اغلب دولتها در راستای هدایت این تحولات و برنامهریزی برای جلوگیری از بروز بحرانها ناموفق بودهاند. تجربه نشان داده است که مردم برای تعیین سرنوشت خود بهتر از دولتهایشان امور را مدیریت میکنند. به همین لحاظ، افراد خلاق، کارآفرین و صاحبان ایده نقش تعیینکنندهای در جلوگیری از بروز مشکلات و شکلگیری فرهنگ کار و تلاش در جامعه دارند. متغیرهای فرهنگی و اجتماعی به دلیل عمق وسیع و پیچیدگی خاص خود در شکلگیری پدیده کارآفرینی تاثیر بسزایی دارند.
همچنان که تجربه مثبت کارآفرینی در کشورهای توسعهیافته تایید میکند، راهاندازی کسب و کار، تاسیس شرکت تجاری و تسریع فعالیتهای اقتصادی توسط کارآفرینان تا حدود زیادی بستگی به عقاید و باورهای فرهنگی آنها دارد. اگر خانواده، مدرسه، دانشگاه و سایر نهادهای اجتماعی را به عنوان مهمترین قانونهای شکلگیری فرهنگ کارآفرینی در جامعه تلقی کنیم، متوجه میشویم که مجموعهای از عوامل اقتصادی و اجتماعی در شکلگیری فرایند کارآفرینی تاثیرگذار هستند. اما عوامل اجتماعی – فرهنگی به عنوان عوامل ساختاری در ایجاد روحیه کارآفرینی و شکوفایی استعدادهای بالقوه افراد از اهمیت بیشتری برخوردارند. به همین دلیل، در این مقاله، موضوع عوامل اجتماعی- فرهنگی توسعه کارآفرینی با رویکرد جامعهشناختی محور بحث قرار میگیرد.
مهمترین عوامل تاثیرگذار در شکلگیری «فرهنگ کارآفرینی» خانواده، مدرسه و مؤسسات آموزشی است:
1 – خانواده: خانواده به عنوان کانون شکلگیری اهداف، آرمانها و الگوهای کسب و کار و تعیین مسیر شغلی فرزندان، نقش تعیینکنندهای در ایجاد روحیه خودباوری و شکوفایی استعداد افراد دارد. والدین با افکار و ایدههای خود میتوانند روحیه خلاقیت و کارآفرینی را در فرزندان خود پرورش داده و آنان را به تلاش برای ارائه ایدهای نو، راهاندازی کسب و کار اقتصادی و پذیرش ریسک و مخاطره در فعالیت مورد نظر آماده سازند. آنان میتوانند فرزندان خود را در انتخاب شیوههای صحیح کسب درآمد، اداره کسب و کار و دستیابی به سودآوری مطلوب یاری کنند.
سؤال مهم در این رابطه این است که چه تعداد از خانوادههای ایرانی کارآفرینی را به عنوان عامل ایجاد «ارزش» پذیرفتهاند؟ چنانچه درصد آنها زیاد باشد باید شاهد شکوفایی استعدادهای نوجوانان و جوانان در عرصههای مختلف و رونق کسب و کارهای اقتصادی در جامعه باشیم. کانون خانواده نقش بنیادی و مدارس، دانشگاهها و نهادهای آموزشی نقش مکمل در تقویت روحیه کارآفرینی و رواج کسبوکارهای کارآفرینانه دارند. تشویق فرزندان به تلاش علمی و گذراندن سالهای مفید عمر خود در راه کسب مدارک دانشگاهی، در اکثر موارد توان بالقوه برای شکوفایی استعدادها، بروز خلاقیت و ابتکار عمل در زمینههای مورد علاقهشان را به تدریج از بین میبرد.
والدین با توجه به تحصیلات، تجربیات و سوابق شغلی و همچنین ارزشها و هنجارهای رایج محیط اجتماعی نقش تعیینکنندهای در هدایت فرزندان، تعیین مسیر شغلی و شکوفایی ذهنی آنان ایفا میکنند. والدین «بازدارنده» گروهی هستند که با بیان ایدهها و عقاید شخصی فرزند خود مخالفت کرده و ورود به دنیای کسب و کار را عرصهای برای شکست و ناکامی و تحمل سختیهای فراوان توأم با ریسک بالا برای فرزندان خود به تصویر میکشند.
آنها مدافع علاقههای خاص خود هستند و با توانمندیهای بالقوه فرزندان خود بیگانهاند. به تعبیر دیگر، این گروه از والدین فعالیت در زمینههای اقتصادی را به عنوان ارزش تلقی نمیکنند و عقاید عجیب و غریب آنها در این زمینه، مانع عمدهای در حرکت فرزندان در مسیر تعالی و پیشرفت تلقی میشود. عقاید این گروه از والدین چنان سطحی است که ترسهای عمیقی را در آنان ایجاد و اعتماد به نفس و روحیه خودباوری را در آنان به شدت تضعیف خواهد کرد. در چنین خانوادههایی، فرزندان از اظهارنظر و بیان سؤالات در ارتباط با ایده خلاق خود منع میشوند. والدین اینگونه فرزندان، ترس از افکار اطرافیان یا مورد تمسخر دیگران
واقع شدن را به عنوان دلایل مخالفت خود با ورود فرزندانشان به دنیای کسب و کار مطرح میکنند.
