به گزارش همشهری آنلاین، چند روز قبل پیرمردی قدم در اداره پلیس گذاشت و گفت سارقان به خانهاش دستبرد زدهاند. وی توضیح داد: من و همسرم به ویلایمان در شمال کشور رفته بودیم که پس از گذشت یکماه وقتی به خانه برگشتیم متوجه شدیم سارقان به خانه ما دستبرد زدهاند.
وی ادامه داد: همهجا بههمریخته بود و دزدان تمام طلا و جواهرات همسرم که داخل یک صندوقچه بود را به سرقت برده بودند. من پس از بازبینی تصاویر دوربینهای مداربسته که مقابل خانهام نصب شده بود، دیدم که سارقان کلاه به سر و ماسک به صورت داشتند و چهرهشان اصلا قابل شناسایی نبود.
نقشه دوم؛ سرقت از خانه پسر
با ثبت این شکایت، پروندهای تشکیل شد و مأموران جستوجو برای شناسایی دزدان را آغاز کردند. آنطور که مال باخته میگفت چهره سارقان واضح نبود و این کار پلیس را برای شناسایی آنها دشوارتر میکرد. با وجود این تحقیقات بهصورت ویژه ادامه داشت تا اینکه چند روز بعد گزارش دومین سرقت به پلیس گزارش شد.
دزدان تحت تعقیب این بار به خانه پسر مال باخته دستبرد زده بودند. از آنجا که فاصله این دو سرقت کوتاه بود و پسر مال باخته در یک محله دیگر زندگی میکرد، فرضیه سرقت از سوی دزدان آشنا قوت یافت. بنابراین کارآگاهان تحقیقات خود را روی آشنایان این خانواده آغاز کردند تا اینکه سرنخ مهم و اصلی بهدست آمد؛ خالکوبی خاص متهمان.
زمانی که دزدان در سرقت دوم در حال بالا رفتن از دیوار بودند دوربین مداربسته تصویر آنها را ثبت کرده بود و هرچند نقاب به چهره داشتند اما طرح خالکوبی عقرب که روی دستشان وجود داشت، قابل مشاهده بود. همین خالکوبی، سرنخی شد برای شناسایی دزدان سابقهدار که در همسایگی مرد سالخورده (مال باخته) زندگی میکردند.
دزدان که ۳نفر بودند شناسایی شدند. آنها چند روز قبل در عملیات غافلگیرانه دستگیر شدند و اگرچه اصرار بر بیگناهی داشتند اما وقتی پلیس تصویر خالکوبی را مقابلشان قرار داد، چارهای جز اقرار به سرقت از خانه مرد سالخورده و پسرش ندیدند. با اعتراف آنها، برایشان قرار قانونی صادر شد و تحقیقات تکمیلی از اعضای این باند ادامه دارد.
سرقت عتیقهها
محسن، سردسته باند و طراح نقشه سرقتهاست. خودش میگوید که همیشه تصور میکرده خوششانس است اما اینبار حسابی بدشانسی آورده. گفتوگو با او را میخوانید.
چه شد که نقشه سرقت از خانه همسایهتان را طراحی کردید؟
مال باخته اول مرد سالخوردهای بود که در محله ما زندگی میکرد. آنها از قدیمیهای محله هستند که یک خانه ویلایی دارند. ما میدانستیم که او پولدار است و همه فرزندانش به جز پسر کوچکش در خارج از کشور زندگی میکنند. پسر کوچکش همیشه با ماشین مدل بالا به خانه پدرش میآمد و برای همین تصمیم به سرقت از خانه او گرفتیم. وقتی فهمیدیم آنها به سفر رفتهاند نقشه سرقت را عملی کردیم.
چرا بعد از آن سراغ خانه پسرش رفتید؟
ماجرایش جالب است. از این لحاظ جالب که ما فکر میکردیم خیلی خوش شانسیم اما تصورمان اشتباه از آب درآمد. شبی که وارد خانه پیرمرد پولدار شدیم، پس از ساعتها جستوجو به یک صندوقچه رسیدیم. هرچه داخلش بود را برداشتیم. بیشتر طلا و جواهرات زنانه بود به همراه چند سکه و مقداری یورو. با وجود اینکه به چیزهای ارزشمندی رسیده بودیم اما من حسابی صندوقچه را گشتم تا اینکه یک برگه پیدا کردم؛ وصیتنامه پیرمرد بود اما برای ما شبیه به نقشه گنج بود. چون داخل آن مو به مو اموال و داراییاش را شرح داده بود.
وی ادامه داد: لابهلای نوشتهها به خطی رسیدم که نوشته شده بود تمام کتب و اشیای عتیقه در زیرزمین خانه «سروش» است؛ پسر کوچک پیرمرد که میدانستیم در کدام محله زندگی میکند. او در وصیتنامه نوشته بود که پس از مرگش باید تمام عتیقهها به مساوات میان بچهها تقسیم شود. دیگر چه از این بهتر! با پیدا کردن این وصیتنامه، نقشه سرقت دوم را کشیدیم.
متهم گفت: به محله آنها رفتیم و با پرس و جو نشانی خانهاش را بهدست آوردیم. بعد منتظر ماندیم تا شبی که او و خانوادهاش در خانه نبودند، وارد آنجا شویم. مانند سرقت قبلی، صورتمان را پوشاندیم، ماسک زدیم، کلاه به سر گذاشتیم و وارد خانه پسر شدیم و مستقیم رفتیم سراغ عتیقهها.
ارزش عتیقهها چقدر بود؟
نمیدانیم چون فرصت نکردیم آنها را بفروشیم. اما قطعا ارزش میلیاردی داشت. چون تعداد زیادی کتاب خطی و قدیمی بودکه ما داخل یک صندوقچه چوبی در زیرزمین پیدا کردیم. البته داخل آن چند سکه قدیمی هم وجود داشت.
ماجرای طرح عقرب چه بود که روی دستتان خالکوبی کردید؟
ما ۳ نفر سالهاست با هم رفاقت داریم. دوست داشتیم یک نشانه خاص و مشترک داشته باشیم. اما همین خالکوبی باعث دستگیریمان شد. راستش ما فقط جوگیر شدیم. شیشه مصرف کرده بودیم و همین باعث شد که نقشه سرقت بکشیم.