در فاصله ۲۹تیر تا ۱۲مرداد که فیلم‌های کمدی به مناسبت ایام محرم روی پرده نبودند، «کت‌چرمی» با ۵۵هزار و ۶۸۱تماشاگر و ۲میلیارد و ۳۴۲میلیون تومان فروش در میان فیلم‌های غیرکمدی بیشتر از همه مورد استقبال قرار گرفت.

همشهری آنلاین‏، ناصر احدی: با اینکه در اغلب نقدهای منتشرشده درباره فیلم کت چرمی، به شباهت داستان این فیلم با «مرد بازنده» (محمدحسین مهدویان، ۱۴۰۰) اشاره شده، اما سینماروها تماشای «کت‌چرمی» را حتی به فیلم‌های غیرکمدی جدیدتر ترجیح دادند. همین استقبال باعث شد تا با حسین میرزامحمدی، کارگردان فیلم، درباره جنبه‌های مختلف نخستین ساخته سینمایی‌اش گفت‌وگو کنیم.

اولین چیزی که در «کت‌چرمی» جلب توجه می‌کند، مشابهت خط روایی آن با «مرد بازنده»  است. جواد عزتی بازیگر نقش اول هر دو فیلم است، کامران حجازی هر دو فیلم را تهیه کرده و مهدویان مشاور شما بوده و همه اینها باعث می‌شود که این مشابهت بیشتر به چشم بیاید.

فیلمنامه «کت‌چرمی» قبل از «مرد بازنده» نوشته شد و ما قبل از اینکه اصلا از «مرد بازنده» خبر داشته باشیم، فیلمنامه‌مان را با آقای حجازی مطرح کردیم. اول «مرد بازنده» ساخته شد و بعد «کت‌چرمی». از طرف دیگر، این شباهت به فقدان تنوع ژانر در سینمای ما برمی‌گردد. الگوی «سفر قهرمانِ» جوزف کمبل یک شابلون است و شامل تکنیک‌هایی می‌شود که هر فیلمنامه‌نویسی ممکن است از آن استفاده کند. در سینمای ما چون تنوع ژانر نداریم، وقتی داستان‌ها از الگوی خاصی پیروی ‌کنند، احساس می‌کنند که فیلم‌ها شبیه هم است. الان می‌توانم 10 - 15 فیلم در سینمای جهان مثال بزنم که شبیه هم باشند. این دو فیلم در دو سالِ پشت سر هم با بازیگر و تهیه‎کننده مشترک اکران شدند و محمدحسین عزیز هم مشاور من بوده و ممکن است احساس شود که به هم شباهت دارند، در حالی که در روایت و داستان با هم تفاوت دارند. اصولا در ژانر نوآر و نئونوآر قهرمان می‌خواهد حقیقتی را کشف کند. این الگوی ژانر است و نمی‌شود تغییرش داد، ولی حقیقت «مرد بازنده» با «کت‌چرمی» متفاوت است. عیسی فرهمندِ فیلم ما یک سفر درونی دارد و می‌خواهد آشتی با خود کند، اما شخصیت اصلی «مرد بازنده» آن‌چنان سفر درونی ندارد و فقط یک مشکل خانوادگی با پسرش دارد.   


قهرمان فیلم نوآر به‌دلیل تباهی و فسادی که اطرافش را فراگرفته، بدبین و ناامید است. در «کت‌چرمی»، به‌رغم اینکه عیسی فرهمند می‌بیند همه درها به رویش بسته است، به جای اینکه سرخورده‌تر شود، اتفاقا با خودش کنار می‌آید که خودش را ببخشد. از طرفی، بازشدن گره داستان به‌دست مأمور امنیتی به جای اینکه برآمده از نیاز دراماتیک فیلم و منطبق با سیر درام باشد، ناشی از مقدورات و شرایط است و پایان‌بندی فیلم عملا راضی‌کننده و منطقی نیست.