در مقابل والدین «بازدارنده»، والدین «تسهیلگر» قرار دارند که تمامی زمینههای ذهنی و عینی را برای بروز ایدهها، افکار و آرزوهای فرزندان فراهم میکنند. این گروه قدرت تفکر، تجسم، طراحی و تحقیق و اصلاح روش را به فرزندان خود ارزانی میدارند. آنها ارزش کار و تلاش را به استناد آیات و روایات و نظریات اندیشمندان و در نتیجه، ارزش کسب ثروت و اثرات مثبت آن در زندگی فردی و اجتماعی را به فرزندان خود یادآوری میکنند. همچنین، گذراندن دورههای آموزش مهارت شغلی را به فرزندان خود پیشنهاد میدهند، تمرین کارهای فکری را در اولویت برنامههای روزمره فرزندان خود قرار میدهند و زوایای دید آنان را نسبت به مفاهیم «خلاقیت»، «نوآوری» و «کارآفرینی»گسترش میدهند.
2- نهادها و مؤسسات آموزشی: بعد از خانواده، مدرسه مهمترین سازمان و نهاد رسمی است که علاوه بر نقش تربیتی کودکان، نوجوانان و جوانان، نقش مهمی در ارتقای مهارت دانشآموزان در سطوح مختلف تحصیلی و در رشتههای مورد نیاز ایفا میکند. مدارس با امکاناتی که در اختیار دارند، فرزندان جامعه را در مقاطع مختلف تحصیلی و متناسب با نیازهای جامعه آموزش میدهند. با استفاده از آموزشهای نوین در مدارس و بهرهگیری از دانش روز دنیا میتوان استعداد دانشآموزان را شکوفا کرد و روحیه خلاقیت و نوآوری را در آنان پرورش داد.
تحقیقات نشان میدهد که از جمله مهمترین عوامل موثر بر حرکت از کارآفرین بالقوه به کارآفرین بالفعل، آموزش و حمایت همهجانبه از افراد کارآفرین است. در زمینه آموزش کارآفرینی، در زمان حاضر، در کشورهای جهان به طور کلی 4 نوع دوره برگزار میشود که از دورههای یک روزه تا دورههای 4 ساله را دربرمیگیرد. نوع اول این دورهها، دورههای آگاهیدهنده است که فقط جهت افزایش آگاهی فراگیران نسبت به کارآفرینی است. نوع دوم، دورههای آموزش مربوط به تاسیس شرکت است که موضوعاتی در خصوص تامین مالی، بازاریابی و... جهت تاسیس یک شرکت جدید را به فراگیران آموزش میدهد. نوع سوم، دورههایی است که برای رشد و بقای شرکتهای کوچک طراحی شده و نوع چهارم، دورههای آموزش کارآفرینی سازمانی است که برای سازمانهای متوسط و بزرگ طراحی شده است.
اهمیت کار در جامعه، مفاهیم اولیه کار و شغل، خلاقیت و کارآفرینی، انواع کسبوکار اقتصادی، مدیریت کسبوکار، ارتباطات در محیط کار، قوانین و مقررات مرتبط با امور اقتصادی و بازرگانی، تولید و بهرهوری، بازاریابی و فروش محصول، از جمله مفاهیمی هستند که در قالب متون درسی در مدارس و دانشگاهها میتوانند دانشآموختگان را با اصول و ادبیات کارآفرینی در محیط کسبوکار آشنا کرده و آنها را جهت ورود به عرصه کار و فعالیت آماده کنند.
مروری بر ادبیات کارآفرینی بیانگر این واقعیت است که کارآفرینی یک نوع فرایند تغییر رفتار است که بیشتر به صورت اکتسابی حاصل میشود. بنا به دیدگاه فطریبودن کارآفرینی، بحث در مورد عوامل اجتماعی، فرهنگی و آموزش کارآفرینی و پرورش استعدادهای کارآفرین بیهوده است؛ در صورتی که باتوجه به دیدگاه اکتسابیبودن کارآفرینی، عامل محیط و تغییرات حاصل از آن میتواند استعدادهای بالقوه را تحت تاثیر خود قرار دهد، به شکلی که روحیه کارآفرینی را در افراد مستعد پرورش دهد.
خانواده، مدرسه، دانشگاه و سایر نهادها و موسسات فعال در امر کارآفرینی از جمله عوامل محیطی تاثیرگذار در شکلگیری فرایند کارآفرینی هستند که چنانچه این عوامل با حمایت همه جانبه نهادها، بانکها و موسسات مالی و اعتباری همراه شوند میتوانند «فرهنگ کارآفرینی» را در کشور نهادینه کنند. در میان عوامل ذکر شده نقش 3 عامل خانواده، مدرسه و موسسات و مراکز آموزش عالی در میان عوامل اجتماعی از بقیه مهمتر به نظر میرسد. خانوادهها به عنوان کانونهای ترویج ایدههای کارآفرینی میتوانند انگارهها و الگوهای سنتی را دچار تحول اساسی کرده و نگرش جدید مبتنی بر نوآوری و خلاقیت را به کالبد افراد خود تزریق کنند.
استفاده از اطلاعات و دانش والدین، مربیان مدرسه و اساتید دانشگاه در راستای بهینهسازی و بازسازی مناسبات اجتماعی و کسب مهارتهای شغلی، نقش مهمی در شکوفایی استعدادهای افراد در جامعه و توسعه فرهنگ کارآفرینی دارد. علاوه بر نقش عوامل یادشده در سطح کارآفرینی مستقل، در سطح کارآفرینی سازمانی، میزان برخورداری از روحیه سختکوشی و پذیرش ایدههای جدید در محیطهای کاری، نوع نگرش مدیران در سازمانها، موسسات و شرکتها و اعتقاد و باور آنها به تواناییهای بالقوه افراد خلاق و سرانجام نوع نگرش مجموعه افراد شاغل در سازمانها به حمایت از عوامل پیشبرنده کار آفرینی، میتواند «فرهنگ کارآفرینی» را نهادینه کند و موتور کارآفرینی را در سطوح مختلف به حرکت درآورد.