چند روز قبل زندان رجایی شهر برای همیشه تعطیل شد؛ اما روایت‌هایش تا سال‌ها ماندگار خواهند بود. دیوارهای بلند و طولانی زندان و درِ آهنی و بزرگش قریب به ۴۰سال شاهد حضور زندانیان زیادی در آنجا بودند.

به گزارش همشهری آنلاین،‌ از قاتلان و متجاوزانی که گاهی آوازه جنایت‌هایشان همه‌جا می‌پیچید تا تکفیری‌ها و داعشی‌ها و حتی دزدان دریایی سومالی. از اجرای احکام اعدام و قصاص در سالن مخصوص اجرای حکم تا تنها زندانی‌ای که توانست با نقشه‌ای حساب شده از آنجا فرار کند. اینجا رجایی شهر است؛ زندانی که دیگر وجود ندارد. اطراف زندان، زندگی معمولی در جریان است. خانه‌های آنجا هم مثل همه جای شهر است. آدم‌ها هم زندگی معمولی‌شان را می‌گذرانند با این تفاوت که تا همین چند وقت قبل در همسایگی‌شان زندانی مشهور و قدیمی وجود داشت. برجک‌های نگهبانی و دیوارهای بلند با انبوهی از سیم خاردار از دور معلوم است. وسعت زندان آنقدر زیاد است که یک طرف خیابان را گرفته. می‌گویند وسعت زندان حدود ۶۰هکتار است. زندان ۲در اصلی دارد. یک در برای انتقال زندانیان و در دیگر برای خانواده‌هایشان که در روزهای معین می‌توانستند برای ملاقات به آنجا بروند.
در بزرگ و آهنی به روی خودروی حامل خبرنگاران باز می‌شود. دیگر از سربازان مسلح و بازرسی سفت و سخت خبری نیست؛ اما خودروها باید از روی چاله مخصوصی که برای بازدید زیر خودروهاست عبور کنند. هرچند معمولا از این در مقامات قضایی و امنیتی و زندانیان تردد می‌کردند اما از اتاقک‌ها و موانعی که آنجا وجود دارد معلوم است که این افراد نیز هنگام تردد به‌شدت بازرسی می‌شدند تا هیچ زندانی نتواند از زندان فرار کند.

حلقه حفاظتی
رجایی‌شهر از ۲حلقه امنیتی ویژه تشکیل شده است. حلقه اول دیوارهای بلندی است که از بیرون دیده می‌شود و هیچ راهی برای عبور از آن وجود ندارد. در فاصله نسبتا زیادی از این حلقه، دیوارهای حلقه دوم وجود دارد. دیوارهایی با ارتفاع زیاد که دور تا دور زندان را محصور کرده است. در این دیوارها ۹برجک دیده‌بانی وجود دارد که سربازان مسلح به‌طور شبانه‌روزی در آنجا نگهبانی می‌دهند. حتی حالا که هیچ زندانی‌ای در زندان وجود ندارد، نگهبانان همچنان در برجک‌ها حضور دارند. روی دیوارهای حلقه دوم هشدارهایی درباره خطر برق‌گرفتگی نوشته شده است. آنطور که گفته می‌شود برای امنیت بیشتر زندان، سیم‌خاردارهای بالای دیوار به برق متصل است تا هیچ زندانی فکر فرار به سرش نزند. از سوی دیگر این دیوارها تا عمق ۵متر در دل زمین فرو رفته‌اند تا امکان حفر تونل و عبور از دیوار نیز وجود نداشته باشد.

