همشهری آنلاین: گویی موجی باطراوت، پنج شش ماه سال، به دم گرم و خرم بهار، گلزارها و لالهزارها و باغها و راغها را یکی پس از دیگری از جنوب تا شمال و از غرب تا شرق شکوفا و طربانگیز میکند. وقتی در بهمن و اوایل اسفندماه در دشتهای خوزستان و بوشهر و هرمزگان و سیستان و بلوچستان، اوج و شور گلهای بابونه و شقایق و زنبق و بیشمار گلهای دیگر است، در بسیاری دیگر از مناطق ایران هنوز زمستان و سوز و سورت سرماست، تازه گل حسرت از دل برف سر درمیآورد تا چشم در چشم زمستان، رفتنی بودن او را به خندهای محجوب خبر دهد.
شقایقها که در گرمسیر کلاه از سر برداشتند و گلبرگهاشان ریخت، بابونهها که با گلبرگهای سفیدشان زمین گرمسیر را سکهباران کردند، تازه دشتهای گل ایلام و لرستان و فارس، طبیعت را رنگین میکنند و پس از آن دیگر استانها، یک به یک تا نوبت به سردترین استانها در اردیبهشت و خرداد برسد. مثل بانگ زیبای مرغکان که به قول محمدرضا شفیعی کدکنی؛ «یکی نرفته هنوز آن دگر کند آواز».
اما افسوس که دشتهای گل روز به روز کمتر و کمتر میشوند. سفرنامهنویسانی که صد سال پیش از این، خطة ایران را در بهار درنوردیدهاند همه به فراوانی و انبوهی این گلزارها اشاره میکنند، اما گسترش شهرها و جادهها از سویی و استفادة بیرویة از سموم شیمیایی و نیز سودجویی گروهی طماع که همهچیز از جمله طبیعت را در قالب کیسة پول میبینند، این دشتها را بسیار محدود کرده.
عشایر که سالها علفچر و حوزة خود را داشتند، امروزه محدود شدهاند و گاه یکجانشین. و سختی پیدا کردن مرتع، آنان را ترغیب کرده تا به جای گوسفند بز پرورش دهند؛ بزهایی که ساقه و ریشه را یکجا و به ناچار میبلعند. فرسایشهای آبی و بادی هم از پی آن میرسند و گلزارها، کویر و بیابان میشود. دردناک است که همه مینالند و هیچکس برنامة جامعی برای جلوگیری این فاجعه ندارد، یا اگر دارد بر کاغذ است و ویرانگرها در دشت.
انتخاب ده گونه گیاه از بین این همه تنوع سخت است. چرا این ده گیاه و نه مثلاً کلاغک، زنبق وحشی، کنگرها و شکرتیغالها با توپ زیبای رنگیشان، سیکلامن و بنفشه معطر و مریمگلی؟ چرا عروسکِ پشتپرده و سوزن چوپان و گلگندم و قاصدک و کُما نه؟
چاره نیست. زمان و صفحه محدود است. دامنی گل هدیة اصحاب است، گرچه بوی گل چنانم مست کرده که دامن از دست برفت... به قول سعدی در گلستانش؛ «به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم، دامنی پر کنم هدیه اصحاب را. چون برسیدم، بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت.»
گل سفید دندان، بابونه
این گل زیبا و درخشان با گلبرگهای سفید و ظریف و مرکز گیاه که زرین و درخشان است، آنچنان مشهور است که شاید نیاز به معرفی نداشته باشد. جنس Anthemis spp از خانوادة کاسنی Compositae و جنس Maticaria spp از همین خانواده، در ایران به نام بابونه شناخته میشوند، گرچه دومی بیشتر به بابونة شیرازی معروف است. این گیاه در تمام گسترة ایران ۳۹ گونة علفی یکساله و چند ساله دارد که ۱۵ گونة آن انحصاری کشور ایران است. گونههایی نظیر بابونة مازندرانی، بابونة ایرانی، بابونة شوشی، بابونة بوشهری، بابونة میرحیدری، بابونة لرستانی و بابونة گیلانی. سفیدی و معصومیت این گل، دستمایة اشعار بسیاری از اقوام ایرانی، بهویژه قوم بختیاری بوده است.
طبع بابونه گرم و خشک است و در طب از آن برای درمان بسیاری از بیماریها استفاده میشود. بابونه مقوی عمومی بدن، بهویژه مقوی معده است و دمکردة آن دردها و ورم معده را تسکین میدهد. اعصاب را تقویت میکند و ضمن رفع خستگی، مقوی مغز است. سردرد و بهویژه سردردهای میگرنی با نوشیدن دمکردة بابونه تا حد زیادی برطرف میشود.
