تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۳۸۸ - ۰۹:۱۶

نگار پدرام: 1 - خانواده‌ای 3 نفره که نمونه‌ای از خانواده‌های کم جمعیت امروزی است، دور میز نشسته‌اند و میزبان دایی خانواده هستند.

بعد از چند ثانیه ناگهان دایی سخنرانی خود را آغاز می‌کند که چاقی نشان‌دهنده سلامتی نیست و باید کاری کرد که بچه‌ها با میل و رغبت غذا بخورند و... در بین سخنرانی این شخصیت، پدر و مادر را نیز می‌بینیم که با چشمان از حدقه درآمده و متعجب، دارند به حرف‌های دایی گوش می‌کنند ؛ انگار  تا به حال چنین جملاتی را نشنیده‌اند! به همین دلیل ناگهان تصمیم می‌گیرند از این به بعد رفتار غذایی متفاوتی داشته و بیشتر به فکر تغذیه فرزند خود باشند!

2 - خانواده‌ای باز هم 3 نفره کنار هم هستند و مادر مشغول بافتنی بافتن است و پدر با تلفن صحبت می‌کند. پدر درباره ضعف جسمانی و بی‌رنگ و رو بودن فرزندش با همان دایی یا کسی مشابه او مشورت می‌کند و هر از گاه کلمات گرانبهای آن طرف خط را بازگو می‌کند تا مادر تعجب کند. ناگهان مادر در مقابل این حرف که کودک باید آهن بخورد، انگار تا به حال به پزشک مراجعه نکرده به همین دلیل عکس‌العملی جالب از خود نشان می‌دهد و می‌پرسد مگه آهن هم خوردنیه؟

3 - یک بانک دولتی برای تبلیغ بانکداری الکترونیک، پدر را پشت میز کامپیوتر نشانده و مادر را آن طرف در حال تعریف از مزایای این شیوه پرداخت قبوض و... نشان می‌دهد. اگرچه این تبلیغ حرفه‌ای و هوشمندانه است اما نکاتی را دربردارد. مثلا مادر، تنها کار مفیدش آشپزی است، نه کار با کامپیوتر و اینترنت! چون بعد از پرداخت الکترونیک قبوض از سوی پدر، تنها می‌تواند به او نوید دهد که غذا حاضر است! نه اینکه بگوید از این پس خودش این کار را انجام می‌دهد.

4 - یک پدربزرگ معمار، خانه‌هایی می‌سازد که مطابق قوانین و قواعد اعلام شده از سوی شهرداری نیست. داماد باسواد و با فرهنگ خانواده در لحظات حساس سر می‌رسد و محترمانه پدرزنش را نصیحت می‌کند. در این آگهی نیز زنان حرف‌های عجیب و غریبی می‌زنند؛ حرف‌هایی که شنیدن آنها از زنان شهری امروز بسیار بعید است. در اینجا باز هم حرف حرف مردان است و فرزند باهوش خانواده هم باز از جنس مذکر است!

5 - بانک دیگری برای تبلیغات الکترونیک خود 3 مرد از 3 نسل نوجوان، بزرگسال و میانسال را نشان می‌دهد که برای رهایی از ترافیک تصمیم می‌گیرند از مزایای بانکداری الکترونیک استفاده کنند. در این آگهی نیز تنها هنگام خرید است که مردان یاد زنان می‌افتند!

6 - تقریبا تمام تولید‌کنندگان محصولات خوراکی برای آگهی‌های خود از مردان جوان استفاده می‌کنند و برعکس شخصیت اصلی آگهی‌های تولید‌کنندگان مواد شوینده و لوازم خانگی که برای نظافت به کار می‌روند، زنان هستند! از سوی دیگر شرکت‌های تولیدی لوازم خانگی نیز محصولات صوتی و تصویری که قرار است سرگرم‌کننده باشند را با کمک مردان تبلیغ می‌کنند. انگار قرار است همه خوراکی‌ها و تفریحات برای مردان باشد و در مقابل زنان با کمک مواد شوینده و مواد خوراکی که در اختیار دارند وسایل آسایش و آرامش خانواده را فراهم آورند.
این روزها دیگر بانکداری وفعالیت اقتصادی صرفا مردانه نیست. متأسفانه یا خوشبختانه زندگی شهری، گونه دیگری از پدران، مادران، فرزندان و در مجموع زنان و مردانی را معرفی کرده است که با الگوی قدیمی که در تبلیغات امروزی استفاده می‌شود تفاوت بسیاری دارد و آرزوهای متفاوتی را برای بچه‌ها ایجاد کرده است.