ساختمان زندان
بعد از عبور از حلقه دوم امنیتی، ساختمان اصلی زندان مشخص است. ساختمانی ۳طبقه که در سردر ورودی‌اش مجسمه یک عقاب قرار داده شده است. در ورودی آنجا هنوز دستگاه‌های کنترل و بازرسی وجود دارد و بعد از عبور از دالانی پیچ‌درپیچ راهرویی دور و دراز قرار دارد. به آنجا کریدور اصلی زندان گفته می‌شود. سالنی که با سرامیک فرش شده و دیوارهایش تا نیمه سنگ است. این راهرو سقف کوتاهی دارد و چراغ‌های سقفی با فاصله معین آنجا را روشن کرده است. طرفین کریدور پر از پنجره‌های آهنی است که همگی با نرده‌های آهنی محصور شده است و راهی به بیرون ندارد. کریدور آنقدر طولانی است که حالا زندان‌بان‌ها با موتورسیکلت در آن تردد می‌کنند. در طول این راهروی طولانی راهروهای مختلفی وجود دارد که به آنها اندرزگاه گفته می‌شود. ۱۲اندرزگاه که هرکدام ورودی‌های مستقلی دارند و زندانیان در اندرزگاه مخصوص خود نگهداری می‌شدند و حق خروج از آنجا را نداشتند. آنطور که مسئولان زندان می‌گویند زندانیان براساس جرمی که مرتکب شده بودند در اندرزگاه‌های مختلف دسته‌بندی شده بودند.
هرکدام از اندرزگاه‌ها شرایط مختلفی دارند. در ورودی هرکدام یک چراغ مخصوص گرم کردن غذاست. بعد از آن هم سرویس بهداشتی و حمام و در ادامه هم اتاق‌های زندانیان. در هر اندرزگاه یا همان بند، حدود ۳۰اتاق وجود دارد. اتاق‌هایی از حدود ۶متر گرفته تا ۱۲متر و شاید کمی بزرگتر. در بعضی از اتاق‌های بزرگ‌تر به‌گفته زندان‌بان‌ها حدود ۱۰تا ۱۲زندانی نگهداری می‌شد. در انتهای اندرزگاه هم حسینیه وجود دارد که محل تجمع زندانیان برای دعا و نیایش بود.
در میانه اندرزگاه هم راهروی کوچکی وجود دارد که به محل هواخوری می‌رسد. چهاردیواری محصور شده با دیوار و سیم‌خاردار که در آن تور پاره شده والیبال و حلقه زنگ‌زده بسکتبال وجود دارد. چند تلفن هم در گوشه‌ای از آنجا به چشم می‌خورد که زندانیان می‌توانستند از آنها برای ارتباط با بیرون استفاده کنند.
دیوارنوشته‌های اتاق‌های زندان هم داستان خودش را دارد. هرچند اغلب این دست‌نوشته‌ها تا حدودی پاک شده، اما اغلب شعر است و آرزوی آزادی و تاریخ ورود به زندان.

فرار از زندان
تنها افرادی که در همه این سال‌ها موفق به فرار از زندان رجایی‌شهر شدند، تبهکاری به نام علی اشرف‌پروانه و همدستانش بودند. یک سارق مسلح که در اوایل دهه۸۰ با اجرای نقشه‌ای حساب شده از زندان فرار کرد. این زندانی با همدستی یک سارق و یک قاتل ماه‌ها با استفاده از قاشق تونلی را حفر کردند و حتی برای عبور از تونل که ۱۸متر بود رژیم غذایی گرفتند و لاغر شدند و در نهایت توانستند از زندان فرار کنند. حالا نام این ۳نفر به‌عنوان تنها زندانیانی که توانسته‌اند از رجایی‌شهر فرار کنند ثبت شده است.

آشپزخانه زندان
یکی از بخش‌های مهم زندان رجایی‌شهر آشپزخانه است. یکی از مسئولان زندان درباره چگونگی طبخ و توزیع غذا بین زندانیان می‌گوید: غذا در آشپزخانه مرکزی درست می‌شود. آشپزها از کارکنان زندان بودند و هیچ زندانی حق ورود به آشپزخانه را نداشت. او ادامه می‌دهد: هر بندی مقسم غذا داشت که در ساعت‌هایی مشخص برای دریافت غذا به آشپزخانه می‌رفت، در آنجا سهمیه غذای بند را تحویل می‌گرفت و در بند بین زندانیان توزیع می‌کرد. برخلاف آنچه در فیلم‌ها و سریال‌ها زندانیان برای دریافت غذا با یکدیگر درگیر می‌شدند، در رجایی‌شهر شرایط به‌گونه‌ای بود که هیچ وقت زندانیان مشکل غذا نداشتند و برای غذا با یکدیگر درگیر نمی‌شدند. او می‌گوید: البته به جز غذایی که در آشپزخانه زندان طبخ و بین زندانیان توزیع می‌شد، زندان، فروشگاه و رستوران باکیفیتی هم داشت که زندانیان می‌توانستند از آنجا هم غذا و خوراکی تهیه کنند.