علاوه بر این، بابونه ضدعفونی کننده است و از آن برای درمان عفونتهای چشمی و زخمهای باز استفاده میشود. در طب سنتی از بابونه برای درمان زردی کودکان و نیز کم کردن درد ناشی از رویش دندان استفاده میکنند و معتقدند حمام نوزاد در آب ولرم حاوی عصارة بابونه، علاوه بر درخشش و لطافت پوست او از بسیاری از بیماریها هم پیشگیری میکند. روغن بابونه را هم برای کمردرد و نقرس توصیه کردهاند. اگر به تنوع در نوشیدنیها علاقه دارید، طعم ملایم بابونه را هم در فهرست همیشگی خود بگذارید.
داغزاده ایران، شقایق
«ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیدهای/ ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم» این گل زیبا و معمولاً سرخ آتشین که در بیشتر گونههای آن، لکة سیاه یا تیرهای در قاعدة کاسة آن است، الهام بخش شاعران شده تا همچون حافظ شیرازی در همین بیت، آن را به دل سوختة عاشق تشبیه کنند. جام شقایق قبل از باز شدن کامل، نسبت به ساقة گلدهنده قدری خمیده است.
برای همین است که «وحشی بافقی» آن را به سری که از مستی به پیش افتاده، تشبیه کرده: «از آن ساغر که نرگس داده پیوست / شقایق خورده و افتاده سرمست»
پراکنش و گسترش دشتهای شقایق در ایران بسیار زیاد و تقریباً در همه جای ایران وجود دارد. دشتهای شقایق را که گاه چشم را از قرمزی خیره میکند از اسفند تا اواسط خردادماه در خوزستان، بوشهر، لرستان، فارس، گلستان، تهران، آذربایجان، اردبیل و بیشتر استانهای ایران میتوانید ببینید.
از نظر طب سنتی ایران، طبع شقایق سرد و خشک است و برای درمان بیخوابی، برونشیت، آسم، سیاهسرفه، سیاتیک و تپش قلب از ترکیبات آن استفاده میشود. میوة شقایق گرزمانند و شبیه به گرز خشخاش است، اما برخلاف خشخاش که آن هم از همین جنس و خانواده است، شیرة آن افیونی و تخدیرآور نیست و گاهی از آن برای رفع اعتیاد استفاده میشده است.
در ایران دو جنس متفاوت از یک خانواده (Papaveraceae)، هر دو به شقایق موسومند. جنس Glaucium spp که دو گونة آن با نامهای شقایق اصفهانی ( G. calycinum) و شقایق بههم پیچیده ( G. contortupli)، انحصاری ایران است و جنس Papaver spp که شش گونة آن انحصاری ایران است. گونة ( P. rhoeas) آن بیشتر شناخته شده و مقبول عام است.
پرچمهای چشم معشوق، نرگس
نرگس نیز چون لاله در ذهن و زبان شاعران ایران جایگاه ویژهای دارد. گل نرگس با نام علمی Narcissus tazetta از خانوادة Amaryllidaceae بومی ایران است و بهویژه در اطراف بهبهان خوزستان و کازرون فارس به وفور میروید. دشتهای نرگس بهبهان در میانة زمستان از دیدنیترین و مطلوبترین جلوههای طبیعت برای ایرانگردان است و هر سال تورهای ویژهای برای بازدید از آن برگزار میشود. در سالهای اخیر گونة دیگری معروف به نرگس شهلا ( N. psudo-narcissus) به ایران وارد شده و کاشته میشود که گل درشت زرد رنگی دارد، اما عطر و بوی نرگس فتان ایرانی را ندارد.
عطر و بویی که یادها و خاطرات نهفته و حتی ندانسته را از نسلها پیش در ذهن ایرانیان بیدار میکند. «نارسیس» در اساطیر یونانی نام جوانی بود به زیبارویی و غرور مشهور که شیفتة تصویر خود در آب شد و برای در آغوش گرفتن خود به درون آب جهید و جان باخت و از آنجا واژة Narcissism یا خودشیفتگی در روانشناسی پدید آمد.
اما در ایران او شرمسار و سرافکندة برهنگی پیاز خویش است. مانند شعری از شاعری ناشناس که میگوید: «نرگس ز برهنگی سرافکنده به زیر / صد پیرهن حریر پوشیده پیاز»
نرگس دارای سه کاسبرگ و سه گلبرگ شبیه به هم است، و به همین خاطر در تداول عامه نرگس را شش گلبرگه میدانند.
