تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۶

هر چند که دهه دوم محرم را گذراندیم، اما بزرگداشت یاد و خاطره رشادت‌های مردان خدا در دوماه محرم و صفر و مخصوصاً تا رسیدن به ایام اربعین(چهل روز پس از عاشورا) هنوز زنده است و پویا.

به گزارش همشهری آنلاین، این روزها که از همه سو حرف حزن و سیاهپوشی می‌شنویم و بوی دود اسپند عزا و حلوای نذری به مشام‌مان می‌خورد، شاید تجربه‌های نداشته‌ی‌مان را برای هر گامی که قرار است در ادامه برداریم آغاز می‌کنیم.
دوست دارم زیر علم را بگیرم. چه‌قدر سنگین به‌نظر می‌رسد! شاید مداحی پشت بلندگوی مسجد و دسته‌های عزاداری کار من نباشد اما مطمئنم که در این هیاهوی محرم که دیوارهای همه کوچه پس‌کوچه‌ها دارند از وسعت ظلم به انسان‌های خداجو و پیرو امام‌شان زار می‌زنند و از شنیدن داستان‌های کربلا غمگینند، فرصت برای من هم پیدا می‌شود.
کمک در ایستگاه صلواتی، آماده‌کردن هیئت برای مراسم، جمع‌کردن وسایل بعد از مراسم، خریدهای لازم برای نذری‌ها، پختن نذری هیئت و هزارتا کار دیگر هست که شاید بتوانم در آن‌ها شریک شوم و به سهم خودم مشارکت داشته باشم.
من حتی می‌توانم با نذر هدیه‌کردن کتاب، خواندن از روی کتاب، تعریف‌کردن داستان و قصه‌های مناسب برای کودکان، بازی‌کردن با خردسالان حین برگزاری هیئت‌ها و کارهایی شبیه این، به برگزاری هر چه بهتر مراسم کمک کنم.
برای منی که در سال‌های نوجوانی سیر می‌کنم، برگزاری هیئت و آشپزی و مدیریت‌های کلی کارها شاید کمی سخت به‌نظر برسد. اما فکر می‌کنم که اگر مقیاس کارها را کم کنم و مخاطب و مهمان‌ها را کمتر کنم، بتوانم از پس یک مهمانی خودمانی بربیایم. چون آرزو دارم خودم هم برای این روزها کاری کنم؛ کاری که خودم انجام دهم؛ خودِ خودِ خودم.
چند وقت پیش هم از دوستم حرف‌هایی شبیه این را شنیده بودم. شاید اگر با هم باشیم بهتر بتوانیم برنامه‌ریزی و اجرای کار را پیش ببریم.
هر چند که دهه دوم محرم را گذراندیم، اما بزرگداشت یاد و خاطره رشادت‌های مردان خدا در دوماه محرم و صفر و مخصوصاً تا رسیدن به ایام اربعین(چهل روز پس از عاشورا) هنوز زنده است و پویا.
حرف از اربعین زدم، یاد خاطره‌هایی افتادم که رفقا در کلاس‌های مدرسه پارسال می‌گفتند؛ از سفر به نجف و کربلا در ایام منتهی به بیستم ‌ماه صفر.
 

منبع: روزنامه همشهری