دانشگاه زندان
شرایط سخت زندان، تاوان کسی است که مرتکب جرم شده  اما در همین شرایط هم خیلی از زندانیان با درس گرفتن از گذشته‌شان برای آینده برنامه‌ریزی می‌کنند؛  نمونه آن زندانیانی هستند که در دانشگاه علمی- کاربردی زندان تحصیل می‌کنند. رئیس دانشگاه مستقر در زندان در این‌باره می‌گوید: زندانیان می‌توانند در ۲ مقطع کاردانی و کارشناسی و بدون آزمون وارد دانشگاه شوند و در رشته‌های حسابداری، مددکاری خانواده، نگارش حقوقی و ... تحصیل کنند.
آرمان عبدالعالی، پسر جوانی که به اتهام قتل دختر مورد علاقه‌اش غزاله قصاص شد، زندانی‌ای بود که تا بالاترین مقطع در این دانشگاه تحصیل کرد. رئیس دانشگاه درباره او می‌گوید: آرمان، پسر خیلی خوبی بود. وقتی وارد زندان شد، دیپلم داشت. ابتدا در مقطع کاردانی درس خواند و در ادامه لیسانس گرفت و بعد از آن هم در مقطع کارشناسی ارشد قبول شد، اما با اجرای حکمش تحصیلاتش ناتمام ماند. علاوه بر دانشگاه، چندین کارگاه مهارت‌آموزی نیز در زندان وجود دارد که در آن زندانیان علاقه‌مند مهارت‌هایی مثل نجاری، قالی‌بافی و ... را یاد می‌گیرند و حتی نمونه‌هایی از دست‌سازه‌هایشان به بیرون از زندان منتقل شده و فروخته می‌شود.


زندان در دوره کرونا
افتخار بهداری زندان رجایی‌شهر این است که در دوره کرونا فقط یک فوتی داشتیم. این حرف‌های مسئول بهداری زندان است. او درباره امکانات این مجموعه می‌گوید: در بهداری زندان امکانات کامل یک درمانگاه شامل پزشک، پرستار، رادیولوژی، دندانپزشکی، داروخانه و آزمایشگاه وجود داشت. روزانه زندانیان در بهداری ویزیت می‌شدند و بهداری ۲۴ساعته فعال بود. اگر موردی پیش می‌آمد پزشک ویزیت می‌کرد و اگر نیاز به انجام اقدامات پزشکی بیشتری بود با مجوز مقام قضایی، زندانی به مراکز درمانی بیرون از زندان منتقل می‌شد. بیشتر زندانیان به‌دلیل بیماری به بهداری مراجعه می‌کردند و گاهی هم به خاطر درگیری. او ادامه می‌دهد: یکی از افتخارات ما در دوره کرونا این بود که در کل زندان رجایی‌شهر فقط یک نفر به‌دلیل ابتلا به کرونا جانش را از دست داد؛ چراکه در آن دوره مراقبت‌های پزشکی خاصی انجام می‌شد و با شبکه بهداشت همکاری خوبی داشتیم. در دوره کرونا ملاقات‌ها فقط با داشتن تست منفی ممکن بود.

سالن اشک‌ها و لبخندها
سالنی که زندانیان بیشترین احساسات را از خودشان بروز می‌دادند، سالن ملاقات بود؛ جایی که آنها با دیدن خانواده‌هایشان اشک می‌ریختند یا لبخند می‌زدند. این سالن در یکی از ورودی‌های غربی کریدور اصلی قرار دارد و دور تا دورش کابین‌های کوچک بود؛ کابین‌هایی به اندازه نشستن یک نفر، با شیشه‌ای قطور و نرده‌های آهنی که جلویش کشیده شده است و البته گوشی‌های تلفن قدیمی و سنگین که زندانی باید از طریق آن با فرد ملاقات‌کننده صحبت می‌کرد. به‌گفته یکی از مسئولان حراست زندان همه زندانیان در طول ‌ماه می‌توانستند ۳نوبت ملاقات داشته باشند؛ یک مورد ملاقات خصوصی و ۲نوبت هم ملاقات کابینی. این ملاقات فقط با افراد درجه یک خانواده انجام می‌شد.

مظلومیت زندانبان‌ها
یکی از مسئولان حراست زندان رجایی‌شهر که کارش را از زندانبانی شروع کرده است از سختی‌های کارش صحبت می‌کند. او که ۲۰سال از عمرش را در زندان گذرانده، می‌گوید:‌ ما در اینجا با قاتل، متجاوز و افراد خطرناکی طرف بودیم. شیفت کاری‌مان به این شکل بود که ۲۴ساعت را در زندان می‌گذراندیم و ۴۸ساعت به خانه می‌رفتیم، اما در زمان استراحت هم فکر زندان رهایمان نمی‌کرد. ما شرایط کاری سختی داریم. زندانبان‌ها خیلی مظلوم هستند. ما هم بخشی از عمرمان را در زندان هستیم، اما حقوق و دستمزدمان به اندازه کاری که انجام می‌دهیم نیست. در اینجا زندانیان خیلی با هم درگیر می‌شدند و گاهی هم درگیری‌ها دسته بود و گارد زندان وارد می‌شدند و آنها را از هم جدا می‌کردند. معروف بود که زندانیان ورق آهنی که زیر تخت‌شان بود را جدا می‌کردند. آن را چند روز به زمین می‌کشیدند تا تیز شود. اسمش را گذاشته بودند تیزی و از آن در درگیری‌ها استفاده می‌کردند.

منبع: روزنامه همشهری