گلبرگهایی که حافظ شیرازی آنها را به درمهای نقره تشبیه کرده که بر دور جام زرین چیده شده است: «رسید موسم آن کز طرب چو نرگس مست / نهد به پای قدح هر که شش درم دارد» گاهی پرچمهای گل به صورت کاذب به صورت گلبرگ در میآید و اصطلاحاً نرگس پرپر نامیده میشود. در ادب فارسی چشم معشوق به نرگس بسیار تشبیه شده است، چرا که شش گلبرگ سپید نرگس همراه با دایرة میانی گل و گاه تیرگی قعر آن مجموعاً شکل چشم را در ذهن متبادر میکند. گاه حتی نرگس به صورت خاص برای چشم به کار میرود. در طب سنتی معتقدند بوییدن گل نرگس سردرد و زکام را برطرف میکند و به همین خاطر نرگس نوبر را به نیت سلامتی دست به دست میگرداندند و گاه به آورندة آن هدیه میدادند و از سابیدة پیاز آن برای ضدعفونی زخمها استفاده میشد.
تنور بهار، لاله
کمتر گلی چون لاله و نیز نرگس شعر شاعران ایران را چنین سرشار از تشبیهات و استعارات لطیف کرده است. لاله نماد خون شهیدان و جوانان است، با کفن خونین و دل داغدار، که در فصل بهار که جوش جوانی و شور است به یاد آنان از خاک سر بر میآورد. همچنان که «باباطاهر همدانی» میگوید: «سر قبر جوانان لاله رویه / دمی که مهوشان آین به گلگشت» لاله با رنگ سرخ و آتشین، تنور بهار است که سرما را میسوزاند و نابود میکند. چون شقایق داغدار است و گاه در اشعار با آن یکی دانسته میشود.
دشتهای لاله یا «لالهزار» ها در بسیاری از مناطق ایران، بهویژه در مناطق کمی سردسیرتر در آغاز بهار فراوانند. این گیاه زیبا از ترکیه و ایران به اروپا رفت و در آنجا با اصلاحات ژنتیکی، تنوع فراوان یافت. امروزه شکل مطلوب لاله برای اروپاییها داشتن گلبرگهایی با انتهای پهن و گرد است، اما برای ایرانیان داشتن گلبرگهای راست و نوک خنجری محبوب بوده است و همانطور که «میرزامعز فطرت» هم میگوید، گاه «لالة پیکانی» نامیده میشده: «دوش مژگان خدنگ تو به یادم آمد / چمن سینه پر از لالة پیکانی شد»
در طب سنتی از لاله در درمان بیماریهای تنفسی و سیاهسرفه، آنژین و رفع تب استفاده میکنند. این گل زیبا و نامدار به نام علمی Tulipa spp از خانوادة Liliaceae در ایران ۱۸ گونه گیاه علفی پیازدار دارد که چهار گونة آن (گونههای T. ulophylla ، T. harazensis ، T. montana و T. urumiensis) اختصاصی ایران و ۱۳ گونة آن علاوه بر ایران، در آناتولی، عراق، ترکمنستان، افغانستان و آسیای مرکزی هم میروید.
گل گز اصفهان، گون
گیاه زیبای گون تنوع چشمگیری در ایران دارد؛ ۸۰۰ گونه گیاه علفی یکساله و چندساله که اغلب انحصاری ایرانند. گون از مهمترین گیاهان صنعتی است که با فرم پشتهای آن که در فصل بهار غرق گل میشود، ارزش زیباییشناسانة بسیار دارد. نام علمی آن Astragalus spp و از خانوادة پروانهآسایان Papilionaceae است.
شاید بسیاری از کسانی که شیرینی معروف اصفهان، «گز» را با لذت میخورند، ندانند که ترکیب اصلی آن بهویژه در حالت سنتی از گونهای گون با نام علمی (A. adscendens) و نام فارسی گز خوانسار گرفته میشود، نه از درخت گز ( Tamarix spp). شیرة گزانگبین در اثر نیش حشرهای از گیاه تراوش میکند و توسط قنادان جمعآوری میشود تا مرغوبترین گزها از آن به عمل آید. کتیرای معروف که علاوه بر استفاده برای ژل سر، در بسیاری از ترکیبات دارویی حضور دارد گونة دیگری از گون است با نام علمی (Astraglus gossypinus) که در بلندیهای بالای ۲۵۰۰ متر ایران و بهویژه در استانهای اصفهان، فارس و کهگیلویه و بویراحمد و خراسان بزرگ به وفور میروید.