فقط در یک جمله می‌توانم اینطور جواب بدهم آنچه می‌شد از «کت‌چرمی» ساخته شود و به پرده بیاید، همین نسخه‌ای است که می‌بینید. هدف ما این بود که با گفت‌وگو و دیالوگ با مسئولان این فیلم را بسازیم. خوشبختانه رویکرد دوستان هم رویکرد گفت‌وگو و تعامل بود، حالا اینکه کدام طرف بیشتر انعطاف نشان داده، فکر می‌کنم پرواضح است. نسخه اولیه فیلمنامه من زمین تا آسمان با فیلم فرق دارد. ما با قوانینی که داریم در سینما کار می‎کنیم آشناییم و نمی‌خواهیم ورای آن برویم. حداقل خود من که در خارج از ایران تحصیل و سال‌ها زندگی کرده‌ام و به اختیار و تصمیم خودم برای فیلمسازی به ایران آمده‌ام، مصداق بارز این موضوع هستم که نخواسته‌ام با معیارهای دیگری برای جشنواره‌های خارجی فیلم بسازم. من منکر جشنواره‌ها نیستم، اما باید بگویم که جشنواره‌ها در سینمای بلند هیچ کمکی به ما نکرده‌اند. اثر جشنواره‎ها در سینمای کوتاه بد نبوده و تأثیر مثبت داشته است. الان دوگانه فیلم‌های جشنواره‌ای و فیلم‌های مختص اکران داخل به‌وجود آمده است. در فیلم‌هایمان نمی‌توانیم حرف‌هایی بزنیم و فیلم‌هایی که سر از جشنواره‌های خارجی درمی‌آورند، به بدترین شکل ممکن حرف‌هایی می‌زنند. ما که می‌خواهیم برای خود سینمای ایران کار کنیم، بهتر است حداقل با هم همکاری داشته باشیم. نشان دادن بعضی چیزها نه سیاه‌نمایی است و نه حرف زدن علیه کسی یا چیزی است. باید با هم گفت‌وگو کنیم و به هم اعتماد داشته باشیم.

جشنواره‌ها متناسب با موضوعی که دارند فیلم انتخاب می‌کنند. فرداروزی ممکن است جشنواره‌ای با موضوع فیلم‌های نوآر در یک کشور اروپایی برگزار شود و از فیلم شما هم به‌دلیل ژانرش دعوت کند.

دلیل اینکه من این حرف را می‌زنم این است که من دکتری نیمه‌تمامی با موضوع تأثیرات جشنواره‌های غربی بر سینمای خاورمیانه با تمرکز بر سینمای ایران دارم. جشنواره‌های A برای هر قاره و منطقه‌ای معیارهایی دارند که براساس آنها کار انتخاب می‌کنند. دوره‌ای که آقای کیارستمی یا آقای فرهادی فیلم‌هایشان را در جشنواره‌ها نشان می‌دادند، به‌نظر من با دوره کنونی فرق داشته. بخشی از این مسئله به‌دلیل سیاست‌های کلان خود ماست و بخشی دیگر، رویکردهای تصمیم‌گیرندگان جشنواره‌های غربی که در این مسئله مؤثر بوده است.

برگردیم به «کت‌چرمی». نمایش برخی صحنه‌ها در فیلم مثل صحنه‌های سکونت حاشیه‌نشین‌ها در واگن‌‎های اسقاطی لب خط و شرط‌بندی روی مبارزه سگ‌ها بیشتر از اینکه نیاز درام باشد، به‌دنبال تزریق نوعی رئالیسم اجتماعی به فیلم بوده و باعث دوپاره‌شدن فیلم شده است. چه دلیلی برای نمایش این صحنه‌ها در فیلم وجود داشت؟

عیسی برای کشف حقیقت باید وارد زندگی ثریا شود و زندگی ثریا با قشری گره خورده که در فیلم می‌بینید. عیسی آدمی از طبقه متوسط است که با همه قشری حشرونشر دارد. رفتن عیسی پیش حاشیه‌نشین‌ها اجتناب‌ناپذیر است؛ چون برای فهم حقیقت باید آنجا برود. بخش‌هایی از این فضا هم انتخاب سلیقه‌ای و شخصی من بود. من می‌خواستم در بخش‌هایی تنوع بصری به‌کار بدهم. بعضی لوکیشن‌ها و فضاها الزام داستان نبود، بلکه انتخاب من برای تنوع بصری بود. فیلم از نظر داستانی سنگین است و اگر تنوع بصری ایجاد نکنی، تماشاگر از همراهی با آن غافل می‌شود.


در مدتی که فیلم‌های کمدی به مناسبت محرم روی پرده نبودند، «کت‌چرمی» فروش بهتری از سایر فیلم‌های غیر کمدی داشت. فکر می‌کنید اکران فیلم شما در زمان دیگری که «فسیل» روی پرده نبود، به فروش فیلم کمک می‌کرد؟

اکران فیلمی مثل «فسیل» به فیلم‌های غیرکمدی هم کمک می‌کند. به هر حال «فسیل» در سال ۱۴۰۲ سینما را نجات داد، ولی چیدمان اکران نیاز به مهندسی دارد. باید در هر فصل طوری برنامه‌ریزی شود که در کنار ۲فیلم کمدی، چند فیلم غیرکمدی هم اکران شود تا فیلم‌های غیرکمدی هم لطمه نبینند.

منبع: روزنامه همشهری