«ویکی، کریستینا بارسلونا» نشان میدهد که استاد هنوز ذهن فعالی دارد. کافی است این فیلم را با آخرین ساختههای مثلا رابرت آلتمن یا حتی برگمان، فیلمساز محبوب آلن، مقایسه کنیم تا ببینیم او چگونه در این سن و سال، هنوز، هم ویژگیهای برجسته خود را حفظ کرده است و هم از تغییرات استقبال کرده. مثلا طنز گزنده و بهشدت تلخ آلن در «ویکی، کریستینا بارسلونا» حضوری قابل توجه دارد.
از سوی دیگر تصویری که او از عشق ارائه میدهد با آن فاصلهگیری روشنفکرانه برخی فیلمهای دهه هشتادش فاصله دارد. او هنوز هم فیلمنامهنویس درجه یکی است و حالا خوب میداند که در دل شبکهای از روابط چگونه حق را بین همه کاراکترها تقسیم کند و چگونه فرازونشیبها و حتی کاراکترها را «دربیاورد» و البته کارگردان فوقالعادهای است که میداند چگونه از خاویر باردم تصویر مرد مطلوب را ارائه دهد.
در تعریف داستان، استفاده از گفتار متن و ایجاد پیچهای غافلگیرکننده در روایت و شکستن عادتهای ذهنی تماشاگر، آلن همچنان فیلمسازی تازهنفس و خلاق بهشمار میآید، حتی اگر 73سال سن داشته باشد. اینکه او با سابقه درخشانش، همچنان اهل خطر کردن است، هیجانبرانگیز است چون «ویکی، کریستینا...» به راحتی میتوانست فیلم ناموفقی باشد (کافی است ترکیب بازیگران را کمی تغییر دهید و مثلا جای خاویر باردم شخص دیگری را بگذارید، آن وقت قطعا فیلم به اندازه الان متقاعدکننده از کار درنمیآمد).
میتوانست این یکی هم فیلمی باشد مثل خیلی فیلمهای دیگر که در آن کارگردان از دیدن مناظر چشمنواز، ذوقزده شده و بیخیال روایت و داستان و کاراکترها صرفا دنبال کارتپستال گرفتن میرود. زیبایی بصری «ویکی...» قطعا از جذابیتهای شهر بارسلونا هم نشأت گرفته ولی از سویی قبلا هم در این شهر فیلم ساخته شده و در هیچ کدام چنین جلوه باشکوهی از زیبایی مشاهده نشده و از سوی دیگر مثل هر فیلم خوب دیگری در «ویکی...» این لوکیشنها، فضا و حالوهوایی میسازند در خدمت اثر و نه برعکس.
وودی آلن همچنان مقام بزرگترین کارگردان زنده سینما را حفظ میکند و این زنده بودن فقط فیزیکی نیست. برخلاف بسیاری از فیلمسازان بزرگی که بعضیهایشان از آلن هم شاصخصتر بودند، از آخرین ساخته خوب او نهتنها زمان زیادی نمیگذرد بلکه معمولا آخرین فیلم خوبش، واپسین کاری است که کارگردانی کرده.