برای بهرهبرداری از صمغ کتیرا، از اواخر فصل بهار تا اوایل شهریور، پس از خاکبرداری از اطراف گیاه، با تیغهای ویژهای طوقة این گونه از گون را موازی با ساقه خراش میدهند و صبر میکنند تا شیرة بیرون زده در عرض چند روز خشک شود و آن را که اکنون «کتیرا» نام دارد، جمعآوری میکنند. این کار هر ۲۰ روز یکبار انجام میشود. صمغ کتیرا یکی از اقلام مهم صادراتی ایران است. گونهای از گون بسیار معطر است و به نام گون معطر شناخته میشود ( A. odorata) و صمغ انزروت که دارویی ملین و ضد صفرا است هم از گونة دیگری از گون ( A. arbusculinus) گرفته میشود. گرچه تقریباً تمام گونههای گون بوتهای و کوتاه است، اما گونة زیبایی از آن به نام ( A. squarrosus) هم در ایران رشد میکند.
هنگام بازدید از گونزارها مراقب باشید، چرا که مارها علاقة خاصی به سایة مطبوع و نمناک این گیاه دارند و هیچ علاقهای هم به مزاحمینی که قصد کندن بوته را دارند، ندارند!
حافظ فرسایش خاک، کلاه میرحسن، کلاه قاضی
یکی از زیباترین گلهایی است که در فصل بهار، در بسیاری از نقاط استپی تا استپی سرد و ارتفاعات کوهستانی ایران، از اصفهان و دماوند و بجنورد و بیرجند و شیراز و گرگان گرفته تا آذربایجان و تفت و خراسان و بسطام و دامنههای سهند میتوانید ببینید. فرم زیبای کوسنمانند آن که در فصل بهار غرق گلهای سفید تا قرمز در بستری سبز و دلنواز است جلوة خاصی به دشتهای تنک از گیاه میدهد. در بسیاری از مناطق این گیاه به همراه گون میروید. این گیاه از عناصر شاخص ناحیة ایرانو ـ تورانی محسوب شده و ارزش فوقالعادهای جهت حفاظت خاک از فرسایش دارد.
در سالهای اخیر سودجویان به وفور این گیاه را از ریشه درآورده و خشک میکنند و به عنوان گیاه خشک تزئینی میفروشند. این جنس در ایران حدود ۸۳ گونه گیاه علفی خاردار و معمولاً پشتهای دارد که بیشتر اختصاصی ایران و نواحی آسیای مرکزی هستند.
گلهای این گیاه کامل و دوجنسی است، اما گردهافشانی آن بیشتر توسط حشرات و بهویژه زنبورها انجام میشود. یکی از موثرترین روشهای جلوگیری از فرسایش خاک حوزة رویش این گیاه، «کپهکاری» و گسترش رشد آن است. این گیاه هم مانند گون استراحتگاه مارهایی است که از گرمای آفتاب نیمروز به جان آمدهاند و خنکا و رطوبت زیر این بوتة پرخار، بهشت آنان است. به گردشگران توصیه میشود تا حد امکان بوتهها را تکان ندهند و یا در صورت لزوم، ابتدا با عصا یا چوبی کمی گیاه را تکان دهند تا اگر ماری در زیر آن خفته است، بیدار شود و بوتة دیگری برای استراحت خود دور از گزند مزاحمان پیدا کند. در ادبیات برخی از مناطق کردستان، این گیاه به کلاه سوزندوزی شده و زیبای زنان کرد در پوشش محلی تشبیه شده که معمولاً در جشنها و عروسیها بر سر میگذارند.
این گیاه با نام علمی Acantholimon spp از خانوادة Plumbaghnaceae است و در خراسان به آن «مندیل» میگویند.
گل نوروز، پامچال
نه تنها گیلانیها، که بیشتر ایرانیان آغاز فصل بهار را با پامچال تداعی میکنند، بهویژه در سالهای اخیر با گسترش کاشت و فروش آن به عنوان گل نوروز و نیز تصنیف زیبای گیلکی گل پامچال که برای همه خاطرهانگیز است: «گل پامچال بیرون بوشو، بیرون بوشو فصل بهاره...». گواه محبوبیت آن همین بس که استفاده از نام این گیاه در ایران همهگیر شده و از جنوب تا شمال کشور، میتوانید به فراوانی فروشگاهها و رستورانها و گلفروشیها و حتی دخترانی با این نام ببینید. این گیاه در دنیا تنوع گونهای زیادی دارد، اما بیشتر گونههای آن حاصل پرورش و دورگگیری انسان است تا طبیعت.
