همشهریآنلاین - پروانه بندپی: سالانه بیش از ۲۰۰۰ خانواده در ایران، سرپرستی یک کودک را از طریق سازمان بهزیستی کشور بر عهده میگیرند. سال گذشته ۹ هزار و ۳۷۲ خانواده برای فرزندخواندگی ثبت نام کردند که از این تعداد ۲۳۰۰ خانواده صاحب فرزند شدند.
از بین کودکانی که به سرپرستی گرفته میشوند، سالانه حدود ۴۰ کودک به دلایل مختلف به بهزیستی بازگردانده میشوند. بعضی از این کودکان را خود بهزیستی پس میگیرد و درباره بعضی از کودکان نیز پای خود خانوادهها در میان است که بنا به دلایلی کودک را بازمیگردانند و قرارداد را فسخ میکنند.
بیشتر بخوانید؛
سعید بابایی، مدیرکل امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی کشور به همشهریآنلاین میگوید: این مسئله دوسویه است و به همین دلیل، هم باید حرف خانواده را شنید و هم وضعیت کودک یا نوجوان را مد نظر داشت. مورد داشتهایم که یکی از نوجوانان که در سنین خردسالی به سرپرستی گرفته شده بود به علت دیر آگاه شدن از این موضوع و بروز اختلاف با خانواده فرزندپذیر، در سن نوجوانی تلاش کرده بود اموالی را که والدین طبق قانون فرزندخواندگی به نامشان کردهاند، زودتر در تملک کامل خود در بیاورد. از آن طرف هم تعداد محدودی از خانوادههایی هستند که بعد از چند مدت سرپرستی یک کودک، او را به بهزیستی برمیگردانند و دلیلشان هم مثلا این است که بچه دروغ میگوید! بعضیها هم دلایل دیگری دارند. بعضی از موارد هم هستند که بهزیستی بعد از کارهای نظارتیِ بیشتر به این نتیجه میرسد که آن خانواده برای آن کودک مناسب نیست و او را پس میگیرد.
گفتگوی همشهریآنلاین با سعید بابایی، مدیرکل امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی کشور درباره فسخ قرارداد فرزندخواندگی از سوی والدین، تبعات فسخ قرارداد برای والدین، دلایل فسخ قرارداد ازسوی خانوادهها، میزان سختگیری سازمان بهزیستی، آمار کودکان بیسرپرستی که سالانه تحویل بهزیستی میشوند و تعداد کودکانی که در بهزیستی به سر میبرند را میخوانید.
با وجود این که سازمان بهزیستی، گزینش سختگیرانهای برای فرزندخواندگی دارد، چرا همچنان عدهای از والدین، قرارداد فرزندخواندگی را فسخ میکنند و کودک را به بهزیستی برمیگردانند؟ آن هم مثلا کودکی که ۱۰ سال با والدین جدید زندگی کرده است.
ببینید یک نکته این است که تمام انسانها همیشه در معرض تغییر هستند. نکته دیگر این است که در سالهای گذشته فقط مسائل مالی متقاضیان فرزندخواندگی مورد تاکید قرار میگرفت و مسائل اجتماعی، فرهنگی و انگیزه متقاضیان برای به سرپرستی گرفتن یک کودک، کمتر مورد بررسی قرار میگرفت. در گام نخست هرچقدر انگیزه صحیحتر و محکمتر و شناخت از مسیر فرزندخواندگی دقیقتر باشد، قراردادهای کمتری به فسخ منجر میشوند و کودکان کمتری به بهزیستی برگردانده میشوند.
والدین تحت چه شرایطی و با چه استدلالهایی میتوانند قرارداد فرزندخواندگی را فسخ کنند؟ مگر این قراداد، ضمانت و بار مالی برای آنها ندارد؟
میتوان ضوابط سختگیرانهتری برای فسخ قرارداد فرزندخواندگی وضع کرد اما این نگرانی وجود دارد که به هر علتی - مثلا عدم تفاهم دوجانبه بین کودک و والدین - عدم فسخ قرارداد منجر به بروز آسیبهایی برای کودک شود. بحثی شبیه طلاق است. برخی ادیان و اقوام، مسیر طلاق را میبندند اما با این کار درِ آسیبهای دیگری را باز میکنند. مسئله دیگر، فسخ قرارداد بعد از نظارتهای کارشناسی سازمان بهزیستی است. مواردی هرچند نادر داشتهایم که مشاهده شده وضعیت کودک در خانواده جدید به گونهای که باید، مطلوب نیست و به همین دلیل فسخ فرزندخواندگی از سمت بهزیستی دنبال شده است.