درست است که برخی از رفتارها به ارزش اجتماعی تبدیل شده و تغییر آنها کار دشواری است. به‌عنوان مثال نشان دادن مردان در آشپزخانه و زنان کارمند که ممکن است واقعیت امروز هم باشد، به زمان بیشتری نیاز دارد. اما نمی‌توان انکار کرد که تعدادی از ارزش‌های رایج هم گاه کارکرد ضد‌ارزشی پیدا می‌کنند. به‌عنوان مثال دیگر عجیب است که در خانواده‌ای سنتی، فرزند پسر باهوش باشد و مردان حرف اول را بزنند و زنان تنها برای همراهی، تایید و تشویق مردانشان در صحنه حضور داشته باشند، یا عجیب است که در خانواده‌های امروزی همه زنان خانه‌دار باشند و از مسائل و مشکلات اقتصادی بی‌خبر باشند و تنها برای خرید محصولات خاص در فروشگاه‌ها حضور یابند.

البته شکی نیست که گاه این موارد آرمان و آرزوی برخی سازندگان تیزرهای تبلیغاتی است و برخی از آنها ریشه در فرهنگ عامه و پذیرش از سوی مخاطب توده مردم است اما دور بودن این الگوها از واقعیات اجتماعی می‌تواند تبلیغ را به ضد‌تبلیغ تبدیل کرده و عواقب دیگری به همراه داشته باشد.بحث بر سر تغییر الگوهای قدیمی و مورد پسند توده مردم نیست بلکه نکته این است که جمعیت شهرنشین ایران رو به افزایش بوده و جامعه به سرعت در حال گذار از حالت سنتی به مدرن است. به‌نظر می‌رسد در تب و تاب گذار، در تبلیغات به نوعی آرمانشهر از دست رفته خود را می‌جوییم حال آنکه واقعیت چیز دیگری است و بد نیست به یاد داشته باشیم که زمانی برای رسیدن به مرحله بعداز‌گذار خود، همان آرمانشهر را از بین برده‌ایم. در اینجا بحث تایید یا تکذیب جامعه سنتی و مدرن نیست بلکه بحث بر سر این است که نباید عواقب سوء تقسیم نقش‌ها براساس الگوهای سنتی جا افتاده و تبعیض جنسی در آگهی‌های بازرگانی و تاثیرات این تقسیم بندی‌ها و تبعیض‌ها در نسل‌های امروز و بعدی را نادیده گرفت. بچه‌های امروز در دنیای واقعی متفاوت‌تر از آگهی‌ها زندگی می‌کنند.

این در حالی است که آگهی‌ها به‌شدت بچه‌ها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند. البته این تاثیر تنها به بچه‌ها خلاصه نمی‌شود و گاه بزرگترها هم به‌شدت در این آگهی‌ها حل می‌شوند و به شوخی از برخی کاراکترها تقلید می‌کنند. مثل سیا ساکتی و سایر شخصیت‌ها که زمانی نمونه‌هایی از آنها در هر خانواده وجود داشت. این آگهی آموزشی چندان جذاب شد که دیگر شباهت به آدم‌های خلافکار آن نه تنها مایه شرمساری نبود بلکه یک حسن هم محسوب می‌شد. بنابراین نمی‌توان بی‌تفاوت از کنار تاثیرات آگهی‌ها گذشت. در چنین مواقعی اهمیت وجود شورایی متشکل از کارشناسان رسانه و تبلیغات، جامعه شناسان، مردم شناسان، سازندگان تیزرهای تبلیغاتی و....مشخص می‌شود تا آگهی دهندگان بتوانند رسانه پر قدرت و پرنفوذ تلویزیون را بهتر در اختیار داشته باشند.