پامچال با نام علمی Primula spp از خانواده پامچالها Primulaceae در ایران ۶ گونه گیاه علفی دائمی زودرس و بهاره دارد که دو گونه «پامچال هفتقبا» یا «هفترنگ» ( P. heterochroma) و «پامچال لرستانی» ( P. caubaeana) یا «آردآلود» انحصاری ایران است. گلهای پامچال میتواند به رنگهای بنفش، قرمز، صورتی، سفید و یا ترکیبی از رنگهای مختلف باشد. جای افسوس دارد که این گیاه زیبا که میتواند تا سالها زینتبخش خانهها و بهویژه سفرههای نوروز باشد با بیدقتی و کمتوجهی مردم به عنوان گیاه یکساله خریداری میشود و پس از پایان گلدهی به دور انداخته میشود.
کافی است با حفظ رطوبت و کاهش گرما در تابستان و افزودن خاکبرگ و کمی مواد غذایی به خاک آن، آنرا برای پایان زمستان بعدی آماده کرده و حتی با استفاده از پاجوشهای آن، آنرا تکثیر کنید و هدیه بدهید. در طبیعت زیبای گیلان در فصل بهار، این گیاه زیبا را میتوانید به وفور ببینید. هرجا این گیاه را دیدید به دنبال سیکلامنهای زیبای وحشی هم بگردید. با کمی جست و جو میتوانید آنها را هم در همان حوالی ببینید.
درمانگر سوختگی و درد، سریش
ژدر اواسط فصل بهار، گلهای برافراشته و بسیار زیبای گل سریش در دشتهای خوانسار و فریدن و نیز چهارمحال و بختیاری بسیار دیدنی است. همچنین در دامنههای کوههای خراسان و بهویژه کوه کپتداغ هم این گل را تک تک یا دستهدسته میتوانید ببینید. گرچه در سالهای گذشته برخی از گونههای سریش در فهرست تکثیر پرورشدهندگان گل و گیاه قرار گرفته است، اما هنوز هم بیشترین گلی که به گلفروشیهای ایران میرسد، گلهایی است که توسط قاچاقچیان و بدون رعایت اصول نگهداری گیاه چیده شده و حتی گاه با ریشهکن کردن گیاه، پیاز آن که قابلیت گلدهی چند ساله دارد هم از بین میرود.
خوشبختانه احشام تمایلی به خوردن این گیاه ندارند و در مراتعی که به صورت بیرویه برای چریدن دامها استفاده شده و بوتههای خوشخوراک آن تنک شده و یا از بین رفتهاند بوتههای پرپشتی از این گیاه دیده میشود، اما قاچاق گیاه بخت تکثیر و ماندن آن را تا حد زیادی کم میکند و باید به دنبال قوانینی برای منع این کار بود.
در «قانون» ابنسینا این گیاه گرم دانسته شده و آن را برای درمان قرحهها و زخمها و تاولها و سوختگیها مفید دانسته است. همچنین از این گیاه برای درمان گوشدرد، چشمدرد و دفع سموم هم بهره میبرند.
این گیاه زیبا با نام علمی Eremurus spp که از خانوادة سوسنها Liliaceae است را در سالهای اخیر در گلفروشیهای ایران به وفور دیدهاید. این جنس در ایران ۷ گونه گیاه علفی چند ساله دارد که گونة کپتداغ ( E. kopetdaghensis) انحصاری ایران است و دیگر گونههای آن علاوه بر ایران در ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و آسیای مرکزی نیز میروید.
سربه زیر کمیاب، لالة واژگون
«از قافلة بهار نامد آواز / تا لاله به باغ سرنگون ساخت جرس» ابوسعید ابوالخیر
نام این گیاه به خاطر گلهای از ساقه به سوی زمین برگشته است و گاه به خاطر آنکه در گلبرگهایش همیشه قطرات آب جاری است به آن «گل اشک» هم گفتهاند. مردم پاوه و هورامانات آن را روییده از اشک سیاوش، هنگامی که بیگناه کشته شد، میدانند. دشتهای زیبای کوهرنگ در چهارمحال بختیاری و نیز دشتهای خوانسار، در اردیبهشتماه چنان غرق این گل زیبا و مقاوم میشود که چشم از دیدن آن خیره میشود و این گیاه را به نماد استان چهارمحال و بختیاری تبدیل کرده است، اما این گیاه منحصر به استان اصفهان و چهارمحال بختیاری نیست و در بسیاری استانهای دیگر، بهویژه در ارتفاع ۱۵۰۰ متر از سطح دریا به بالا به وفور به چشم میآید. یکی از زیباترین مناطق حفاظت شدة این گیاه، منطقة مانشت ایلام است.