آیا فسخ قرارداد از سوی والدین تبعاتی برای آنها دارد؟ چه تبعاتی متوجه آنها است؟
فسخ، جریمهای ندارد اما بهزیستی در ابتدای فرزندخواندگی از اهرمهای مالی برای حمایت از کودک استفاده میکند. البته واقعا مورد به مورد متفاوت است. موردی داشتیم که فرد نوجوان به علت هیجانات دوران پس از بلوغ و متاسفانه به علت ناآگاهی از فرزندخوانده بودن و شنیدن این موضوع از برخی دوستان هم سن و سالش، بنای ناسازگاری را گذاشت و به دنبال به اجرا گذاشتن بحث اموال بهنامشدهاش توسط خانواده جدیدش بود. مسئلهای که جلسات مشاوره و پیگیری مددکاری را به دنبال داشت. این مسئله دوسویه است. هم باید حرف خانواده را شنید و هم وضعیت کودک و نوجوان را مد نظر داشت. البته باز هم تاکید میکنم اگر مسیر به صورت اصولی پیگیری شود، این موارد بسیار نادر پیش میآید.
اهرمهای مالی چه چیزهایی هستند؟ آیا باید حتما یک مِلکی به نام کودک بیسرپرست شود تا بتوان سرپرستی او را به عهده گرفت؟
بر اساس قانون سال ۱۳۹۲ نیاز نیست حتما ملکی به نام کودک شود. به تشخیص قاضی، مقداری از اموال و دارایی متقاضی (متقاضی فرزندخواندگی) به نام کودک میشود. در گذشته بر اساس قانون ۱۳۵۳ این مقدار یکسوم اموال بود که مشکلاتی را برای خانوادهها ایجاد میکرد و راه سرپرستی را برای ورود خانوادههای خوب اما غیر ثروتمند میبست. این یکی از تغییرات خوب قانون ۱۳۹۲ بوده که پروسه فرزندخواندگی را کارشناسی کرده است.
خیلی از مردم معتقدند سختگیریهای بهزیستی درمورد متقاضیان فرزندخواندگی طی سالهای اخیر کمتر شده است. دلیلش هم اوضاع ناگوار اقتصادی کشور و یا شاید افزایش آمار کودکان بیسرپرست در بهزیستی باشد. شما این موضوع را تایید میکنید؟
در کل لفظ «سختگیری» را قبول ندارم. ما با مسئله «کودک» و «مصالح عالیه کودک» روبرو هستیم. ما اجازه نداریم کودک را به اولین متقاضی یا الزاما کسی که بیشترین سال را در نوبت بوده است، بسپاریم. زمانی که میخواهیم کودکمان را تنها یک ساعت نزد یک خانواده بگذاریم، از هزار راه سعی میکنیم مطمئن شویم که جای کودکمان امن است و وضعیت مطلوبی دارد. تصور کنید وقتی قرار است این زمان طولانیتر شود، باید چه ملاحظاتی را رعایت کنیم. در مورد زمان و شرایط فرزندخواندگی هم باید بگویم روند کار روانتر شده است، نه این که از استانداردها کاسته شده باشد. هرچند قانون سال ۱۳۵۳ را داشتیم و در سال ۱۳۹۲ بازنگری شد اما درواقع سابقه عملیاتی شدن اصلاح روند فرزندخواندگی نوین در ایران ۵ سال بیشتر قدمت ندارد. اگر آمار کودکان بیسرپرست زیاد شده بود که این مقدار شرمنده خانوادههایی نمیشدیم که شایستگی لازم را برای سرپرستی دارند. موضوع این است که کودکی برای واگذاری به آنان وجود ندارد. کودکان بیسرپرست به جز کودکانِ دارای معلولیت یا بیماری معمولا در بهزیستی نمیمانند و در سریعترین حالت به فرزندخواندگی میروند.
آیا قبل از عقد قرارداد فرزندخواندگی، کلاسهایی برای والدین برگزار میشود؟ اگر بله، لطفا بفرمایید در این کلاسها چه نکاتی به آنها گفته و آموزش داده میشود؟ آیا آسیبهایی که بازگرداندن یک کودک دارد، به آنها آموزش داده میشود؟
جلسات مشاوره روانشناسی پیش از فرزندخواندگی به تناسب نیازی که خانوادهها دارند، برگزار میشود. اما نیاز مهمتر ما برگزاری دورههای پس از فرزندخواندگی است. دورههای والدگری ویژه این کودکان که به صورت نمونه در ۴ استان اجرایی شده و درنهایت دوره کارگاهی آن طراحی و کتاب آن هم تدوین شده است. و امیدواریم از امسال در سراسر کشور به اجرا گذاشته شود.
