به گزارش همشهری آنلاین، تیترهای اخیر برخی خبرگزاری ها با عنوان "تصویری از پلنگ ایرانی در آمل، مشاهده چند قلاده پلنگ در سوادکوه، عکس برداری از پلنگ در جنگل های نور، قائمشهر و بهشهر و..." بهعنوان خبرهای خوش زیست محیطی در مازندران، روی دیگری هم دارد.
این بخش از عناوین خبری که هر از چند گاه در مطبوعات و رسانه های نوشتاری، تصویری و شنیداری ما منتشر می شود و مخاطبان به خصوص دوستداران حیات وحش و طرفداران محیط زیست را به وجد می آورد دارای ابعاد زیست محیطی دیگری نیز هست که باید به آن توجه کرد. اما جای سوال دارد که آیا واقعا باید از دیدن و خواندن این اخبار و مشاهده این چنین وحوش که تا این حد به روستاها، شهرها و سکونتگاههای انسانی نزدیک شده و بی پروا خود را به ما نشان می دهند، شادمان شد؟
نخستین برداشتی که ما از فراوانی مشاهده این گونه های کمیاب و کم جمعیت حیات وحش در محدوده های زیست انسانی داریم، ازدیاد جمعیت این گونه هاست که همین امر ما را از تداوم زیست زنجیره های حیات در طبیعت خرسند می سازد.
اما از نگاه کارشناسان و پژوهشگران محیط زیست این همه ماجرا نیست زیرا در پس پشت هر یک از این اخبار به ظاهر خوش، صورتی دیگر می تواند نهفته باشد و نگرانی یی کمین کرده باشد.
آنان با توجه به خصلت ˈخجالتی بودن و مردم گریز بودنˈ که ذاتی عمده گربه سانانی چون پلنگ و یوزپلنگ است، نزدیک شدن این گونه ها به حوزه های زیست انسانی و جولان دادن های بی پروا در برابر چشمی دوربین ها را به گونه دیگری معنی می کنند.
اگر از زاویه نگاه آنان به موضوع بنگریم خواهیم دید که در واقع ازدیاد جمعیت، ساده ترین و خوشایندترین دلیلی است که ما می توانیم - بخوانید خوش داریم - برای مشاهده گاه و بیگاه حضور این جانوران اقامه کنیم و این چه بسا ما را از دیدن ابعاد واقعی تر ماجرا غافل کرده است.
از کمینگاه به درآمدن گربه سانان ˈخجالتیˈ می تواند ناشی از حضور بیش از حد انسان و دیگر عوامل مخرب و مشکل آفرین در چرخه زیستی این وحوش باشد که آنها را ناگزیر کرده گاه برای ادامه بقا در جاهایی که نباید، حضور یافته و دیده شوند.
سرازیر شدن بی رویه گله های دام، به همراه سگ های گله به زیستگاه ها، فقیر شدن مراتع و در نتیجه کوچ آهو، کل، بز و دیگر گونه های مورد تغذیه یوز و پلنگ از منطقه برای یافتن غذا، می تواند گربه سانان را نیز به دنبال آنها بکشاند.
از سوی دیگر دیدن یوز و پلنگ در مجاورت روستاها و استقرارگاه های انسانی می تواند نشانگر تنبلی آنها برای تعقیب شکارهای گریزپا در دامن طبیعت و روی آوردن آنها به یافتن غذاهای سهل الوصول تر در نزدیکی اماکن زیست انسان باشد که این نیز پدیده مثبتی نیست.
برخی از شکاربانان و فعالان محیط زیست می گویند که با گذشت ۲۵ تا ۳۰ سال از دوران خدمت خود و حضور و گشتزنی دایم در مناطق زیست محیطی مازندران، پیشتر کمتر می توانستند پلنگ و یوز را حتی با چشم مسلح ببینند.
اما اکنون شرایط به گونه ای تغییر کرده که گاه این گونه ها را می توان در یک روز چند و چندین بار به چشم دید و بخش زیادی از این مشاهدات نیز توسط چوپانان محلی، کشاورزان و روستاییان گزارش می شود که این نمی تواند چندان مسرت بخش باشد.
تخریب بیش از حد محیط زیست اکنون کار را به جایی رسانده که وحوش به محدوده زیست ما نزدیک تر شده اند و برخی از روستاییان از اینکه پلنگ ها گوسفندان آنها را می درند و یا گله های آهو کشتزارهای آنان را می چرند، شکایت دارند.
دیدن دسته جمعی و یا انفرادی پلنگ ها در نزدیکی روستاها و مجاورت حوزه های زیست انسانی، اگر هم در خوش بینانه ترین حالت نشانه افزایش جمعیت آنها باشد، نمی توان کتمان کرد که ما انسان ها بیش از حد پایمان را دراز کرده و به حریم آنها تجاوز کرده ایم.
باید اذعان کرد که ساخت خطوط درهم جاده ها و راه های ارتباطی که زیستگاه های جانوران را تکه تکه کرده و پای انسان و شکارچیان را به دورترین و نهانی ترین مناطق زیست آنها باز کرده، دیگر حریمی برای آنها باقی نگذارده است.
از سوی دیگر دست اندازی انسان، تحت عنوان فعالیت کشاورزی، و شخم زدن بکرترین قلمروهای زیست وحوش، دیگر محدوده امنی برای آنها نگذاشته و چنان عرصه را بر آنها تنگ آورده که چاره ای جز سرک کشیدن به حوزه های زیست انسانی ندارند.
پلنگ ایرانی که نام علمی آن ' پنترا پاردوس تولیانا Panthera pardus tulliana ' و نام انگلیسی آن هم ' پرشین لئوپارد Persian Leopard ' است، بزرگ ترین یا یکی از بزرگ ترین زیرگونههای پلنگ است که بومی غرب آسیا محسوب می شود.
پلنگ ایرانی بزرگترین گونه پلنگ در دنیا است که زیستگاهی گستردهای در کشور دارد و جمعیت آن که بنا بر برخی آمارها از ۵۰۰ تا ۸۰۰ قلاده برآورد میشود در استانهای شمالی، خراسان رضوی و شمالی، سمنان، فارس، یزد و سیستان و بلوچستان مشاهده شده است.
یکی از بزرگترین زیستگاههای پلنگ ایرانی جنگلهای شمال کشور است که بر اساس گزارش محیط زیست بیش از یکصد قلاده آن با شیوه ردزنی شناسایی شدند.
بنا به اعلام اداره کل حفاظت از محیط زیست مازندران، ۲۴ درصد وسعت مازندران جزو ۲۱ منطقه چهارگانه محیط زیست است که شامل بیش از ۵۰۰ هزار هکتار تحت مدیریت اداره کل حفاظت از محیط زیست استان است.
مناطق چهارگانه محیط زیست شامل پارک ملی، اثر طبیعی ملی، پناهگاه حیات وحش و منطقه حفاظت شده است
مازندران دارای پارک های ملی شاهدژ، پابند و نیز پناهگاه حیات وحش میانکاله، سمسکنده و دشت ناز، دو دانگه و چهار دانگه و فریدونکنار است. آثار طبیعی ملی این استان شامل خشکه داران، قلل سه گانه علم کوه، تخت سلیمان، سیاه کوه و دماوند و همچنین دیگر مناطق حفاظت شده است.