این گیاه مقاوم به برف و سرما، از نظر اقتصاد گردشگری ارزش فراوان دارد و دیدار از دشتهای آن در سراسر ایران و بهویژه چهار محال و اصفهان در فصل بهار، از محبوبترین تورهای طبیعتگردی ایران است. در سالهای اخیر چرای دامها، جادهسازی، بوتهکنی، قاچاق گل و پیاز آن و عرضه بیرویه به بازار باعث شده نسل این گل زیبا در ایران به خطر بیفتد و باید برای جلوگیری از نابودی آن اقدام ویژهای کرد.
از جنس لالة واژگون ( Fritilaria spp) که از خانوادة لاله (Liliaceae) است، در ایران ۱۵ گونه گیاه علفی چندساله و پیازدار رشد میکند که شش گونة آن انحصاری ایران است. گونههای F. zagrica، F. kotchiana، F. olivieri و F. ariana در ایران بیشتر شناخته شده و معروف است.
خواص دارویی این گیاه در پیاز آن نهفته است. پیاز تازه سمی است، اما در چین با تمهیداتی از آن در آشپزی هم استفاده میکنند. از ترکیبات آن برای درمان بیماریهای کبدی و دردهای رماتیسمی استفاده میکنند، اما استفادة سرخود و بدون اجازة پزشک ممکن است مشکلآفرین شود.
انحصاری ایران، سوسن چلچراغ
گل سوسن در ادبیات فارسی، به خاموشی در عین زبانآوری معروف است. همچون وقتی که حافظ شیراز میگوید: «ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد / چه گوش کرد که با ده زبان خموش آمد» از سویی وجه تسمیه شوش هم به زعم بسیاری از محققان، نام این گیاه و یا برعکس است. امروزه در فلور دشت شوشان هیچ اثری از سوسن دیده نمیشود، اما دوگونة زنبق در آن فهرست موجود است. با توجه به اینکه در نگارگری سنتی به «زنبق» هم «سوسن» میگفتهاند آیا میتوان نام شوش را به زنبق مربوط دانست و نه سوسن؟ جنس سوسن ( Lilium spp) که خانواده زیبا و پرگل آن هم به همین نام منسوب است (Liliaceae) در ایران گونة بسیار زیبا و چشمنوازی دارد که نخستین گیاهی است که در سال ۱۳۵۵ خورشیدی به ثبت طبیعی رسیده است. این گیاه با نام علمی ( L. ledebouri ) که از نام کاشف فرانسوی آن «لدربوری» برگرفته شده در سال ۱۳۵۴ خورشیدی کشف و به نام ایران ثبت شده است.
این گیاه به صورت خودرو در دو نقطه از جهان میروید که هردو آنها در رشته کوه البرز جای گرفته است: داماش در بخش عمارلوی استان گیلان و لنکران در کشور آذربایجان. رویشگاه طبیعی این گل زیبا در منطقة داماش گیلان به وسعت چهار هکتار حصارکشی شده و هرگونه بهرهبرداری و بازدید از آن فقط با هماهنگی سازمان محیط زیست کشور ممکن است، اما هر سال با آغاز گلدهی سوسن در روستای داماش، جشنوارة باشکوهی برگزار میشود که استقبال زیادی از آن توسط هموطنان و جهانگردان میشود.
ارتفاع این گل حدود ۵۰ تا ۱۲۰ سانتیمتر است. این گیاه برای گلدهی به زمستان سرد نیاز دارد و با گرم شدن هوا، از اواخر اردیبهشت شروع به گلدهی میکند و هر بوته بین۴ تا ۱۰ گل در سال میدهد. گیاهی است پیازدار، با برگهای ساقهای متعدد سرنیزهای نوک تیز. گلهای درشت سفید یا متمایل به زرد دارد که روی گلبرگهای آن نقاط قهوهای متعدد به چشم میخورد. برگشتگی این گلبرگها فرم زیبایی شبیه به چلچراغ به آن داده که وجه تسمیه نام فارسی آن است.