گزینش متقاضیان فرزندخواندگی به چه صورت است و بر چه اساسی به آنها صلاحیت سرپرستی کودک داده میشود؟ آیا تست سلامت روان هم از آنها گرفته میشود؟
اجازه دهید وارد برخی جزئیات نشوم. چون مثل رساندن سوال به داوطلبان کنکور است. کلیات موضوع این است که روانشناسانی که دورههای تکمیلی این موضوع را گذراندهاند، آزمونها و مصاحبههای لازم را از متقاضیان به عمل میآورند و نتیجه را به ما منتقل میکنند. ضمنا در جلسات مددکاری و مصاحبه هم ابعاد مختلفی از زندگی خانواده متقاضی برداشت و در قالب مکتوب به ما تحویل داده میشود که تکمیلکننده شواهد ارزیابی نهایی درباره آمادگی خانواده متقاضی است.
سالانه به طور تقریبی چند کودک ِ بیسرپرست تحویل بهزیستی میشوند؟
این کودکان از مسیرهای مختلفی تحویل سازمان میشوند اما نسبت آن به کل فرزندخواندگیها حدود یکسوم است. یعنی اگر سالانه ۲۰۰۰ کودک به سرپرستی گرفته میشوند و از بهزیستی میروند، حدود ۷۰۰ کودک هم سالانه تحویل بهزیستی میشوند. بخشی از کودکانی که به فرزندخواندگی میروند، کودکان بدسرپرستی هستند که به دلایل مختلف توسط دستگاه قضایی از والدینشان سلب حضانت میشود و به بهزیستی سپرده میشوند. البته این موضوعی است که بسیار دقیق و با وسواس انجام میشود.
در حال حاضر چند کودک بیسرپرست در بهزیستی به سر میبرند و منتظر سرپرست جدید هستند؟
در گروه زیر ۶ سال تقریبا کودک بیسرپرستی نمیتوانید بیابید که بیشتر از ۳ ماه در مراکز بهزیستی باقی بماند. قاطبه کودکانی که در خانههای نگهداری میزبان آنها هستیم، عزیزانی هستند که به هر علتی به صورت موقت از نعمت داشتن خانواده در برههای از زمان محروم ماندهاند. تمام تلاش ما در بازگرداندن آنان به خانواده زیستیشان است و اگر این نشد، خانوادهای جایگزین برای آنها پیدا میکنیم. البته کودکان بیسرپرستی هم هستند که به سبب داشتن معلولیت یا بیماری خاص نیازمند درمان هستند و به همین دلیل در مراکز باقی میمانند و متاسفانه کمتر به فرزندخواندگی میروند. تمام تلاش ما این بوده که بتوانیم با دقت بالا این کودکان را هم از نعمت داشتن خانواده بهرهمند کنیم. تمام صاحبنظران و اساتید فرهیخته و دانشگاهی معتقدند که یک روز زودتر ورود یک کودک نیازمند درمان به یک خانواده شایسته و آماده میتواند مسیر درمان او را تسهیل و آینده او را تضمین کند. البته در این مسیر نه باید تعجیل کرد و نه باید وسواس داشت. این لازمه یک انتخاب صحیح برای طرفین است؛ هم خانواده و هم کودک.
رسانهها برای ارتقای فرهنگ فرزندخواندگی در جامعه چه کاری میتوانند انجام دهند؟ خیلی از مردم هنوز نمیدانند که دختران مجرد هم میتوانند فرزند به سرپرستی بگیرند. یا خیلی از آنها اطلاع ندارند اگر خودشان بچه داشته باشند، میتوانند فرزندی را هم از بهزیستی به سرپرستی بگیرند.
همین مصاحبهها بسیار کمککننده است. به خصوص مصاحبه با خانوادههای فرزندپذیر به ویژه فرزندان نیازمند درمان. خوشبختانه فرهنگ فرزندخواندگی و سرپرستی در جامعه ما بسیار پیشرفت کرده است. پذیرش خانوادهها نسبت به این موضوع زیاد شده است. اما به نظرم هنوز در شناخت ابتدایی موضوع ایراد داریم. آرزو دارم سریالی برای فرهنگسازی این موضوع ساخته شود. باور کنید برای یک سریال ۵۰ قسمتی که هر قسمتش مربوط به روایت یک خانواده و یک موضوع در این زمینه باشد، سوژه و داستان داریم. امیدوارم یک کارگردان و یک تهیهکننده پیدا شوند که پای کار بیایند. ما از نظر فکری در کنارشان هستیم.