارد. شواهدش هم متعدد است. به نظر میرسد تصویری که رسانهی ملی با این برنامه از سینمای ایران برای مخاطبش میسازد – آگاهانه یا ناخودآگاه- تصویری «دوستداشتنی» نیست: اهالی سینما کسانی هستند که عموماً فیلمهای ضعیف و بهدردنخور میسازند، جلوی دوربین مثل گلادیاتورها به هم میپرند، دستمزدهای نجومی میگیرند و... آن هم در شرایطی که برنامه تقریباً همیشه مشغول انتقاد از پاییندستیهاست و کاری به عوامل بالادستی (معاونت سینمایی و شورای نظارت و ...) ندارد. این تصویر ساختهشده را قبول دارید؟ حاضرید برای ساختن چنین تصویری با برنامه همکاری کنید؟
فراستی: هر کس هر نیتی داشته باشد، من قطعاً میآیم و حرف خودم را در هر میزانسنی میزنم.
حتی به این قیمت که بیست دقیقه فرصتتان را دو دقیقه کنند؟
فراستی: میفهمم چه میگویی. مهم این است که این بازی دوطرفه است. تلویزیون برنامهای راه انداخته که تا حدی تحمل ما را دربارهی نقد بالاتر میبرد. این به نفع جامعه است یا به ضررش؟ به نظر من به نفع جامعه است. من شخصاً همینطور که با فیلم بد برخورد میکنم، با سیاست بد سینمایی هم تا جایی که توانستهام برخورد کردهام. از اینکه تلویزیون دست من را باز گذاشته هم واقعاً سپاسگزارم. هیچ تلفنی از طرف مقامات تلویزیونی نشد که به من بگویند به دلیل آن واژه دیگر حق نداری بیایی. شاید اولین مرتبه است دارم بهصراحت این را میگویم! فریدون گفت بهتر است چند هفته نباشی. گفتم من با اینکه کلاً هم نباشم مشکلی ندارم.
سر برنامهی کیمیایی دیگر؟
فراستی: آره. واقعاً این تفکری را که تلویزیونیها فشار میآورند ندیدهام. من سعهی صدر دیدهام. فکر میکنم اتفاقاً تحمل تلویزیونیها از خیلی از آنهایی که ادعای دموکراسی یا روشنفکری دارند، یعنی مطبوعات بیشتر است.
در مورد «بالادستیها» و «پاییندستیها» چطور؟ اینکه کلاً اینجا بالادستیها از همهچیز بری شدهاند.
فراستی: تا آنجا که به من مربوط است جواب میدهم. ما سرمقالههایی میرفتیم که من هم در آن بودم. دوستان رفته بودند کن و برگشته بودند. من گفتم که آن رفتن بیخود بوده. نه ملاحظهی معاونت سینمایی را کردم نه هیچچیز دیگر.
ولی این مسئله روند نشد. مثل شهابی آمد و تمام شد و رفت!
فراستی: اینکه این روند نشد، بله. سرمقاله به آن شکل دیگر نداریم و من هم اصلاً نپرسیدم چرا نداریم. من مثل...
از سر خودتان باز میکنید.
فراستی: آره، آره راستش را بخواهی!
سرتان درد نمیکند!
فراستی: [میخندد.] نه اتفاقاً سرم درد میکند، اما این برنامه مال من نیست. من یک اصول شخصی دارم. میگویم در چیزی که مال تو نیست دخالت نکن. تو ساعت سهی بعدازظهر دعوت شدهای اینجا، یک چایی بهت بدهند. چاییات را بخور و برو!
اگر سر یک فیلمی که ازش بدتان میآید، کارگردان از شما دعوت کند فیلمنامه را بخوانید و نظری بدهید تا اسم شما را به عنوان مثلاً مشاور فیلمنامه توی تیتراژ بزند این کار را میکنید؟
فراستی: من هرگز این کار را نکردهام و نمیکنم.
ولی در برنامهی هفت دارید همین کار را میکنید!
فراستی: بقیهی برنامهی هفت به من مربوط نیست. چهکار دارم که قبلش دارند چه تاری میزنند. اما هنوز یاد نگرفتهام شوق دیدن فیلمی مثل مادرزن سلام را ایجاد کنم. به جایش میگویم فیلم رامبد جوان را، که بهشدت کوچولو است ولی بهتان توهین نمیکند، بروید ببینید. تبلیغش را میکنم ولی اندازهاش را هم میگویم. سعی میکنم در برخوردم گزارش واقعی از سینما بدهم. امسال ممکن است چندتا فیلم خوب یا مطرح ببینیم ولی معلوم است که برخورد من باهاشان فرق میکند.
البته بعید میدانیم کسی از کارگردانهای این فیلمها در برنامه حاضر شوند.
فراستی: مشکل من نیست. آن را دیگر باید با فریدون صحبت کرد.
دربارهی واژههایی که استفاده میکنید که همین اخیرا هم یکیشان حساسیتزا شد توضیح میدهید؟
فراستی: واژههایی که در برنامه به کار بردم همهاش واژههای خودم و واژههای نقد فیلم است. اصلاً اینطور نیست که نقد یکسری واژهی مؤدبانه داشته باشد که فراستی آنها را به کار نمیبرد. دوستان بروند نقدهای تروفو و رابین وود و پالین کیل و گدار را بخوانند. نقد جای اتوکشیدن نیست. ادای کسی را هم درنمیآورم. «پرتوپلا» و «شلخته» و حتی آن واژهی روانشناسی که سر فیلم کیمیایی گفتم، واژهی نقد فیلم است. واژهی هنری هم هست. ازش دفاع هم میکنم.